ما بدهکار هیچ نسلی نیستیم!- علی فیاض

مقالات

از گوشه و کنار، کمابیش از نسل دوم و سوم پس از انقلاب، صداهایی به گوش می رسد. صداهایی که “نسل انقلاب” را در جایگاه “متهم” قرار می دهند. البته در کنار این صداها، صداهای دیگری نیز از همان نسل های بعد هستند که با آگاهی عمیق تر و شناخت تاریخ معاصر، به آن نسل حق می دهند که چرا چنین و چنان کردند. درست به همانگونه که نسل ما که مصدق را نمی شناخت و از او – به دلیل اختناق و سانسور هیچ نمی دانست – بلافاصله پس از آگاهی و شناخت او و عملکردش او را بسان چهره ای مردمی و ضد استبداد مورد ستایش قرار داد و بسیاری یگر از رزمندگان و جانباخته گان دهه پنجاه خورشیدی را. این بخش از نسل آگاه پس از ما نیز، نه تنها نسل ما را مورد نکوهش قرار نمی دهد که خود را همراه و همگام نسل ما می یابد.
روی سخن من اما با آن بخش از نسل های پس از “نسل انقلاب” است، که از آن نسل طلبکار شده اند. می گویند “چرا انقلاب کردید و ما را بدبخت کردید؟! آن زمان که همه چیز بهتر بود! مردم در پوشش و نوشش که لااقل آزاد بودند!”
و این را راست می گویند. هر چه بود از الان بهتر بود! اما مگر همه زندگی همین است؟ اما مگر خوب هم بود؟ وقتی که نتوانی حرفت را بزنی، وقتی که دیگران برای تو تعیین تکلیف می کنند، وقتی که حق خواندن کتاب “بودار” نداری، وقتی که کلمات شاعرانه دو پهلو و دو معنی، ممنوع می شود، وقتی که حق اعتراض به “رهبر” مملکت و حتا شهردار و استاندار و نماینده مجلس و … را هم نداری، و باید سرت به زیر باشد و تمکین کنی فقط، … وقتی که توده های فقیر ارزش انسانی ندارند و از حقوق شهروندی برخوردار نبوده و نیستند، هنگامی که کارگران و زحمتکشان، مورد استثمار و سرکوب قرار می گیرند، هنگامی که سرمایه داران و نزدیکان حاکمیت هر آنچه دلشان می خواهد انجام می دهند و آزادی خواهان، شاعران، نویسندگان، روشنفکران، جوانان و دانشجویان در بند اسیرند، هنگامی که واژه “زندانی سیاسی” واژه ای مقدس به شمار می رود و …
و آیا این داستان پیش و پس از انقلاب، مگر همان داستان معروف انتخاب بین بد و بدتر نیست؟ و آیا این پرسش بدین مفهوم نیست که می بایست بین بد و بدتر، بد را برگزید؟
اما نسل ما به چنین گزینه ای باور نداشت و ندارد. ولی، در دوره های بعدی و از بین همین نسلی که نسل “انقلابی” ما را محکوم می دارند، مگر در چندین آزمون از میان “بد” و “بدتر” – البته به زعم خودشان – ، “بد” را انتخاب نکردند؟ از میان ناطق نوری و محمد خاتمی، خاتمی را انتخاب کردند. و از بین شهردار تهران و این یارو که – جدی می گویم که اسمش هم یادم نمی آید و مدتی پیش می گفتند قرار است جانشین خامنه ای شود – حسن روحانی را. و صد البته گاهی هم “بدتر” را انتخاب کردند: از قبیل رفسنجانی و احمدی نژاد و … را!
و می گویند “شما انقلاب کردید و با انقلابتان ما را به این روز سیاه نشاندید”!! و من می گویم که ما در آن دوران، خود روزگار سیاهی داشتیم و بر اساس مسئولیت، آگاهی و آزادی خواهی بر علیه آن شرایط قیام کردیم. با آرزوی جهانی زیباتر و کشوری آزاد و دموکراتیک و عادلانه. این که چی شد و چرا سر از اینجا در آوردیم، داستان دیگری است.
و اما پاسخی کوتاه به همه آنهایی که – چه نسل جوان و چه نادمینی که آن زمان به زعم خودشان انقلابی بودند و حالا مخالف انقلاب و انقلابی گری شده اند – که انقلاب و انقلابی گری را محکوم می دارند و همه کاسه کوزه ها را به زعم خودشان بر سر انقلابگران می شکنند؛ یادآور می شوم که؛ انقلاب امری ارادی نیست که من و تو اراده کنیم و انقلاب بشود. انقلاب خود، متولد می شود و خود این پروسه را طی می کند تا نظام ها و رژیم های سرکوب گر را واژگون سازد. انقلاب را نظم موجود، نارضایتی اجتماعی و نیروی آگاهی بخش و روشنگر، به طور مشترک پدید می آورند. به راستی اگر انقلاب، پدیده ای ارادی بود، و به امر و خواست این و آن شکل می گرفت، می بایست سال ها پیش به سرانجام می رسید. پس چرا چهل سال است که تا کنون به بار ننشسته است؟
و اما کلام آخر خطاب به نسلی که همه کاسه کوزه های بعد از انقلاب را سر نسل انقلابی آن زمان می شکنند. بلی ما وارد پروسه انقلاب شدیم، چون باور به تغییر و بهتر شدن داشتیم. و اما بلافاصله پس از احساس قهقرا و باز تولید استبداد و دیکتاتوری، بار دیگر بر خاستیم و رو در روی ارتجاع و استبداد بازسازی شده، ایستادیم و بهای آن را نیز پرداختیم. ده ها هزار شهید و زندانی و تبعیدی نیز شاهدش. ما بدهکار هیچ نسلی نیستیم. ما نسل افتخار آفرین این سرزمین هستیم.
مساله این است که ما با استبداد مخالف بودیم. و چه فرقی می کند که با چه استبدادی. نفس استبداد زشت است و پلید و کثیف. حالا می خواهد سلطنتی باشد و یا “جمهوری”!
و به گفته مولانای کبیر:
ما به بغداد جهان بانگ اناالحق می‌زدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود
و اما انقلاب تنها و تنها بر بستر آگاهی و خواست و توان یک ملت هماهنگ و آگاه و تلاش های پیشتازان واقعی اش به بار خواهد نشست.