به مناسبت اول ماه مه چگونه حضور مستقل طبقه کارگر در راس تحولات جامعه را تامین کنیم؟ سیاوش دانشور

کارگری

یک دنیای بهتر: تحزب کمونیستی طبقه کارگر٬ متحد کردن گرایش رادیکال – سوسیالیست کارگران رکن دیگر حضور مستقل کارگر در راس تحولات جامعه است. تاکیدات حزب در این چهارچوب کدام است؟ معضلات و حلقه های گرهی کدامند؟

سیاوش دانشور : کشمکش طبقات اجتماعى نه بلاواسطه بلکه از طریق جنبشها و احزاب سیاسى صورت میگیرد. در هر تحول سیاسى راست و چپ در یک مقیاس سراسرى تر در مقابل هم قرار میگیرند. احزاب سیاسى اى که توانسته اند به نماینده و حزب سیاسى و در برگیرنده جنبش سیاسى و طبقاتى شان تبدیل شوند٬ امکان عملى و مادى شرکت در جدال قدرت مى یابند و بطور عینى شانس پیروزى دارند. وقتى بحث از حضور مستقل طبقه کارگر در تحولات سیاسى ایران است٬ یعنى اینکه طبقه کارگر بعنوان یک جنبش سیاسى و طبقاتى با پرچم و سیاست مستقل٬ در تمایز با کل بورژوازى حکومتى و اپوزیسیونى٬ و براى اهداف کمونیستى و سوسیالیستى خود بمیدان بیاید و براى پیروزى بجنگد. نه فقط تجارب طبقه کارگر در ایران بلکه تجربه جنبش بین المللى طبقه کارگر نشان میدهد اگر طبقه کارگر در هر تحول سیاسى بعنوان یک جنبش متمایز و یک راه حل سیاسى بمیدان نیاید٬ علیرغم هر تلاشى نه فقط به نیروى جنبشهاى طبقات دارا و ضد کارگر تبدیل میشود بلکه خود در صف اولین قربانیانى است که در فرداى پیروزى بورژوازى باید به مسلخ برود.

بنا براین اولین و اساسى ترین تاکید حزب اینست که بحث برسر قدرت و دولت و حکومت است. بحث بسادگى برسر اینست که ما یا آنها؟ آزادى یا اختناق؟ حکومت کارگرى یا حکومت بورژوائى؟ سوسیالیسم یا سرمایه دارى؟ رفاه یا فلاکت؟ حکومت سکولار و پیشرو یا حکومت مذهبى و قومى؟ آزادى زن یا آپارتاید جنسى و مردسالارى؟ آیا طبقه ما میخواهد از نظر اقتصادى جنبشى صرفا مطالباتى و از نظر سیاسى گروه فشارى براى پیشروى یک جنبش بورژوائى باشد یا میخواهد خود راسا زمام امور را بدست بگیرد؟

در جامعه سرمایه دارى طبقه کارگر مهمترین و کلیدى ترین و پیشروترین جنبش اجتماعى است که تاریخا هر نوع بهبود در حقوق و رفاه شهروندان رابطه مستقیمى با تلاشهاى این طبقه دارد. مسئله اساسى اینست که در یک جامعه بحران زده٬ متحول و در حال سقوط٬ حتى تحقق مطالبات رفاهى و آزادیهائى که کارگران خواهان آنند٬ بدون درگیر شدن در جدال قدرت سیاسى بعنوان یک نیروى قدرتمند و سراسرى و آلترناتیو عملى نیست. مهمتر اینکه٬ جامعه به بعد از جمهورى اسلامى فکر میکند و دنبال راه حل میگردد. این راه حل میتواند و مطلوب است که راه حل کارگرى باشد. راه حل سیاسى طبقه کارگر میتواند به انتخاب مردم تبدیل شود. جنبش کمونیستى طبقه کارگر این ظرفیت را دارد که بسرعت پتانسیل آزادیخواهى٬ برابرى طلبى٬ سکولاریسم و رفع تبعیض را حول راه حل سوسیالیستى خود بسیج کند. براى تامین حضور مستقل طبقه کارگر در تحولات سیاسى باید ملزومات این حضور مستقل تامین و پاسخ داده شود. تاریخا کارگر بدون کمونیسم و کمونیسم بدون کارگر شکست خوده است. جنبش کمونیستى طبقه کارگر٬ جنبش اعتراض ضد سرمایه دارى با پرچم انتقادى و انقلابى مارکسیسم٬ باید بعنوان آلترناتیو مطلوب و ممکن در جامعه طرح شود. باید این افق به افق هر رهبر کارگرى تبدیل شود و این قطبنما در هر مبارزه روزمره ملحوظ شود. باید حزب سیاسى کارگرى و کمونیستى و دربرگیرنده رهبران و پیشروان و کمونیستهاى کارگرى قدرتمند داشت که در قلمرو سراسرى راه حل کارگرى را نمایندگى کند و در قلب کارخانه ها و خیابان متحد کننده و سازمانده اعتراض توده اى علیه حکومت سرمایه دارى اسلامى باشد.

سیاست کمونیسم کارگرى در ایندوران پرتحول تلاش براى رفع موانع تشکل حزبى و توده اى کارگران و بمیدان کشیدن نیروى این جنبش بعنوان یک نیروى آلترناتیو است. اما کارگران مادام که جمهورى اسلامى و شمشیر خونین اش سرجایش است ناچارند که در میدان مین جلو بروند. ناچارند با در نظر گرفتن مجموعه شرایط و تناسب قوا حرف بزنند و در عین حال براى تغییر تناسب قوا تلاش کنند. کارگران در این اوضاع باید بر نقاط قدرت شان متکى شوند و از این دریچه پیشروى جنبش شان را تامین کنند. بعنوان مثال یکصدائى کارگران در قبال کار قراردادى و لغو آن و یا نفى شرکتهاى انگل پیمانى بعنوان واسطه قرارداد و استخدام شدن توسط شرکتها٬ از میان دیگر مطالبات کارگران ظرفیت بیشترى براى پیروزى دارد. چون اولا صنایع بزرگ نیازمند نیروهاى متخصص و فنى اند که فى الحال کمبود آنها دیده میشود٬ و ثانیا تحرک در این صنایع براى کارگران بنا به اهمیت اقتصادى این مراکز براى حکومت زودتر نتیجه میدهد. ثالثا تحرک در صنایع مهم کارگرى و هر درجه پیروزى و برداشتن گامهائى بجلو٬ هم اتحاد و تشکل تاکنونى کارگران را تقویت میکند و هم توجه ها را در جامعه و در قلمرو سراسرى تر به تحرک جنبش کارگرى معطوف میکند. در نتیجه بحث برسر تاکتیکهاى مبارزاتى طبقه کارگر در شرایط کنونى براى پیشروى دقیقا با بحث تامین استقلال سیاسى طبقه کارگر در تحولات جارى مربوط است. کارگران همه نوع مطالبه سیاسى و رفاهى دارند و همواره آنها را عنوان کرده اند. اما در هر مقطع مبارزه کارگرى روى مسائلى خاصى متمرکز میشوند که قدرت بسیج عمومى دارد. امروز اعتراض به فقر و گرانى و خواست افزایش دستمزد٬ و اعتراض به کار قراردادى و شرکتهاى پیمانى که عملا بازار کار را قبضه کرده اند و مثل هزارپا به جان کارگران افتاده اند٬ و تلاش براى شرایط بهتر استخدام و تامین امنیت شغلى دریچه هائى است که کارگران را در شرکتها و موسسات بزرگ متحد میکند و بمیدان مى آورد. کارگر قراردادى و غیر قرادادى و روزمزد و غیره را کنار هم قرار میدهد و براى دخیل کردن و متکى شدن به توده کارگران معترض راهى جز متکى شدن به سنت مجمع عمومى – شورائى وجود ندارد. بدرجه اى که کارگران در این چهارچوب و براى بهبود و رفاه جلو مى آیند مکان اجتماعى آنها در جامعه سنگین تر میشود و امکان طرح خود بعنوان یک راه حل را بیشتر پیدا میکنند.

در اول مه اما باید فضاى کارخانه را ترک و به جامعه در وسعت جهانى اش آمد. دنیا دارد به ایران هم نگاه میکند و همه در انتظار دور جدیدى از اعتراض و قیام مانند بقیه کشورهاى منطقه اند. در اول مه کارگران در همه جا علیه سرمایه دارى و سیاستهایش سخن خواهند گفت. کارگران در ایران نیز میتواند گوشه اى از این تصویر باشند. جنبشى که از اعتراضات کارگران در همه جاى جهان علیه سرمایه دارى دفاع میکند و بر ضرروت راه حل کارگرى در مقابل راه حل دولتها و حکومتهاى متفرقه سرمایه دارى تاکید میکند. اول مه فرصتى است که با شوریدن علیه سیاستهاى ریاضت اقتصادى در عین حال پاسخ خامنه اى مرتجع و سیاست اسلامى “جهاد اقتصادى” را داد٬ علیه سیاست حذف سوبسیدها و گرانى و فقر فریاد زد٬ و بر ممکن بودن جامعه اى آزاد و برابر و مرفه تاکید کرد. حرف من اینست که کارگران همیشه مطالبه اى از کسى طرح نمیکنند٬ بلکه براى تحقق مطالباتشان به نیروى خود میجنگند. اما براى اینکه این جنگ در حواشى سیاست گم و گور نشود و به جنگى مهم و تعیین کننده و موثر در صفبندیهاى جامعه تبدیل شود٬ باید رهبران کارگرى براى طرح حرفهایشان خود را تا سطح رهبر آزادى جامعه بالا بکشند. و تنها در چنین تصویرى از خود و بالا بردن واقعى خود به این موقعیت است که افق پیروزى کارگرى باز میشود٬ امیدها و چشمها به سمت جنبش کمونیستى طبقه کارگر برمیگردد٬ تشکل حزبى و سیاسى و توده اى طبقه قوام بیشترى میگیرد٬ و استقلال سیاسى و فکرى و برنامه اى و تشکیلاتى طبقه کارگر در مقابل کل اردوى بورژوازى تامین میشود. *