پدرام نواندیش

رضا پهلوی و انقلاب! – پدرام نواندیش

مقالات

اخیرا آقای رضا پهلوی از “انقلاب مسالمت آمیز” سخن گفته است که گام اول آن گویا با اعتصابات کارگری قرار است شروع شود! مبارک باشد! بالاخره وارث ناپیگیر سلطنت بعد از دوره ای دربدری در باره “انتخابات آزاد” و “رفراندم” و مبارزه در حاشیه آخوند خاتمی و سلام و علیک با جمهوریخواهان مسیحی و دست راستی آمریکا و لابی های یهودی طرفدار دولت اسرائیل، حالا از انقلاب سخن میگوید، خودش ترقی محسوب میشود!

آیا واقعا رضا پهلوی انقلابی شده است؟ به خاندان سلطنتی و دستگاه مذهب که تاریخا مفتخور و سر بار مملکت بوده اند، انقلابیگری نمیخورد. تنها میتواند این مطرح باشد که وقتی بوی انقلاب و “خطر” انقلاب حس میشود، ارتجاع زمانه اعم از اسلام و دستگاه مذهب تا ناسیونالیسم و دستگاه سلطنت، پوست بیاندازد تا انقلاب را با نام خود مهار و سرکوب کند. یکبار در ایران این تجربه شده است و ضد انقلاب اسلامی با نام انقلاب، انقلاب را کوبید. اما رضا پهلوی چطور؟ کسی که دستش فعلا از همه چیز کوتاه است و در کریدورهای آلترناتیو سازی سرگردان؟

واقعیت اینست که سرمایه داری عموما و جمهوری اسلامی خصوصا در بحرانی شدید دست و پا میزند و در ایندوره بیش از هر زمان انقلاب میتواند یک راه حل بحران باشد. سخنان این روزهای رضا پهلوی در باره طرفداری اش از انقلاب مسالمت آمیز، انعکاسی وارونه از ظرفیت و پتانسیل وقوع انقلاب در جامعه است. رضا پهلوی البته اینجا هم از زمانه عقب است و با وام گرفتن عنوان کودتاهای مخملی در بلوک شرق– نام دیگر انقلاب مسالمت آمیز- تلاش دارد هم زرورقی شبه انقلابی به ارتجاع سلطنت بپوشاند و هم محتوای راست و ضد کمونیستی اش را با اسم رمزی آشنا بیان کند. این دیگر باید از عجایب دنیای درهم ریخته امروز باشد که “شاهزاده انقلابی شود”!

اما نه، به کار بردن واژه انقلاب از سوی رضا پهلوی از سر تصادف نیست. وی میداند که انقلاب چه معنی ای دارد. او میداند که رژیم اسلامی یک دولت بورژوایی است و از طرف همان دولت هایی بر مردم ایران تحمیلش کرده اند که در گذشته ای نه چندان دور، پدر تاجدارش را با کودتا مجددا بر سرکار آوردند و اتفاقا سال ۵۷ همان پدر تاجدار “صدای انقلاب را شنیده بود” و بنا بر توصیه دولت های بورژوازی وظایفش را به رژیم سرکوبگر اسلامی تفویض کرد. همانطور که محمد رضا پهلوی “صدای انقلاب” را با اعتصابات کارگران نفت و اعتراضات گسترده در جامعه شنید، غریزه طبقاتی ایشان نیز این را فهمیده است که ادامه تحمیل رژیم اسلامی به شهروندان جامعه بیشتر از این امکان پذیر نیست. بحران های رژیم اسلامی علاج ناپذیر است و خود به عنوان یک بحران برای بورژوازی جهانی تبدیل شده است. اعتصابات و اعتراضات کارگران در گوشه گوشه ایران و مراکز کار گسترش کمی و کیفی پیدا کرده است. سطح آگاهی طبقاتی کارگران و توده های کارکن جامعه نسبت به گذشته افزایش چشمگیر یافته و مطالبه تشکیل تشکل های مستقل به عنوان پایه های شکل گیری اعتصابات گسترده تر، بیش از گذشته در میان کارگران مطرح شده است. اعترضات دیگر شهروندان جامعه ابعاد جدید و گسترده تری پیدا کرده و نخواستن تداوم حکومت اسلامی در جامعه وسیع است. در میان طیف های گوناگون اپوزیسیون بورژوازی و ملی اسلامی، رضا پهلوی خود را آلترناتیو نجات بورژوازی ایران می داند و باید در متن شکست جامعه مدنی و پروژه اصلاح رژیم و “انقلاب خشونت است” و غیره، این پرچم بار دیگر و با زرورق دیگری برافراشته شود. به این معنی “انقلاب مسالمت آمیز” متولد میشود! نکته دیگر نیروی اجتماعی این انقلاب است. اگر چپگرائی و محتوای انقلابی حال به هر معنی مطرح است، آنوقت کارگر و اعتصاب محوری میشود. دو فاکتور که در ترکیب با کمونیسم حی و حاضر میتواند به یک انقلاب کارگری منجر شود. ایشان باید برای “نجات ایران” خطر چپ را هم منتفی کند تا بتواند کل بورژوازی را رو به قبله آنتی کمونیسم به نماز وحشت فرابخواند.

فقط این سناریو چیزی کم دارد که با آی کیوی مشاورین سلطنت طلب ایشان جور در می آید. اینها هر تحلیلی برای ابداع مضحکه انقلاب مسالمت آمیز داشته باشند، فکر نکردند چطور کارگر با اعتصابات سراسری، آنهم بفراخوان کسی که هنوز خود را “شاهزاده” میخواند، بمیدان می آید، انقلاب میکند و حکومت را دست ایشان میدهد! آدم باید عقل نداشته باشد یا مثل مشاورین ایشان و کلا نگرش سلطنتی مردم را رعیت بداند که فرض کند کارگران بعنوان بردگان و رعایا قیام و انقلاب میکنند و روی دوششان رضا پهلوی و سلطنت را اعاده میکنند!؟ آدم وقتی به این داستان از هر سری نگاه میکند، پوسیدگی افکار بورژوازی ایران و عقبماندگی فکری و فرهنگی آنرا میبیند. انصافا رضا پهلوی با این اظهار نظر شبه انقلابی- اصلاح طلبانه – کارگری نشان داد که بورژوازی ایران چیزی در چنته سیاسی ندارد. سلطنت البته همیشه با مذهب و آخوند، کلیسا و ارتجاع جفت و جور بوده است. از قدیم و اخیرا هم سر به آستان فاشیسم می ساید و برای تفریح هم که شده پرده ای نمایش انقلابی/ صورتی بازی میکند!

سلطنت طلب همان اندازه میتواند انقلابی شود که کارگران نیروی جاوید شاه شوند و شهروندان رعیت دربار. رضا پهلوی عرض خود میبرد و زحمت ما میدارد!