دو مطلب از ناصر بابامیری

تداوم انقلاب ۵٧ در “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” ✍️عباس گویا

مقالات

وظیفه حکومت اسلامی از دید کل غرب، که براى ماهها قبل و بعد از بهمن ١٣۵٧ براى به کرسى نشاندن این حکومت و سر پا نگاهداشتن آن امکانات مالی، سیاسی و تبلیغی اش را بسیج کرده بود، به شکست کشاندن انقلاب ۵٧ بود. انقلابی که بصرف ضد شاهی بودن ضد شاه نبود بلکه تحرکی برای دستیابی به عدالت، رفاه و آزادی بود و به این دلیل آرمان سوسیالیستی داشت. انقلاب ۵٧ بقول منصور حکمت در “تاریخ شکست نخوردگان” با این دست اندازها روبرو شد:
“معرکه گیرى اسلامى تنها توانست وقفه اى در روند انقلاب ۵٧ ایجاد کند. رویدادهاى دوره بلافاصله پس از قیام بهمن نشان داد که دینامیسم انقلاب هنوز برجاست. نشان داد که مردم، هرچه بر زبانشان انداخته شده بود، بهرحال نه براى اسلام بلکه براى آزادى و رفاه اجتماعى به میدان آمده بودند و هنوز در میدان مانده بودند. بالاخره، انقلاب ۵٧ مثل اکثر انقلابات، نهایتا نه با فریب و صحنه سازى، بلکه با سرکوبى بسیار خونین به شکست کشیده شد. فاصله ٢٢ بهمن ۵٧ تا ٣٠ خرداد ۶٠ تمام آن فرصتى بود که اسلام و حرکت اسلامى با همه این سرمایه گذارى ها و تلاشها توانست براى موکلین مستاصل رژیم شاه بخرد. و البته از این بیشتر نیاز نداشتند. در تاریخ واقعى ایران، ٣٠ خرداد به ١٧ شهریور میچسبد و حلقه بعدى آن است. خمینى، بازرگان، سنجابى، مدنى، فروهر، یزدى، بنى صدر، رجایى و بهشتى، نامهایى هستند که باید بدنبال محمدرضا پهلوى، آموزگار، شریف امامى، بختیار، اویسى، ازهارى و رحیمى آورده شوند، بعنوان مهره هایى که یکى پس از دیگرى جلوى صحنه میآیند تا شاید راه انقلاب و اعتراض مردم را سد کنند. رژیم سلطنت و مهره هاى رنگارنگش در مقابل ضربات پى در پى جنبش اعتراضى شکست خوردند. حکومت اسلامى، در عوض، قادر شد فرصت بخرد، نیروى ارتجاع را بازسازى کند و انقلاب مردم را به خونین ترین شکل در هم بکوبد. دستور کار هر دو رژیم یک چیز بود.”

حال که به ۴١ سال گذشته، از سی خرداد شصت تا بامروز، نگاه میکنیم میتوانیم با وضوح بیشتری ببینیم که انقلاب ۵٧ در نیمه راه به خونین ترین شکل ممکن متوقف شد اما آرمانهایش هیچگاه از ذهن توده زحمتکش پاک نشد. از نظر عملی نیز انقلاب ۵٧ به فاز مقاومت رسید. اعتصابات و مبارزات بی وقفه کارگران، تقابل ۴٣ ساله زنان در مخالفت با حجاب اجباری، مخالفت علنی و بی وقفه توده مردم با حکومت، شورشهای شهری و سراسری در تمام طول حاکمیت جمهوری اسلامی، اعتراضات دانشجوئی خصوصا داب در دهه ١٣٨٠، همه گیر شدن نقد پوپولیسم و شکل گیری سنت حزبی کمونیستی، خروج ۵ تا ٨ میلیونی مردم از ایران، برگزاری مراسمهای اول ماه مه و هشت مارس، جشنواره های آدم برفی و خیزشهای ٧٨ و ٨٨ و ٩۶ و ٩٨ اشکال گوناگون مقاومت و یا تعرضات ناموفق بودند. به این معنا انقلاب ۵٧ هیچگاه شکست نخورد. متوقف شد، فعالینش سرکوب شدند، صدها هزار عزیز خود را از دست داد و بسیاری متواری شدند اما هیچگاه دست از آرمانش برنداشت. مقاومت کرد و بقول سپیده قلیان “مقاومت تنها چیزی بود که برایش مانده بود”. جوانان و کارگران امروز اما تهاجمی وارد میدان شده اند. میروند که ضد انقلاب ۵٧ یعنی جمهوری اسلامی را از سر راه خود جارو کنند و راه را برای رسیدن به آرمانهای سوسیالیستی، آزادی، برابری، حکومت شورائی هموار کنند.

رابطه عشق و نفرت سرمایه داری جهانی به رهبریت غرب با حکومت اسلامی انعکاسی از این مقاومت بوده است. ۴٣ سال سوبسیدهای سیاسی، نظامی و تبلیغی غرب، خصوصا و از همه بیشتر آمریکا، به جمهوری اسلامی [١] برای بسر کار آوردن و در سر کار نگه داشتن حکومت اسلامی فقط به این دلیل بود که انقلاب ۵٧ هنوز شکست نخورده بود و از منظر غرب آنچه وظیفه جمهوری اسلامی تلقی میشد به اتمام نرسیده بود.

شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر پیوستگی سیاسی نسل انقلابی ۵٧ با نسل انقلابی ١۴٠١ را بوضوح بترسیم میکشد. نسل انقلابی ۵٧ حتما از نظر سنی، آموزه های فرهنگی و سواد آکادمیک متفاوت از نسل انقلابی امروز است اما از نظر سیاسی ایندو به یک نسل یکسان تعلق دارند. هر دو ضد ستمگر در تمام ابعاد ستم، از آپارتاید جنسی تا استثمار کارگران هستند و هر دو خواهان برقراری آزادی، برابری، حکومت شورائی هستند. هر دو نسل در فریاد شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر منفعت یکسان دارند. این شعار البته هنوز سلبی است، شعار اثباتی تر و یا تکمیلی “نه شاه میخوایم نه ملا فقط تشکیل شورا” است. این شعار که نسل جوان جاری در سال ٩٨ بر زبان آورد و بر در و دیوار نوشت به موجزترین شکلی آرمان انقلاب ۵٧ که انقلابیون امروز پرچم آنرا بلند کرده اند در خود جا داده است. این دو شعار ارگانیک ترین شعارهای کمونیستی تا کنونی در انقلاب جاری اند، شعارهائی که از دل خیزش های کارگری از ایران سر برآورده اند. این دو شعار هم خصلت نمای ضد پوپولیستی و ضد سازش طبقاتی و “همه با همی” دارند و هم اپوزیسیونهای بورژوائی و پوپولیست های کمونیست نما را آچمز میکنند.

مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر

نه شاه میخوایم نه ملا، فقط تشکیل شورا

عباس گویا
– مهر ۱۹, ۱۴۰۱