فرضیه “کیسه بوکس” بودن کانون های بازنشستگان! ✍️ اسماعیل گرامی(کارگر بازنشسته)

کارگری

تمامی بازنشستگان میدانند که این “کانون های بازنشستگان” تا کنون هیچ قدمی برای کسب خواسته های بازنشستگان برنداشته اند و تشت رسوایی آنها همچون خانه کارگر از بام بر زمین افتاده و صدایش دیگر گوش فلک را کر کرده است. حال این کانون های رسوا شده، تبدیل به کیسه بوکس عده ای فرصت طلب شده اند. این قهرمانان پفکی؛ گاه با ضرباتی سهمگین به اعضای هیئت مدیره ها و گاه با هوک های ظریفِ چپ و راست به اساسنامه؛ به این کانونها حمله میکنند.
عده ای از این قهرمانان پفکی حین ضربه زدن به این کیسه بوکس ها، تلاش دارند آب تطهیر بر سر این کانون ها بریزند. این رقصِ پاهای جسورانه  و افشاگرانه تنها این معنا را میدهد که “بازنشستگان بدون این کانونها به خواسته های خود نمیرسند و مشکل کنونی این کانون ها؛ اساسنامه ناقص و یا وجود افراد بدون تحرک و یا فاسد در هیئت مدیره آنها میباشد”. هدف این قهرمانبازیهای پوشالی، پریدن داخل رینگ کانونها و نشستن بر روی صندلی هیئت مدیره های کنونی میباشد. این افراد جهت حفظ و خریدن آبرو برای کانونها؛ گاه سخنانی میگویند که بیشتر به پرتاب ناشیانه بومرنگ جهت شکار شباهت دارد. مثلا میگویند اضافه شدن “آیتم حق مسکن در فیش حقوقی بازنشستگان” نتیجه تلاش و زحمات این کانونها میباشد! این چه دستاوردی است که کانونها به آن مینازند؟ فرض بگیریم به جای یک “آیتم حق مسکن در فیش حقوقی بازنشستگان” ده آیتم و یا بیست آیتم دیگر به فیش حقوقی ما اضافه شود؛ اما وقتی دریافتی حقوق ما زیر خط فقر است، این آیتم های رنگارنگ و گوناگون چه ارزشی برای ما دارند؟! به چه چیزی افتخار میکنید؟ حق مسکن ۲۷۰ هزار تومان؟!! این مبلغ را در هر بنگاه معاملات ملکی بگویید به ما میخندند!! به عنوان بازوی اجرایی حکومت؛ با اضافه کردن آیتم حق مسکن به فیش حقوقیِ بازنشستگان، آنها را فریب دادید و پیگیر اجرا شدن ماده ۹۶ نشدید؛ تا حقوق ها برابر با معیشت و یا متناسب با نرخ تورم افزایش یابند. این قهرمانان گاه خواهان عدالت میشوند! آنها شکایت میکنند از به زیر پا گذاشتن عدالت توسط هیئت مدیره کانونها در نوبت دهی سفرهای زیارتی یا سیاحتی و یا استفاده از هتل های آنچنانیِ کانونها. آنها برای استفاده کردن عادلانه از این امکانات رهنمود میدهند که همه بازنشستگان باید بطور مساوی از این امکانات استفاده کنند! «یکی می مُرد ز درد بی نوایی، یکی میگفت خانم زردک میخواهی؟». بازنشسته ای که صبح تا شب بفکر عقب افتادن اجاره خانه و یا مخارج درمان خود و اعضای خانواده میباشد، بازنشسته ای که زیر بار گرانی و تورم کمرش خم شده، این بازنشسته دیگر حداقل پول لازمه و دل و دماغ سفر کردن را ندارد! بازنشسته اگر کنار دریاچه خزر و یا کنار زاینده رود هم برود این افکار عذاب دهنده را با خود میبرد!! این محمد اسدی سرمایه دار رئیس کانون عالی بازنشستگان و دیگر اعضای هیئت مدیره کانونهای کشور هستند که شکمشان سیر است و بدون غم و غصه از این امکانات استفاده میکنند. این عدالت خواهی ها فقط عوام فریبی میباشند! بجای چنین عدالت خواهی ها، باید در اجرای ماده ۹۶ قدم برداشت. اگر ماده ۹۶ اجرا شود و حقوق بازنشسته بالای خط فقر پرداخت گردد، بازنشسته با شکمی سیر و بدون دغدغه و مشغله ی فکری خودش میداند که چگونه به مسافرت برود.
عده ای دیگر از این قهرمانان پفکی برای کسب وجه خود؛ میخواهند این کانونها را منحل کنند! این افراد میخواهند اینچنین نشان دهند که این کانونها چون بی خاصیت میباشند، پس باید آنها را منحل کرد و سپس ما میتوانیم مطالبه گری کنیم. واقعیت این است که این کانونها را بازنشستگان نساخته اند که حال عده ای بازنشسته بخواهند آنها را منحل کنند، این کانونها را حکومت ساخته است همانند بسیج و یا سازمان تبلیغات اسلامی. کسانیکه میخواهند این کانونها را منحل کنند همانند این میماند که کسی بخواهد بسیج و یا سازمان تبلیغات اسلامی را منحل نماید!! شاید در آینده حکومت بنا به دلایلی، خود این کانونهای بازنشستگان را منحل نماید، ولی تشکلهای زرد دیگری با نام دیگری را جهت جلوگیری و کنترل اعتراضات بازنشستگان جایگزین آنها خواهد کرد.
بهر حال تمام ذکر و فکر این قهرمانان پفکی(از هر نوعی) کانونها میباشد، تو گویی شکل و یا وجود این کانونها؛ جلو مطالبه گری آنها را گرفته است! تنها چیزی که در ذهن آنان وجود ندارد “کف خیابان” است!! حکومت در حال قربانی کردن ماده ۹۶ تامین اجتماعی میباشد، آنها همچنان به “کیسه بوکس” خود حمله کرده و ضربه میزنند و همچون اعضای هیئت مدیره ها که هم اکنون بر صندلی های گرم و نرم خود نشسته اند؛ بازنشستگان را در “کف خیابان” تنها میگذارند!
هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۳