در باره عنوان «شاهزاده» – سیاوش دانشور

مقالات

رسانه های مردسالار و ادبیات رعیت وار تاکنون به عناوین برای خطاب و معرفی افراد فکر کرده اید؟ دقت کرده اید که میتوان دانشگاهی بود و در غرب زندگی کرد اما با ادبیات عصر حجر با دنیای پیرامون رابطه گرفت؟ افرادی تحصیل کرده و مدعی درک از سیاست و حقوق و دمکراسی و برابری، درست مثل رعایا و بردگان عهد عتیق به ولی خود تعظیم می کنند. تفاوتی ماهوی و حتی صوری وجود ندارد؛ یکی برای ولی فقیه غش میکند دیگری برای ولی عهد، مضمون و رابطه از یک جنس است.
یکی از این عناوین «شاهزاده» است! در خانواده سلطنتی از این القاب کم نداریم؛ دوک و دوشس، بارون و سر، شاهزاده و ولی عهد، شهبانو و شهدخت و…
این ادبیات بشدت مردسالار و ضد زن است. حتی ضد زنان خانواده مفتخور و بی خاصیت سلطنتی. شاه که نمیتواند بزاید، اما بحکم نرینه بودن نظام موروثی سلطنت، باید «شاهزاده» لقب بگیرد. و این عنوان ظاهرا ابدی است، حتی اگر «شاهزاده» سابق حوصله شاهی نداشته باشد.
در جامعه متمدن به اعتبار «زاده» کسی را خطاب نمی کنند، اگر با این سیستم جلو برویم و آنرا تعمیم دهیم، باید از آخوند زاده، تاجر زاده، حاجی زاده، خان زاده، فقیر زاده، دهقان زاده، کارگر زاده و غیره حرف بزنیم. حالا از عناوین ایلیاتی و ارتشی مانند ملک شاهی و سپهسالار و امیر الدوله ها بگذریم. گوئی مقوله ای بنام هویت فردی و استقلال فردی وجود خارجی ندارند، اول بگو «زاده» کی هستی تا اصولا بشود در موردت حرف زد!
ریشه همه این خزعبلات و عناوین کاذب در مالکیت خصوصی و نهاد خانواده است. رابطه با مالکیت و زمین و قدرت و به این اعتبار مقام و منصب است که جایگاه تان را تعریف میکند و نه نقش واقعی تان در جامعه. اما امروز این عناوین مصرف سیاسی و تجاری دارند. در ایران عاشورای رسانه ها روی عنوان «شاهزاده» در واقع تلاش برای احیای گذشته است. مهم نیست خود فرد چقدر بیسواد و پرت است، مهم اینست که از تخم و ترکه شاهان است، از «ژن خوب» است، سنتا هم نوکر و دستبوس و چاکر از الزامات این مناسبات بوده است.
عقب ماندگی شاخ و دم ندارد. دشمن اساسی مردم ایران و هر جامعه ای این واپسگرائی فکری و فرهنگی است. مگر نگفته اند؛ «هنر نزد ایرانیان است و بس»؟!