حمایت اپوزیسیون راست از سیاستهای حمید تقوایی – محمود احمدی

مقالات

حکم تعلیق، یا در واقع عملا اخراج، علی جوادی از رهبری حزب کمونیست کارگری با عکس العملهای متفاوتی در جامعه مواجه شد. عکس العمل کمونیسم جامعه روشن بود. دست بردن به حربه اخراج در قبال نقد سیاسی، سیاستی ضد سنت ها و مصوبات کمونیسم کارگری است. کمونیسم کارگری میداند که علی جوادی را به خاطر نقد نقطه نظرات راست گرایش حاکم در حزب تعلیق کردند. قرار تعلیق علی جوادی حتی تلاشی هم برای انکار این اقدام غیر کمونیستی خود نمیکند.عجولانه و بعضا حتی “ناشیانه” اعلام میکنند که این اقدامشان عکس العملی به مواضع انتقادی علی جوادی در کانون مباحث کمونیسم کارگری و در نقد حمید تقوایی است. این اقدام گوشه ای از تلاش برای تصفیه تشکیلاتی گرایش چپ در حزب کمونیست کارگری است، این گرایش با چرخش به راست سریع خود، تحمل نقد نظرات راست خود را به کلی از دست داده است.
اما اکنون شاهد واکنش نیروها و چهره های جنبش راست پرو غربی در جامعه هم در قبال اخراج علی جوادی و هم در قبال گرایش راست حاکم بر حزب کمونیست کارگری هستیم. نقطه نظرات آقایان شهرام همایون و ایرج مصداقی گویای سیاست این جنبش است.
شهرام همایون در مصاحبه ای با علی جوادی در برنامه “اخراج علی جوادی از حزب کمونیست کارگری” میگوید: “خود من فکر میکنم شما رادیکال تر از اونها هستی! یعنی اونها اهل مصالحه هستند. حاضرند با گروههای دیگر بنشینند و بلند شند، شما نه! یک کمونیست سخت و رادیکالی.”
ایشان در بخش دیگری در همان مصاحبه میگوید:
“ما قطعا با اونها بیشتر موافقیم تا با شما. به این ترتیب ما خیلی خوشحالیم که شما را اخراج کردند، برای اینکه با اونها می‌تونیم توافق کنیم.”
از طرف دیگر ایرج مصداقی در برنامه تلویزیونی میهن به تاریخ چهارشنبه ۲۷ اسفند تحت عنوان “موضع درخشان رضا پهلوی؛ نه به جمهوری اسلامی” و ارزیابی از سیاست حمید تقوایی در حزب کمونیست کارگری میگوید: “موضع بسیار مثبت و درخشان آقای حمید تقوائی، ایشون مواضع دیگه ای هم من ازشون دیدم. بسیار بسیار مواضع درستی است و همون اول با تلویزیون خود حزب کمونیست کارگری مصاحبه می کند. میگه کمپین “نه به جمهوری اسلامی” کمپین مثبتی هست. بعد مواضع خودشون را هم مطرح می کنه و مواضع خودش را هم داره، نگاه خودش را هم داره. تبلیغ خودش را هم می کنه. معلومه این موضع درسته….آقا، موضع حزب کمونیست کارگری موضعی است درست و اصولی که از طریق آقای حمید تقوائی مطرح میشه. قبل از این هم من در مواضع مختلف موضع ایشون را پیگیری کردم. مواضع درستی هست. لزوما من نباید با همه نظرات ایشون موافق باشم و ایشون هم نباید با همه نظرات من موافق باشه ولی موضعی درست هست و مترقی… از اون طرف هم حزب کمونیست حکمتیست ها! … خط رسمی یه عده آدم مجنون! برید ببینید چه مزخرفاتی را مطرح می کنند. اینا تکلیفشون با خودشون هم مشخص نیست.”
مواضع شهرام همایون و ایرج مصداقی تصادفی و خارج از چهارچوب سیاستهای نیروهای متعدد این جنبش نیست. بیانگر واقعیتی است. شهرام همایون، علی جوادی و مواضعش را بخوبی میشناسد. خوشحالی اش از اخراج ایشان از حزب کمونیست کارگری را پنهان نمیکند. به سادگی و با صراحت هر چند در غالب مزاح میگوید: “ما قطعا با اونها بیشتر موافقیم تا با شما. به این ترتیب ما خیلی خوشحالیم که شما را اخراج کردند.”
اما مهم این است که شهرام همایون به پی آمدهای این تصفیه تشکیلاتی برای جنبش و پروژه های خود می اندیشد. او پاسخ و امید خود را بسادگی مطرح میکند: “ما قطعا با اونها بیشتر موافقیم تا با شما… برای اینکه با اونها می‌تونیم توافق کنیم.” ارزیابی و انتظارش این است که به توافقاتی با این گرایش و حزب دست پیدا کنند.
آیا این ارزیابی غیر معقول است؟ آیا امید جریانات راست در قبال گرایش راست در حزب کمونیست کارگری توهم و سراب است؟ ارزیابی شهرام همایون از تغییر و تحول در حزب کمونیست کارگری این سئوال را در مقابل هر کمونیستی قرار میدهد که باید منتظر بود تا چه توافقاتی میان حزب کمونیست کارگری تحت رهبری گرایش راست و جریانات شناخته شده جنبش ناسیونالیسم پرو غربی، شکل خواهد گرفت؟ سئوال دیگر این است که این جریانات راست چه سیاستی را در گرایش راست در حزب کمونیست کارگری دیده اند که فکر میکنند میتوانند با این حزب به مصالحه و توافق برسند؟ ما پاسخ این سئوال را داده ایم.
واقعیت این است که یک بخش مهم جدال ما در حزب کمونیست کارگری به مساله سیاست در قبال جریانات راست در اپوزیسیون رژیم اسلامی برمیگردد. جریانی که تحت لوای سیاست “اپوزیسیون اپوزیسیون” نباید شد عملا هر گونه نقد رادیکال و ضد سرمایه داری از این جریان را کنار گذاشته است، روشن است که در ادامه منطقی سیاستهای خود به توافقاتی و مصالحه هایی با این جنبش دست پیدا کند یا حداقل به قول منصور حکمت به “شاگرد شوفر” این جنبش تبدیل شود. برای ما روشن بود که سیاستی که میخواهد رضا پهلوی را چپ کند، نتیجه خود را در سازش و مصالحه با جریانات راست نشان خواهد داد. برای ما روشن بود که این سیاستها نتیجه اش فقط و فقط راست روی است. روشن بود که رضا پهلوی چپ نخواهد شد، این گرایش حاکم بر حزب کمونیست کارگری است که راست شده است. تشخیص شهرام همایون در ارزیابی از این گرایش درست است. برای پاسخ قطعی شاید باید کمی بیشتر منتظر بود تا نوزاد این چرخش سیاسی متولد شود.
خط راست حاکم بر حزب این سیاست خود را با توجیه “اجتماعی” شدن حزب سعی میکنند به جامعه ارائه کنند. اما این دقیقا همان نوعی از “اجتماعی” شدن است که منصور حکمت حزب را از آن برحذر میداشت. تاکید میکرد:
“در کنگره دوم اشاره کردم که تاریخا احزاب چپ وقتى خواسته اند اجتماعى بشوند و در ابعادى اجتماعى ظاهر بشوند، به راست چرخیده اند. اینطور توجیه کرده اند که جامعه راست تر از آنهاست و اگر راى میخواهند باید به راست بچرخند. و البته تاریخا هم در این کار شکست خورده اند. ممکن است یک نماینده از یک حزب رادیکال چپ براى یک دوره به مجلس رفته باشد، اما همان یک نفر را هم دور بعد پرونده اش را زیر بغلش زده اند و روانه اش کرده اند که برود. ما یکى از معدود سازمانهاى کمونیستى بعد از بلشویکها هستیم که میخواهد روى رادیکالیسم و ماکزیمالیسمش توده اى بشود. سازمانى که اتفاقا میخواهد ماکزیمالیسم و کمونیسم را توده اى و اجتماعى کند. میخواهد آرمانها و ایده انقلاب کمونیستى اش را ببرد و توده اى و اجتماعى کند. میخواهد حرف آخرش در مورد مذهب را به حرف جامعه بدل کند. ما کسانى هستیم که معتقدیم باید این کمونیسم بى تخفیف را توده اى و اجتماعى کنیم”.(منصور حکمت – حزب و جامعه، بخش کامل این نقل قول در پایان مطلب آمده است.)
این تلاش منصور حکمت برای اجتماعی شدن بر مبنای اهداف رادیکال و ماکزیمالیستی را با تلاش کنونی گرایش راست در حزب کمونیست کارگری مقایسه کنید، تفاوت از زمین تا آسمان است، یکی میخواهد کمونیسم را توده ای کند، دیگری با درز گرفتن سیاستهای کمونیستی میخواهد به جایی برسد. اما نتیجه روشن است، این سیاست نه تنها به اجتماعی شدن حزب منجر نخواهد شد، بلکه همانطور که منصور حکمت تاکید میکرد این جریان را به “شاگرد شوفر” جنبش راست تبدیل خواهد کرد و جنبش راست پرونده اش را به زیر بغلش خواهد زد.
اما این فقط شهرام همایون نیست که به کنه سیاستهای حمید تقوایی و گرایش راست در حزب پی برده و واکنش مثبت خود را اعلام کرده است. ایرج مصداقی نیز از قرار سیاستهای ایشان را رصد کرده است و با شعف خاصی رضایت خود را از این سیاستها اعلام کرده است. با خشنودی میگوید: “آقا، موضع حزب کمونیست کارگری موضعی است درست و اصولی که از طریق آقای حمید تقوائی مطرح میشه. قبل از این هم من در مواضع مختلف موضع ایشون را پیگیری کردم. مواضع درستی هست.” دفاع حمید تقوایی از کمپین نیروهای راست به عنوان “نه به جمهوری اسلامی” چنان شور بوده که مصداقی را ذوق زده به دفاع از این جریان در مقابل احزاب دیگر کمونیست کارگری واداشته است. “موضع بسیار مثبت و درخشان آقای حمید تقوایی”.
دوران انکار رهبری راست حزب کمونیست کارگری دیگر تمام شده است. زمانی از اینکه با برچسب راست روی روبرو شوند، بر آشفته میشدند. اکنون این دوران تمام شده است. کادرهای بالای این حزب با خوشحالی سخنان ایرج مصداقی را پخش میکنند و آن را نشان قدرت خود میدانند. واقعا تلخ و تاسف آور است.
تغییر و تحولات جامعه بسیار سریع است. احزاب و جریانات به سرعت در حال تغییر و دگردیسی هستند. تغییر و تحولات در حزب کمونیست کارگری و حزب کمونیست ایران بیانگر این واقعیت است. در این دوران نقد سیاست راست در حزب کمونیست کارگری از اهمیت دو چندانی برخوردار است. نباید گذاشت که حزبی که منصور حکمت بنیان گذاشت به حزب دنباله رو جریانات راست در جامعه تبدیل شود. نباید گذاشت حزبی که برای انقلاب کارگری و سوسیالیسم فوری بنیان گذاشته شد به حزبی که با راست مصالحه میکند، تبدیل شود. این تنها وظیفه کمونیستهای کارگری درون این حزب نیست، وظیفه تمام کمونیستهای کارگری است.

 


حزب و جامعه، از گروه فشار تا حزب سیاسی
حزب مارکسیستى – حزب اجتماعى
منصور حکمت
ما یک حزب مارکسیستى هستیم و در این روند گسترش، مانند هر پدیده اى که جاذبه اش قرار است به خیلى دور برسد، هسته مرکزى مان باید خیلى فشرده و وزین باشد. در کنگره دوم اشاره کردم که تاریخا احزاب چپ وقتى خواسته اند اجتماعى بشوند و در ابعادى اجتماعى ظاهر بشوند، به راست چرخیده اند. اینطور توجیه کرده اند که جامعه راست تر از آنهاست و اگر راى میخواهند باید به راست بچرخند. و البته تاریخا هم در این کار شکست خورده اند. ممکن است یک نماینده از یک حزب رادیکال چپ براى یک دوره به مجلس رفته باشد، اما همان یک نفر را هم دور بعد پرونده اش را زیر بغلش زده اند و روانه اش کرده اند که برود. ما یکى از معدود سازمانهاى کمونیستى بعد از بلشویکها هستیم که میخواهد روى رادیکالیسم و ماکزیمالیسمش توده اى بشود. سازمانى که اتفاقا میخواهد ماکزیمالیسم و کمونیسم را توده اى و اجتماعى کند. میخواهد آرمانها و ایده انقلاب کمونیستى اش را ببرد و توده اى و اجتماعى کند. میخواهد حرف آخرش در مورد مذهب را به حرف جامعه بدل کند. ما کسانى هستیم که معتقدیم باید این کمونیسم بى تخفیف را توده اى و اجتماعى کنیم.
این دورنما، دو سوال را جلوى ما میگذارد، اول اینکه آیا اصولا چنین کارى ممکن است؟ که بنظر من تجربه ثابت کرده است که در دوره ما اتفاقا این روش کارساز است. جامعه معاصر پاسخهاى رادیکال و انسانهاى رادیکال و سازش ناپذیر میخواهد. کسانى که حرف اساسى و بنیادى خود را میزنند و میخواهند همفکران و همراهان خود را متحد کنند تا کل این افق رادیکال را متحقق کنند. کافى است ۵ درصد جامعه حرفشان مثل ما باشد تا تمام قدرت را بگیریم. کافیست ۵ درصد مردم ایران فعالانه از حزب کمونیست کارگرى دفاع کنند و آن را حزب خودشان بداند تا تمام منطقه را بگیریم. مهم نیست که نشریات مجاز و قانونى ایران به ما روى خوش نشان ندهند. آن مملکت ۶٠ در صد انسان ضد دین و ضد خدا دارد که از دست رژیم اسلامى کارد به استخوانشان رسیده است و همه حامیان بالقوه ما هستند. آنها که از اسلام به ستوه آمده اند ما را دارند، آنها که از نابرابرى زن و مرد به ستوه آمده اند ما را دارند، کسانى که از شرق زدگى حاکم بر رژیم و اپوزیسیونش خسته شده اند ما را دارند، و این حق ماست که ما را داشته باشند. این اقشار هویت کارگرى و کمونیستى ما را تحریف نکرده اند اگر ما را نماینده خود بدانند. کسانى هستند که میگویند ما با شما آمده ایم چون حرف دل جوانها را میزنید. ما با شما آمده ایم چون حرف دل زنان را میزنید، یا چون از فرهنگ مدرن ترى سخن میگوئید، یا چون علیه مذهب به پا خاسته اید. این اشکالى ندارد. کسانى که با ما میایند به خاطر نقشى با ما میایند که آن روز در جامعه بازى میکنیم. و اگر بازى نکنیم دیگر با ما نمیایند و با دیگران میروند که آن نقش را برعهده میگیرند. و هیچ عار نیست که اینها را دور خود جمع کنیم. قرار از ابتدا این بود که طبقه کارگر و کمونیسم کارگرى بعنوان پرچمدار همه آزادى و همه برابرى در جامعه ظاهر شود.
سوال دوم اینست که اگر این نیروها و مطالبات و تمایلات را دور خود جمع کردیم، چه تضمینى هست حزب آنها نشویم، فقط حزب آن کارها نشویم. اینجاست که آنطرف قضیه را باید تاکید کنیم. این حزب باید یک ستون فقرات کمونیستى متعهد داشته باشد و این ستون فقرات مدام باید رشد کند. بگذارید اینجا نوکى به بحث عضو و کادر بزنم. من معتقدم هرکس دوست دارد عضو حزب کمونیست کارگرى بشود باید بتواند بشود. فرض من اینست که همه انسانها با شرفند. هرکس خودش میداند که چرا عضو شده است. لابد از نظرات و سیاستهاى حزب خوشش آمده است. ولى این حزب باید یک لایه کادرى داشته باشد که این حزب را هدایت میکند، باز تولید میکند، به مسائلش میرسد، رشدش میدهد. کسانى که تمام نقشه را دارند، تمام بحث را دارند. انتهاى افق را ببینند و تعهد تئوریکى تعلق فکرى و آرمانى شان قوى و کامل باشد. این یک بعد وظایف ماست که نباید فراموش شود. بحث سر اینست که ما ۵٠٠ هزار عضو میخواهیم و براى اینکار به دو هزار کادر قوى کمونیست احتیاج داریم و باید اینها را در این حزب بار بیاوریم. در نتیجه یکى از کارهاى کادر حزب اینست که اعضاى خوب را انتخاب میکند و با آنها کار میکند، به آنها ماتریال میدهد، با آنها بحث میکند و سعى میکند بارشان بیاورد. مقولات حزب وسیع اجتماعى و حزب مارکسیستى بنظر من تناقض ندارند. ما میخواهیم ثابت کنیم که ندارند. میشود مارکسیست بود، آتشین بود، تئوریک بود، تمام تحول سوسیالیستى را خواست و در عین حال یک حزب وسیع اجتماعى داشت که روى کوچکترین تشابهات با امیال مردم گسترش پیدا میکند. ممکن است بگویند کسى که براى خواستهاى جوانان با ما آمده است وقتى به مشروطه اش برسد دیگر با ما نخواهد ماند. باشد، ولى تا آن روز که با ماست، ما نفع کرده ایم. پشتوانه چند دهه اى این حزب از نظر فکرى و پراتیکى، جدلهایى که وارد آن شده است و با سر و روى خونین از آن بیرون آمده است.، دارد میگوید که این حزب کجا ایستاده است. ما کمونیستیم، و این کمونیسم به اندازه کافى قوى هست که چندین و چند برابر این جلو برویم بدون احساس خطر و نگرانى از آلودگى با “دنیاى کثیف سیاست” و نیرو جمع کنیم. و این نیرو امروز حیاتى است.