در باره حمله دولت اسرائیل به کنسولگری رژیم اسلامی در سوریه، تداوم کشمکش تروریست های دولتی و اسلامی ✍️سیاوش دانشور

مقالات

تداوم کشمکش تروریست های دولتی و اسلامی

روز سیزده فروردین ۱۴۰۳، از سمت جولان ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی که جنب سفارت رژیم در دمشق است، مورد هدف جنگنده های ارتش اسرائیل قرار گرفت که طی آن ٧ فرمانده ارشد و افسر سپاه پاسداران و ۶ نفر دیگر که سوری و لبنانی معرفی میشوند، کشته شدند. روزنامه های رژیم اسلامی کشته شدن “سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی، سرتیپ پاسدار محمدهادی حاجی رحیمی از فرماندها سپاه قدس در سوریه و لبنان و حسین امان‌اللهی، سیدمهدی جلالتی، محسن صداقت، علی آقا بابایی و سیدعلی صالحی روزبهانی از افسران سپاه” را تائید کرده اند.

حملات متعدد ارتش اسرائیل در ماه گذشته در سوریه به نیروهای وابسته به رژیم و سپاه قدس به کشته شدن تعدادی از افسران و فرماندهان سپاه منجر شده است. اوائل دیماه سیدرضی موسوی از مسئولان بالای سپاه قدس کشته شد. اواخر دیماه حجت‌الله امیدوار، علی آقازاده، حسین محمدی، سعید کریمی و محمدامین صمدی از افسران سپاه قدس در حمله موشکی به المره کشته شدند. در اواسط اسفند، یک سرهنگ دریائی بنام رضا زارعی در بندر بانیاس سوریه کشته شد. در ۷ فروردین طی حملات هوائی ارتش اسرائیل به نیروهای سپاه قدس و نیابتی جمهوری اسلامی در دیرالزور سوریه ۱۶ نفر کشته شدند. چند روز بعد حمله به فرودگاه حلب و نیروهای حزب الله به کشته شدن ۴۲ نفر از نیروهای سوری منجر شد. حمله اخیر ادامه این روند است که با جنگ در غزه از دو سو تشدید شده است.

معمولا دولت اسرائیل رسماً مسئولیت این حملات را نمی پذیرد اما رسانه ها از طریق “منابع نزدیک” به آنها یا بعضا از جانب دولت آمریکا مثل مورد اخیر، مسئولیت دولت و سازمانهای امنیتی اسرائیل را تائید میکنند. رژیم اسلامی نیز با علم به اطلاع کامل از منبع این حملات در مورد آنها تماما سکوت کرده است، به سیاست “صبر استراتژیک” روآورده و در عوض به مردم در ایران حمله میکند.

اگر کیس مورد اخیر به جلسه شورای امنیت راه یافت، جدا از درخواست روسیه به این دلیل بود که این ساختمان جزو سفارت و محل کنسولگری و بعبارتی محیط “مصون” در عرف دیپلماتیک بود که مورد حمله نظامی قرار گرفته است. امری که موجب محکومیت اتحادیه اروپا و روسیه و چین و بیشتر دولتها شده و جمهوری اسلامی را امیدوار کرد که بتواند از جلسه شورای امنیت به نفع سیاست خود و احیاناً “حق تلافی و مقابله به مثل” استفاده کند. در مورد حمله به محل دیپلماتیک، سخنگوی کابینه اسرائیل مدعی شد که ساختمان مورد هدف قرار گرفته، دیپلماتیک نیست و هیچ دیپلمات و کارمند کنسولگری آسیب ندیدند، بلکه به ساختمانی مجاور سفارت حمله شده که محل عبور و مرور نظامیان بوده است. نتیجه جلسه شورای امنیت هم هشدار دولت آمریکا به جمهوری اسلامی برای انجام ندادن عملیات تلافی جویانه شد. سیاست دولتها هم عمدتا تاکید بر “خویشتن داری” طرفین بود. جلسه شورای امنیت رژیم هم در تناقض مذاکرات و همکاری با آمریکا و دول منطقه به مشتی رجزخوانی و دندان قروچه خاتمه یافت. نهایتا بهانه ای پیدا میکنند و با اطلاع قبلی چند موشک به بیابانی میزنند.

جنگ نیابتی و در سایه

این حملات و عملیاتهای تروریستی از دو سو، ادامه یک کشمکش ادامه دار بین دو دولت تروریستی و مذهبی در منطقه است. اقدامات دولت اسرائیل از عملیات در تهران تا حملات رومزه در سوریه، همینطور اقدامات جمهوری اسلامی توسط نیروهای نیابتی اش در منطقه تاکنون قالب این جنگ تروریستی بوده است.

حال که خود دولتها و سازمان ملل شان مسئله را جدی نگرفتند، عده ای ناسیونالیست و ضد امپریالیست به صرافت دفاع از جمهوری اسلامی و قوانین بین المللی و مصونیت مراکز دیپلماتیک برآمده اند. راستهای فاشیست و سلطنت طلب که الگویشان نتانیاهو و ترامپ است و امیدشان را به حمله نظامی به ایران گره زدند، از حمله دولت اسرائیل به سفارت رژیم سر از پا نمیشناسند و امیدوراند این اقدام با حمله نظامی مستقیم تکمیل شود. برخی ناسیونالیست چپ، مانند نیروهای محور مقاومتی و هوادار رژیم، از سر اینکه اسرائیل مشغول نسل کشی در غزه است، حمله به سفارت یا ساختمان بغل سفارت را رشیدانه محکوم و آنرا نقض تمام قوانین بین المللی نامیدند. اینها طوری حرف میزنند که انگار تدوین کنندگان و پاسداران دیرین قوانین بین المللی بودند. اینها در نگرانی دولتها برای مصونیت مراکز دیپلماتیک شریک شدند و آژان خودگمارده قوانین بین المللی شدند. این ناسیونالیست های متفرقه طوری از “ایران” و “سفارت ایران” حرف میزنند که انگار تفاوت جمهوری اسلامی و دولت حاکم بر ایران را با جغرافیای سیاسی معین و مردمی که مخالفت این حکومت اند، نمیدانند. یک واقعه و یک لحظه از یک جدال تروریستی جاری باعث شد که ناسیونالیست های متفرقه همراه و در سمپاتی با دو طرف درگیر تروریستی در یک موضع قرار بگیرند. یکی طرفدار اسرائیل و حمله “اجنبی” به “خاک پاک وطن” میشود و جناح چپ اش هم طرفدار سفارت رژیم و معترض به نقض قوانین بین المللی. موضع سیاسی که ژورنالیستی و راست بشود، کل جهاز ادبی آنها را هم به ارث میبرد.

از نظر ما تقابل دو نیروی ارتجاعی و تروریستی اعم از دولتی و غیر دولتی، مادام که این تقابل به صدمه زدن به غیر نظامیان و مردم عادی منجر نشده است، موجبی برای محکومیت ندارد. ما سازمان ملل نیستیم که هر آینه بر اجرای قوانینی صحه بگذاریم که نویسندگانش خود به آن پایبند نیستند. ما بعنوان کمونیست و جنبش طبقه کارگر در تدوین این قوانین شریک نبودیم تا نقض آنرا حمله ای به منافع خود تلقی کنیم. ما همواره این قوانین را سدی در مقابل اراده آزاد انسانها برای بهتر زیستن و رفع محدودیتها می شناسیم. ما جزو نیروهائی هستیم که بیش از چهار دهه است برای برچیدن سفارتخانه های رژیم بعنوان مراکز سازماندهی و لجستیک تروریسم مبارزه میکنیم. حمله به سفارت جمهوری اسلامی توسط هر شیطانی با مخالفت ما روبرو نمیشود. نقض قوانین بورژوازی و جنایتکاران دمکراتی که در غزه نسل کشی آنلاین راه انداخته اند با اعتراض ما روبرو نمیشود. ما موضع ناسیونالیسم ایرانی و موضع یکجانبه چپ ناسیونالیست و محور مقاومتی را که همواره در مقابل قدرتهای ارتجاعی از ارتجاع کوچکتر رسما یا تلویحا دفاع میکند؛ ارتجاعی و راست روانه میدانیم. برای ما نفس این جنگ تروریستی و اهداف آن ارتجاعی است. اهداف و سیاستهای جنبش طبقه ما و مردم آزادیخواه ایران در نبرد این دو ارتجاع مذهبی و حکومتی نمایندگی نمیشود. برای ما پروژه سرنگونی جمهوری اسلامی و مقابله با افق راست جهانی برای قالب زدن به اعتراض مردم، از ارکانهای یک سیاست مستقل سوسیالیستی است.

۴ آوریل ٢٠٢۴