بازی بدونِ بُرد با جناح رئیسی در مبارزۀ کارگری یا «چرا به دیو نمی‌توان تاکتیک زد؟»

کارگری

همزمان با شروع نمایش انتخابات ریاست‌جمهوری و تئاترِ صحنه‌آرایی‌شدۀ جابجایی صندلی‌های قدرت در جمهوری اسلامی، بالأخره بعد از چهار سال فعالیت مداوم بسیجیان عدالتخواه، لحظۀ بهره‌برداری‌های انتخاباتی این جناح از جنبش کارگری فرا رسید. کلیپ‌هایی از اعلام حمایت تعدادی از کارگران کارخانه‌های بحران‌زدۀ کشور ضمیمۀ کمپین رئیسی شدند: هپکو، آلومینیوم المهدی، دشت مغان، ایران‌ترانسفو و…
در این میان حضور یک نمایندۀ کارگری خوشنام و اخراجی نیشکر هفت‌تپه در ستاد انتخاباتی رئیسی -گرچه «بدون اعلام حمایت انتخاباتی» و متمرکز بر طرح مطالبات کارگران بود- اما در بین حامیان به درستی حساسیت ایجاد کرد.
در روزهای گذشته چند باری از ما پرسیده شد که چرا هفت‌تپه چنین کلاف سردرگمی می‌نماید؟ واقعیت آن است که دسته‌ای «واقعاً مستقل» در میان کارگران است که با این روش‌های مغشوش و غیرقابل دفاع، شائبه و شایعۀ «وابستگی» را بالای سر خود نگه می‌دارد؛ در عوض دسته‌ای «واقعاً وابسته» به کارفرما وجود دارد که با نقدهایش به دستۀ اول، خود را «مستقل» نشان می‌دهد! هرچه کارگرانِ واقعاً مستقل دست جناح رئیسی را در زمین هفت‌تپه بازتر بگذارند و به لابی با آن‌ها تکیه کنند یا از نقد همکارانی که چنین می‌کنند طفره روند، به همان اندازه خوراک «تئوری توطئه» و خاک‌پاشی دستۀ دوم را فراهم می‌کنند.
دخالت جناح‌های حاکم برای مصادره و جذب اعتراضات کارگری، نه بحث امروز و فردا، که قدمتی به درازای تاریخ سرمایه‌داری دارد. دیروز رجایی و خاتمی و احمدی‌نژاد و امروز رئیسی؛ اسامی و نوع دخالت‌ها عوض می‌شوند، اما منافع قدرت یکی می‌ماند.
به همین مناسبت در این متن بر یک سؤال مشخص متمرکز شده‌ایم: تا چه حد باید از اختلافات ‌جناحی درون حکومت در یک مبارزۀ کارگری استفاده کرد؟
***
مذاکره و دیدار با مقامات، شکستن اعتصاب در مقابل امتیازگیری (مشروط به آنکه با موافقت و ارادۀ بدنۀ کارگری باشد) و پیگیری‌های قانونی، همه و همه بخشی از مبارزه در چهارچوب سرمایه‌داری‌ هستند که پیشروترین و تند و تیزترین کارگران هم ناگزیر از تن دادن به آنند. اما سؤال این است که حد و مرز این مراودات تا کجاست؟
باور به استقلال در مبارزه، خطوط قرمز این قِسم مراودات را روشن و شفاف می‌کند؛ یعنی:
۱- تبلیغ و مُنجی‌نماییِ جناح‌های حاکمیت ۲- تقابل و تقبیح مبارزات ضد حکومتی ۳- تقدیس قانون و مبارزۀ قانونی ۴-مشروعیت‌بخشی به سرکوب کارگرانی که خطوط قانونی را رد کنند ۴- کانالیزه کردن کارگران به سوی تشکل‌های غیرمستقل کارگری ۵- تبدیل مبارزۀ کارگری به زائده و دنبالچۀ جریان‌های حکومتی و تأمین خوارک تبلیغاتی آن‌ها با مشارکت در کمپین‌های مشترک و ۶- اتکا به لابی‌گری از بالا به جای اتکا بر بدنۀ کارگری و…
به این اعتبار حضور در ستاد انتخاباتی این یا آن جناح، استقبال از سفر انتخاباتی کاندیداها، برگزاری برنامه‌های مشترک با بسیج (طومار یا تجمع مشترک)، سر دادن شعارهای ضدکارگری مثل «مرگ بر ضد ولایت فقیه» یا «رئیسی بت‌شکن» در تجمعات کارگری و امثالهم، دیگر نه ارتباطی به «مذاکره» دارد و نه هیچ ارتباطی به چهارچوب ضرورت‌ها و ملزومات مبارزۀ کارگری هفت‌تپه و در عوض خواسته یا ناخواسته هفت تپه را به دنبالچۀ جناحی از حکومت بدل می‌کند.
از آنجایی که در این مورد مشخص نه با یک گرایش وابسته و «جرینگی‌بگیر»، بلکه با طیفی از کارگران شریف با آگاهی ناهمگون طرفیم که بعضاً تصور می‌کنند استفاده از اختلافات جناحی برایشان دستاوردهای ملموسی به همراه خواهد آورد، استفاده از زبان اقناعی ضروری است؛ چون کارکرد و اهمیت چنین خطوطی الزاماً همیشه برای کارگرانی که درگیر مبارزۀ اقتصادی روزمره و سرکوب در محیط کار هستند، روشن نیست. یک نمونۀ رایجش در جنبش کارگری، کثرت استفاده از تصاویر خمینی و خامنه‌ای بر روی بنرهای مطالباتی است که بارها از زبان کارگران شهرهای مختلف شنیده شده که نه از سر اعتقاداتِ ایدئولوژیک، بلکه با تصور «ایجاد مصونیت امنیتی» در اعتراضات‌شان گنجانده می‌شوند؛ تصوری البته خطا که در عمل به شکلی هفتگی خلاف آن ثابت می‌شود و مطلقاً کوچکترین تضمینی برای مصونیت در مقابل سرکوب ایجاد نکرده است.
با این‌حال اهمیت برخی مسائل به حدی است که تأکید بر آن -فارغ از لحن و شکل بیان- در نهایت به نفع جنبش کارگری خواهد بود، چون این استقلال نه فقط شرط لازم برای پیروزی بلندمدت کارگران آن «بخش»، بلکه شرط ضروری برای تأمین منافع «کل» طبقۀ کارگر است.
به همین خاطر در این‌جا صرفاً بر این تمرکز خواهیم کرد که چرا این دست اقدامات و به‌اصطلاح «تاکتیک»‌هایی که بر خطوط بالا پا می‌گذارد، حتی از منظر کسب دستاوردهای عینی برای فقط خودِ کارگران هفت‌تپه هم قابل دفاع نیست:

◾️ مبارزۀ کارگران هرگز یک جدال برابر نیست. یک طرف، دولت و زندان و پلیس و دانشگاه و نظریه‌پرداز و اتاق فکر و و رسانه و تشکل و … دارد. طرف مقابل اما تنها قدرتش در اعتصاب و اتحاد و همبستگی کارگری است. اینکه لابد «دشمنِ دشمن من، دوست من است» و در این «موازنۀ ذاتاً نابرابر» می‌توان با یک جناح از دشمن طبقاتی علیه جناح برادرش وارد «اتحاد موقت» شد و نتیجۀ دلخواهی را گرفت، توهم محض است. یک عکس، یک بنر یا یک شعار همسو با حکومت، به نظر هزینۀ کمی برای کسب امتیاز از حکومت می‌آید، اما وقتی همان عکس و شعار با قدرت رسانه‌ای حکومت در ابعاد میلیونی نمایش داده و بزرگنمایی شد، آن وقت صدای اعتراضات «آتی» هفت‌تپه در همان عکس و شعارهای «قبلی» غرق و خفه خواهد شد. هپکو نمونۀ زنده‌ای است که بنا به تبلیغات سنگین رسانه‌ای همین جناح، «به دست رئیسی نجات ‌یافت»؛ درحالیکه بحران تولید در آن بی کم و کاست ادامه دارد و صدای کارگرانش زیر بار هیاهوی همین جناح شنیده نمی‌شود. به عبارتی در این موازنۀ ذاتاً نابرابر، به جای آنکه کارگر از اختلافات جناحی طبقۀ حاکم استفاده کند، جناح‌های حاکم هستند که از کارگر در اختلافات‌شان استفاده می‌کنند!
◾️ «خصوصی‌سازی خوب» از طریق «احراز اهلیت مالک» برنامه‌ای است که جناحِ رئیسی بارها صراحتاً آن را برای آیندۀ هفت‌تپه تجویز و اعلام کرده. بنا به همین برنامه، تقابلِ کارگران با این جناح که به زودی سکان‌دار دولت خواهد شد، اجتناب‌ناپذیر است. حال سؤال این است که چطور می‌توان امروز فردی را حامی هفت‌تپه اعلام کرد و در کمتر از چند ماه بعد که دولت به او واگذار شد، همان فرد را دشمن و عامل بدبختی هفت‌تپه دانست؟ این موضع‌گیری ضد و نقیض -به اسم تاکتیک- قطعاً باعث بی‌اعتمادی عمیق کارگران به سخنگویانش خواهد شد.
◾️ ایستادن در کنار رئیسی، صفوف متحدان و حامیان هفت‌تپه را تکه پاره خواهد کرد:
کمتر کسی است که نداند هفت‌تپه بدون همبستگی وسیع طبقاتی از سوی معلم، بازنشسته، دانشجو، کارگر و طیف وسیعی از مردم هرگز به این نقطه نمی‌رسید. ایستادن در کنار شخصیت‌های منفوری مثل ابراهیم رئیسی که در دورۀ زمام‌داری‌اش بر قوۀ قضائیه برای طیف وسیعی از همین معلمان، کارگران، زنان و دانشجویان، پرونده‌سازی و احکام زندان و شلاق و اعدام صادر کرد، قمار کردن با مهم‌ترین پشتوانۀ کارگران هفت‌تپه (یعنی همبستگی کارگری) ‌است. این یعنی حتی اگر هم این جناح امتیازات موقتی را در ازای این اقدامات نمایشی به کارگران هفت‌تپه بدهد، در عوضش پشتوانۀ مردمی را از آن‌ها می‌دزدد و در جنگ بعدی، بی‌دفاع و بی‌پشتوانه رهایشان می‌کند. این اقدامات با هر توجیهی صورت گرفته باشد، یک همبستگی استراتژیک را فدای تاکتیک‌های کوته‌بینانه با دستاوردهای موقت می‌کند. وقتی هم که ریزش و بی‌اعتمادی در صف حامیان هفت تپه شروع شود، عملاً موقعیت کارگران هفت‌تپه در این موزانۀ نقداً نابرابر، ضعیف‌تر از قبل خواهد شد. به عبارتی وقتی دو نیروی متضاد و خلافِ جهت را با هم جمع می‌زنید، برآیندش یک نیروی بزرگ‌تر نمی‌شود، بلکه نزدیک به صفر می‌شود!
◾️ طرف مقابل به‌قدری در سیاست زرنگ و آبدیده است که شما را به دنبال خودش می‌کشاند و نه برعکس. در ازای هر امتیاز، از شما خدمت می‌خواهد. هر نوع وعده و وعید و امتیازی را آنقدر مشروط به جلوگیری از اعتصاب و آرام‌کردن جو و کنترل نارضایتی کارگران می‌کند که تا به خود بیایید، می‌بینید مجبور بوده‌اید بارها مقابل اعتراضات خودانگیختۀ همکاران عاصی و خشمگین‌تان بایستید (به اسم جلوگیری از سوء استفادۀ اسدبیگی یا حساسیت مقامات امنیتی). یک روز مقاومت در مقابل شروع اعتصاب، یک روز مقاومت در مقابل خیابانی‌کردن اعتراض و روز دیگر مقاومت در مقابل جاده‌بندی: فارغ از اینکه این اقدامات با چه تدبیر یا نیتی صورت گیرد، ذره ذره اعتماد و اتوریته و اعتبار مبلغانش را می‌ریزاند و هم صفوف متحد کارگری را از هم می‌پاشاند. مقابله با اعتصاب (به اسم اینکه چون فلان جناح دنبال اعتصاب است، نباید به آن تن داد) اگر با اقناع از پایین همراه نباشد و به ایستادن در مقابل ارادۀ کارگران منجر شود، با هر نیتی که باشد فقط یک بازنده خواهد داشت و آن هم سخنگویانِ کنونی کارگری است. کار به جایی رسیده که اعتماد به نفس جناح رئیسی به قدری بالا رفته که دیگر نیت‌شان را پنهان هم نمی‌کنند و از یک طرف مستقیماً به کارگران پیام رسانه‌ای می‌فرستند که تا ماه‌های آینده، اوضاع را آرام نگه دارند! و از آن طرف در اتاق‌های فکرشان از همین شیوۀ کنترل اعتراضات کارگری در هفت‌تپه به دنبال «الگوسازی» برای سایر بخش‌ها هستند.

◾️ چند سال است که چشمان بخش عظیمی از طبقۀ کارگر ایران به نیشکر هفت‌تپه دوخته شده، لحظه به لحظه دنبالش کرده و از آن درس و الهام ‌گرفته‌اند. ایستادن در کنار جناح‌های حکومتی و پادوهای بسیجی‌شان، این پیام را به کارگران دیگر بخش‌ها می‌دهد که شما هم راه مطالبه‌گری خود را باید از مسیر ارتباط با این جناح بجویید. به این معنا، اصرار بر این اقدامات غیراصولی و ضدکارگری، به جای آگاهی نقش ضدآگاهی را نه فقط برای خود کارگران هفت‌تپه بلکه کل طبقۀ کارگر ایران دارد.
◾️ ریز شدن در اختلافات جناحی به قصد بهره‌برداری از آن، باعث شده که چنان این اختلافات برجسته و بزرگ‌نمایی شود که اصلِ اتحاد جناح‌های حاکم دست کم گرفته و کوچک‌نمایی شود (یعنی اتحاد میان کارفرمای خصوصی و دولتی و اتحاد جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا). به عبارتی فرورفتن در «تصویر جزئی» از این اختلافات مقطعی و موقت، «تصویر کلیِ» سرمایه‌داری حاکم بر کشور را مخدوش و معوج جلوه داده و چهرۀ جنگی را که ماهیتاً طبقاتی است به اختلاف دو جناح فروکاسته است.
کلام آخر آنکه کارگران در این دورۀ انتقالی یک فرصت استثنایی دارند، یعنی دوره‌ای که: ۱- کارفرما خلع ید شده و مدیران حکومتی هنوز وارد شرکت نشده‌اند ۲- حکومت به خاطر نمایش انتخاباتی هم که شده، دست به سرکوب مستقیم نمی‌زند ۳- هنوز حاکمیت یکدست نیست و نمایش کارگردوستی را تا پیش از تسویۀ آخرین رقبایش از قدرت ادامه می‌دهد و ۴- نوید سرکوب در دورۀ پس از انتخابات از همین الآن به گوش می‌رسد.
با چنین توصیفی آیا در این دورۀ انتقالی، عاجل‌ترین اقدام سفت‌کردن جای پای کارگران از طریق برگزاری انتخابات آزاد کارگری و احیای تشکل مستقل پیشین‌ نیست؟ تشکلی که نمایندگانش به پشتوانۀ رأی بدنۀ کارگری، نه به سادگی مورد تعرض حکومت‌ قرار می‌گیرند و نه کسی می‌تواند با زمزمه‌ و شایعه، حضور آنان را منصوب به حمایت‌های سیاسی خاص کند. همچنین مناقشه بر سر اختلافات کارگری به جای دامن‌زدن به حملات پینگ‌پونگی شخصی (که سنتی غیرکارگری است) به شیوه‌ای دموکراتیک به ارادۀ کارگران از طریق رأی‌گیری سپرده خواهد شد. علاوه بر این، جلو گذاشتنِ صندوق انتخاباتِ کارگری همزمان با نمایش انتخابات جمهوری اسلامی نه فقط جلوی مصادره را می‌گیرد، بلکه پیام اصلی یعنی دمکراسی کارگری و تشکل مستقل را به کل جنبش کارگری ایران مخابره می‌کند. تأثیر چنین اقدامی از منظر آگاهی و مبارزۀ طبقاتی هم بر خود کارگران هفت‌تپه -فارغ از گرایش‌های متفاوتش- و هم بر کل جنبش کارگری ایران غیرقابل انکار خواهد بود.
کمیته عمل سازمانده کارگری – ۲۱ خرداد ۱۴۰۰