“آموزش به زبان مادری” ابزاری برای قومی کردن زبان آموزشی – علی جوادی

مقالات

پرسش: اجازه دهید بحث زبان در جامعه را با مساله ممنوعیت “زبان رسمی اجباری” شروع کنیم. چرا ممنوعیت زبان رسمی اجباری؟ ابعاد این سیاست چیست؟

علی جوادی: زبان اداری و آموزشی جامعه نباید رسمی و اجباری باشد. جامعه باید “امکانات و تسهیلات لازم برای متکلمین به سایر زبانها، در زمینه های زندگی سیاسی و اجتماعی و آموزشی” را فراهم کند. جامعه باید “حق هر کس به اینکه بتواند به زبان مادری خویش در کلیه فعالیتهای اجتماعی شرکت کند و از کلیه امکانات اجتماعی مورد استفاده همگان بهره مند شود” (منصور حکمت – یک دنیای بهتر) را به رسمیت بشناسد و ملزومات آن را تامین کند . هر کس باید بتوان با زبان مورد ترجیح خود (زبان مادری یا زبانی که به آن تسلط بیشتری دارد) از امکانات مورد نیاز همگان در جامعه بهره مند شود. بسیاری از جوامع کنونی دارای زبان رسمی نیستند، جوامع بیشتری دارای زبان اجباری نیستند. ایران فردا نیز نباید “زبان رسمی اجباری” داشته باشد.
یک رکن سیاست ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی در دوران پهلوی شکل دادن به هویت “ایرانی” از کانال رسمی کردن و اجباری کردن زبان فارسی در جغرافیایی ایران بود. این سیاست ارتجاعی را به شکلی خشن و زمخت در گوشه و کنار جامعه در مدتهای طولانی در زمان حاکمیت خود به پیش بردند.
زبان رسمی اجباری در عین حال نیز یک رکن سیاست جریانات قوم پرست است. در این نگرش هم، زبان اداری و آموزشی جامعه، زبان مادری، رسمی و اجباری است. انتخابی در کار نیست. مردم منتسب به “ملت” حق انتخاب زبان مورد نظر خود را ندارند. نمیتوانند زبان دیگری غیر از زبان مادری خود را بعنوان زبان آموزشی و اداری جامعه انتخاب کنند. آنچه متفاوت است، جغرافیا و محدوده ایی است که این سیاست ارتجاعی باید در آن محدوده به پیش برده شود. تفاوت ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی و انواع ناسیونالیستهای قومی در محدوده جغرافیایی است که قرار است زبان رسمی و اجباری مورد نظر خود، که یکی از ارکان هویتهای کاذب قومی و ملی است، به طور اجباری به پیش برده شود.

پرسش: آیا ممنوعیت زبان رسمی اجباری به معنای برسمیت شناختن آموزش به زبان مادری است؟

علی جوادی: آیا شق سومی قابل تصور نیست؟ آیا در دعوای جناحهای رژیم اسلامی باید جانب یک جناح را گرفت؟ آیا در جدال میلیتاریسم آمریکا و متحدین اش با رژیم اسلامی باید با یکی از این نیروها همسو شد؟
پاسخ روشن است. خیر! ممنوعیت زبان رسمی اجباری به معنی برسمیت شناختن “آموزش به زبان مادری” نیست. معنایش از نظر من کمونیست کارگری این است که باید امکانات و تسهیلات لازم برای متکلمین به زبانهای جاری در جامعه را فراهم کرد. معنایش این است که نمیتوان به زور هیچ انسانی را وادار به تکلم به زبانی خلاف میلش در جامعه کرد. معنایش این که احدی را نمیتوان بخاطر تکلم به زبانهای متفاوت مورد تبعیض قرار داد.
ممنوعیت زبان رسمی اجباری تلاشی برای جلوگیری و ممنوعیت یک نوع زورگویی و اجبار در جامعه است. مفهوم و مقوله ای در زمینه تعیین زبان آموزشی و اداری جامعه نیست. این دو مقوله در عین ارتباط با هم، از هم متفاوت و مجزا هستند. پاسخ کمونیستی و پیشرو به مساله زبان اصلی اداری و آموزشی در جامعه باید بر مبنای مصالح عمومی جامعه در متن شرایط داخلی و بین المللی کنونی و با شاخص پیشروی انسانها تعیین و انتخاب شود.

پرسش: اعتبار زبانهای رایج در جامعه دقیقا به چه معنا است؟

علی جوادی: معنای سلبی آن این است که دولت و یا هیچ ارگان و نهاد اداری جامعه نمیتواند هیچگونه محدودیتی در کاربرد یک زبان در جامعه ایجاد کند. معنای اثباتی آن این است که جامعه باید امکانات و تسهیلات لازم برای متکلمین به این زبانها را در زمینه های سیاسی و اجتماعی و آموزشی فراهم کند.
ببینید در محل زندگی من، شما میتوانید زبان مورد نظر خود را در مراجعه به بیمارستان، دادگاه و دیگر مراکز اداری و خدماتی تعیین کنید. اگر چه این امکانات در حال حاضر همه جانبه نیست، اما گوشه ای از یک سیاست اصولی است. هیچ شهروندی نباید به خاطر تکلم به زبانی که در جامعه جاری است از خدمات اجتماعی و امکان شرکت در کلیه عرصه های سیاسی و اجتماعی و آموزشی محروم و یا مورد تبعیض واقع شود.

پرسش: برنامه یک دنیای بهتر و همچنین شما به کرات در زمینه تامین امکانات و تسهیلات لازم برای متکلمین به سایر زبانها را در زمینه های سیاسی و اجتماعی و آموزشی فراهم کند، تاکید کرده اید. زمینه های سیاسی و اجتماعی این مساله کاملا روشن اند. آیا تامین تسهیلات لازم در زمینه آموزشی به معنای آموزش به زبان مادری نیست؟

علی جوادی: خیر! تامین “امکانات و تسهیلات” در زمینه آموزشی دقیقا به این معناست که “امکانات و تسهیلات” ویژه ای برای این بخش از شهروندان در زمینه های آموزشی فراهم شود. به معنای آموزش به هر بخشی از جامعه به زبان مادری و اولیه شان نیست. این تسهیلات میتواند کلاسهای ویژه باشد، میتواند کمکهای آموزشی مشخصی باشد. این تسهیلات میتواند و باید بر حسب نیاز شهروندان در هر بخشی از جامعه توسط نهادهای ذیربط تعیین شود.
اگر منظور از تسهیلات در زمینه آموزشی به معنای آموزش به زبان مادری برای هر شهروندی بود، حتما چنین فورمولبندی ای اتخاذ میشد. مسلما بعدا میتوان به دلایل متفاوت این مساله بطور مشخص تر پرداخت.
پرسش: کلا جایگاه آموزش زبان مادری در جامعه از نقطه نظر شما چیست؟
علی جوادی: امکان آموزش زبان مادری، اگر زبانی متفاوت از زبان آموزشی در جامعه باشد، باید به عنوان یک زبان جاری و معتبر در جامعه، چنانچه دارای متقاضیان معینی باشد، فراهم شود. اما مساله مهمتر تامین تسهیلات لازم در این زمینه برای کودکانی است که در مراحل اولیه آموزشی خود به زبان آموزشی جامعه آشنایی ندارند. سیستم آموزشی جامعه باید امکانات لازم بمنظور یادگیری زبان آموزشی جامعه را برای این بخش از جامعه بطور ویژه ای فراهم کند. هر کودکی باید بتواند به راحتی و با در اختیار داشتن امکانات ویژه به زبان آموزشی جامعه مسلط شود، بدون اینکه این واقعیت منجر به عقب ماندگی آموزشی و تحصیلی هر تک کودکی گردد.
اما یادگیری گسترده و تخصصی تر، بالا بردن شناخت و درجه تسلط به تاریخ و ادبیات و … زبان مادری امر دیگری است. یک انتخاب است، امری سلیقه ای است که باید مانند سایر زبانها امکاناتش در صورت وجود تقاضای لازم توسط ارگانهای ذیربط در مراکز آموزشی فراهم گردد. مسلما هر بخش از جامعه میتواند برای گسترش دامنه نفوذ و فراگیری زبان و ادبیات زبان مورد علاقه خود بمثابه امری شخصی و یا جمعی تلاش کند.

پرسش: حزب کمونیست کارگری بمناسبت “روز جهانی زبان مادری” اطلاعیه ای صادر کرده و در آن از اینکه “آموزش به زبان مادری یک حق جهانشمول است” صحبت کرده است. اجازه دهید به اجزاء این فورمولبندی بپردازیم. آیا آموزش به زبان مادری یک “حق” است؟ یک “حق جهانشمول است”؟

علی جوادی: اگر منظور ایجاد سیستم آموزشی به زبانهای مختلف مادری در سطح جهان باشد و نتیجتا جامعه باید به میزان زبانهای جاری در جهان ملزم به ایجاد سیستمهای آموزشی متفاوت از ابتدایی تا دوران پایان دانشگاهی ایجاد شود. من نه به چنین “حقی” اعتقاد و نه علاقه زیادی دارم.
ببینید زبان یک محصول ذهن و مغز و تاریخ است. بشر در طول حیات تاکنونی خود زبانهای متفاوتی ایجاد کرده است و شاید زبانهای متفاوت دیگر و یا زبان واحدی را ایجاد و یا انتخاب کند. وجود زبانهای متفاوت در طول تاریخ و حیات بشر ناشی از پراکندگی جغرافیایی و زندگی قبیله ای و طایفه ای و عدم ارتباطات وسیع و گسترده در سطح بین المللی بوده است. این وضعیت با گسترش مراودات اجتماعی و تبدیل شدن جهان به “دهکده جهانی” به شدت در حال تغییر است و تاکنون تغییرات بسیاری کرده است. در حال حاضر ما شاهد آن هستیم که یک زبان بمثابه زبان اصلی علمی و زبان اصلی مراودات بین المللی در حال شکل گیری و عروج است. تعیین زبان آموزشی جامعه باید این روند تغییر و تحولات زبانی در سطح جهان را مد نظر داشته و بر مبنای آن شکل بگیرد.
بنا به تحقیقی تاکنون بیش از ۱۰ هزار زبان در طول تاریخ از میان رفته اند و این روند همچنان در حال گسترش است. تخمین زده میشود که تا سال ۲۱۰۰ حدود ۵۰ تا ۹۰ درصد زبانهای موجود از میان خواهند رفت. در حال حاضر ۹۶% از زبانهای موجود تنها توسط ۴% جمعیت جهان تکلم میشود. توطئه ای در کار نیست، عامل اصلی این تغییر و تحول شهرنشینی و گسترش مراودات بین المللی است. این تغییر و تحولات گوشه ای از جهانی شدن دنیای معاصر است. محدوده زبانها به سرعت تغییر و تحولات جامعه بشری در حال تغییر و تحولند.
اما چرا ایجاد سیستمهای آموزشی به زبانهای مختلف مادری در سطح جهان باید یک “حق جهانشمول” باشد؟ من هم مانند برنامه “یک دنیای بهتر” اثر منصور حکمت به “حق” آموزش به زبان مادری بعنوان یک “حق جهانشمول” باوری ندارم. در حال حاضر در جهان به تخمینی حدود ۱۰ هزار زبان متفاوت تکلم میشود. آیا جامعه بشری باید دارای ۱۰ هزار زبان آموزشی از ابتدایی تا دانشگاهی باشد؟ آیا هر کشوری به تعداد زبانهای رایج در آن کشور باید دارای زبان آموزشی باشد؟ آیا کشور مهاجر نشینی مانند آمریکا باید دارای ۲۰۰ تا ۳۰۰ زبان آموزشی باشد؟ آیا شهر بزرگی مانند تهران و یا لس آنجلس باید دارای ۱۰ یا ۳۰ زبان آموزشی باشد؟ با زبانهای در حال انقراض چه باید کرد؟ آیا باید سنگرها و خندقهایی در دفاع و حفظ و بقاء آن ها ایجاد کرد؟ این چه “حقی” است که تحقق آن هر چه بیشتر بشریت معاصر را گرفتار فراگیری زبانی میکند که میتواند فردایی نداشته باشد؟ آیا تحقق این “حق” به معنایی محروم کردن بخشهایی از انسانها از دسترسی درجه اول به زبانهای اصلی تر آموزشی و علمی جهان نیست؟
ببینید “حق آموزش به زبان مادری” در زمره حقوق جهانشمول انسانها مانند حق حیات، معاش، فراغت، تفریح و آسایش، آموزش، سلامتی، بهداشت، استقلال فردی، آزادیهای فردی، آزادی های کامل و بی قید و شرط، آزادی نقد تمامی جوانب زندگی، آزادی پوشش، آزادی انتخاب محل زندگی و … نیست. تحقق چنین “حقی” در شرایطی که زبان علمی جامعه بشری انگلیسی است، در شرایطی که ۸۰% تحقیقات و رساله های علمی به زبان انگلیسی است، عملا عاملی فلج کننده در در جهت برخورداری همه جانبه از امکانات علمی و آموزشی جهان معاصر است. تحقق چنین “حقی” نه عاملی در جهت پیشرفت و تعالی جامعه بشری بلکه فاکتوری در جهت حفظ شکافها و عدم توانایی انسانهای بیشماری در مراوده بین المللی و برخورداری از پیشرفته ترین امکانات علمی و آموزشی جهان معاصر است.
نه! من طرفدار چنین “حقی” نیستم. من طرفدار تامین “امکانات و تسهیلات” لازم برای تبدیل زبان آموزشی و علمی جهان معاصر، که در حال حاضر انگلیسی است، به یک رایج و متداول اصلی در تمام جوامع هستم.

پرسش: بیائید فرض کنیم و بپذیریم که چنین “حقی” موجود است، این “حق” در چه پروسه ای میتواند و یا باید متحقق شود؟ کدام فرد یا مجموعه ای از افراد جامعه تعیین میکنند که زبان آموزشی در محله و منطقه و بخشی از جامعه کدام باشد؟

علی جوادی: سئوال جالبی است. از قرار تحقق چنین “حقی” باید در اختیار “ملتی” یا در هر منطقه و محله ای در اختیار جمعیتی باشد که به این زبان تکلم میکند. ظاهرا هیچ بخش دیگری از جامعه نمیتواند دخالتی در تصمیم گیری در این مورد و یا حق ابراز نظر در این زمینه را داشته باشد. مهمتر به نظر نمیرسد که حتی مردمی که به زبانی صحبت میکنند، “حق” آن را ندارند که آزادانه خواهان آموزش به زبان دیگری به غیر از زبان “مادری” خود باشند. در اینجا ما شاهد نوعی “اسارت” در چنگال “حقی” هستیم که خلاصی از آن تنها با عدم برسمیت شناسی این حق امکان پیدا میکند. بنظر این “حق” میتواند خود طوقی بر گردن انسانها باشد که خلاصی از آن با نفی آن امکان پذیر است و اگر بپذیریم که این مردم حق دارند که آزادانه زبان دیگری را به غیر از زبان مادری خود برای سیستم آموزشی انتخاب کنند، آیا این امکان نباید یک امکان اجتماعی و انتخابی برای همگان باشد؟ و آیا این پروسه ما را نمیتواند به این فورمولبندی کلیدی برساند که میتوان یک زبان آموزشی اصلی را از میان زبانهای رایج در جامعه انتخاب کرد و در کنارش زبان انگلیسی را طی پروسه ای آموزش داد تا به زبان متداول آموزشی و اداری تبدیل شود؟
از طرف دیگر، این “حق” از قرار در زمره حقوق منفی مانند “حق جدایی” در قبال مساله ملی نیست. حقی نیست که از قرار برای درمان دردی سخت اجتناب ناپذیر شده است. “حقی” اثباتی است و با هر درجه تحقق آن از قرار گامی به سوی تعالی برداشته شده است. حقی است که هر چه بیشتر جامعه زبانهای موجود را برسمیت بشناسد و به میزان آن زبان آموزشی و اداری ایجاد کند، تحقق آن موجب جدایی های زبانی بیشتری در جامعه میشود. در اینجا ما از قرار با فورمولی مشابه “حق تعیین سرنوشت ملل” اما در زمینه آموزش و زبان یعنی “حق تعیین زبان آموزشی” توسط “ملت” متکلم به این زبان مواجه هستیم. این آن جنبه ناسیونالیستی است که جریانات فدرالیست بر آن تاکید میکنند.
به این اعتبار در هر محله و منطقه ای که گروهی از مردم که به زبان متفاوتی تکلم میکنند به سیستم آموزشی متفاوتی تقسیم میشوند. این شکل جدیدی از آپارتاید زبانی و آموزشی در جامعه است. اسلامیستها کودکان و جوانان را برحسب جنسیت به مدارس مختلفی میفرستند، فدرالیستها نیز کودکان را بر حسب زبان مادری شان به مدارس مختلفی ارسال خواهند کرد. ما تاکنون برای برچیدن مدارس اسلامی تلاش میکردیم، حال با این پدیده مواجه شده ایم. این بساط را باید برچید.

پرسش: بیانیه حزب کمونیست کارگری به مناسبت “روز جهانی زبان مادری” صادر شده است. آیا موضع یونسکو در قبال این مساله “آموزش به زبان مادری” در هر بخشی از جامعه است؟ مساله اصلی و معضلی که یونسکو در این چهارچوب دارد، چیست؟

علی جوادی: یونسکو خواهان برسمیت شناختن و “تدریس زبان مادری” در نظام آموزشی جوامع است، همانطور که تاریخ و ادبیات را تدریس میکنند. مساله یونسکو حفظ و نگهداری زبان های موجود در جامعه است. علاقه ای تاریخی برای حفظ و نگهداری پدیده های رو به زوال است. نگران زوال تنوع فرهنگی و زبانی موجود هستند. نگران این هستند که بخش قابل ملاحظه ای از مردمان زبان مادری شان جایی در سیستم آموزشی ندارد و یا اینکه محدودیتهای بسیاری برای آنها وجود دارد و از جانب برخی از دولتها به عنوان زبانی معتبر به رسمیت شناخته نمیشود. توصیه هایی برای حفاظت از جامعه چند زبانی بودن جوامع دارند.
موضع یونسکو دفاع از “آموزش به زبان مادری” الزاما نیست. اگر هم بود، موضع قابل دفاعی نبود. همانطور که موضع بیانیه حقوق بشر در زمینه تقدس مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و توزیع قابل دفاع نیست.

پرسش: چه عوامل سیاسی و اجتماعی باعث کرنش گرایش راست در حزب کمونیست کارگری به این سیاست قوم پرستان در جامعه شده است؟ جایگاه این سیاست در کل پروژه گرایش راست در حککا چیست؟

علی جوادی: این هم یکی دیگر از تبعات چرخش به راست در سیاست توسط گرایش راست حاکم بر حزب است. این گرایش بر این تصور باطل است که روی آوری به چنین سیاستهایی زمینه اجتماعی شدن حزب را فراهم میکند. همانطور که تصور میکنند دفاعشان از فعالینی که حتی با پرچم “حزب الله” به میدان آمده اند، موجب نزدیکی این فعالین به سیاستهای حزب میشود. همانطور که تصور میکنند سیاست دفاع از هرکسی که “یک ذره” با رژیم اسلامی زاویه داشته باشد، یک سیاست اصولی است. اساس این سیاست بر یک نگرش “همه با همی” استوار است. در این نگرش جنبش سرنگونی همه چیز و جنبش کمونیسم کارگری هیچ چیز است. جنبشهای اجتماعی متخاصم جایی در این نگرش راست ندارند. تغییرات بسیارند. انقلاب کارگری تبدیل به انقلاب همگانی شد و خصلت طبقاتی آن محو شد. حکومت کارگری به حکومت انسانی تبدیل شد. سیاست شرکت قائم به ذات برای رفع هر گونه نابرابری و تبعیضی به سیاست “شاگرد شوفر” شدن جنبشهای دیگر تبدیل شد. متاسفانه این قصه سر دراز دارد.
همانطور که ناسیونالیسم “منفعت ملی” را مبنای نفی و انکار منافع متفاوت و متضاد طبقاتی و اجتماعی قرار میدهد، این گرایش نیز با سیاست “همه با همی” خود بر انکار منافع متضاد جنبشی در جنبش سرنگونی طلبانه در جامعه تاکید میکند.
جالب این است که این سیاست در حزب با شتاب زدگی خاصی صورت گرفت. بعد از چند دور چرخش در حزب و چپ و راست زدن اعضایی از هیات اجرایی بدون اینکه حتی به دفتر سیاسی که مرجع سیاست گذاری است مراجعه شود، این سیاست در دستور قرار گرفت. گویی در تلاش اند که گوی سبقت را از جریان راست در صف حزب کمونیست ایران در چرخش به سوی ناسیونالیسم بربایند.

پرسش: به مساله موضع اخیر حزب و برنامه حزب بپردازیم. چرا این موضع با مواضع مندرج در برنامه حزب در تناقض قرار دارد؟ استدلالات اصلی شما کدام است؟

علی جوادی: یک دنیای بهتر، برنامه جنبش کمونیسم کارگری هیچ اشاره ای به “حق آموزش به زبان مادری” ندارد. هیچ ابهامی در این زمینه موجود نیست. به درست هم چنین “حقی” را برسمیت نمی شناسد. قرار نیست جامعه چندین زبان آموزشی و اداری داشته باشد. مردم در ایران به زبان آموزشی و اداری نیازمندند که بیشترین امکانات بمنظور تامین ارتباط و فعالیت اجتماعی را برای همگان چه در سطح جامعه ایران و چه در سطح جامعه بشری فراهم کند. برنامه روشن و صریح تاکید میکند که “دولت میتواند یکی (نه چند تا، نه ده تا – تاکید از من است) از زبانهای رایج در کشور را بعنوان زبان اداری و آموزشی اصلی تعیین نماید، مشروط بر اینکه امکانات و تسهیلات لازم برای متکلمین به سایر زبانها، در زمینه زندگی سیاسی و اجتماعی و آموزشی، وجود داشته باشد” (یک دنیای بهتر- منصور حکمت) و در عین حال اضافه میکند: “بمنظور پایان دادن به عقب ماندگی جامعه از صف مقدم پیشرفت علمی و صنعتی و فرهنگی در جهان امروز و برای کمک به بهره مند شدن توده مردم ایران از مواهب این پیشترفت ها و امکان شرکت مستقیم تر و فعالانه تر آنها در حیات علمی و فرهنگی جهان معاصر،” علاوه بر تغییر الفبای فارسی به لاتین: “زبان انگلیسی، با هدف تبدیل گام به گام آن به یک زبان آموزشی و اداری متداول در کشور، از سنین پائین در مدارس آموزش داده شود.” این موضع تفسیر بردار نیست.

پرسش: آیا این موضع برنامه که یکی از زبانهای رایج در جامعه به عنوان زبان “اصلی” آموزشی و اداری انتخاب شود به این معنا است که زبان “فرعی” آموزشی میتواند زبانهای محلی رایج در جامعه باشد؟ چرا؟
علی جوادی: خیر! به این معناست که زبان انگلیسی باید در طی پروسه ای به زبان آموزشی و اداری جامعه، در کنار زبان اصلی آموزشی و اداری، تبدیل شود. جامعه فردای ایران تا آنجا که به زبان آموزشی و اداری برمیگردد، باید جامعه ای دو زبانه باشد.

پرسش: موضع شخصی منصور حکمت در این زمینه چیست؟ آیا سند و موضع مکتوبی از او وجود دارد؟

علی جوادی: خوشبختانه نظر منصور حکمت در این زمینه کاملا روشن است. علاوه بر برنامه دنیای بهتر، منصور حکمت در گفتگویی با نشریه پرسش شماره ۳ تحت عنوان “فارسی را باید به لاتین نوشت” اشاره معین و غیر قابل تفسیری هم به مساله زبان هم دارد: “من بعنوان یک شهروند ایران معتقدم باید انگلیسی را به یک زبان دوم معتبر و رایج در ایران تبدیل کرد و به خصوص آن را در قلمرو عملی و دانشگاهی فعالانه به کار برد.” زبان دوم معتبر و رایج در کنار زبان اصلی آموزشی و اداری.
اما دوستانی که بنا به اذعان خودشان از منصور حکمت عبور کرده اند، این موضع گیری روشن و عمیقا پیشرو اهمیت چندانی برایشان ندارد.

پرسش: در دفاع از “آموزش به زبان مادری” معمولا به معضلات و مشکلاتی که کودکان میتوانند داشته باشند، اشاره میشود. راه حل شما برای کودکانی در خانه به زبان دیگری غیر از زبان اصلی آموزشی تکلم میکنند، چیست؟

علی جوادی: اجازه دهید ابتدائا به این نکته اشاره کنم که کودکان برای این جریانات ابزار پیشبرد سیاستهای قوم پرستانه شان است. مساله شان باد زدن و زنده نگهداشتن هویت کاذب قومی خودشان است. حقوق کودک، منفعت کودک جایی در این سیاست ندارد. نتیجتا قبل از اینکه به یک مساله عملی و پراتیکی پاسخ دهیم باید قبل از هر چیز کودکان را از اسارت جریانات قوم پرست خلاص کنیم.
اما این مساله راه حل خود را دارد. راه حلش تامین امکانات و تسهیلات لازم، سازمان دادن کلاسهای ویژه برای چنین کودکانی است که هر چه سریعتر و بدون کمترین معضلی به زبان آموزشی جامعه مسلط شوند. راه حل ساده است، ایجاد امکانات بیشتر برای این دسته از کودکان. تهیه کتب، جزوات و کلاسهایی که این ویژگی کودکان را در نظر گرفته و این دوره انتقالی را به سرعت طی کنند. پاسخ ساده است، مساله پیچیده نیست.
از طرف دیگر باید به این مساله اشاره کرد که سنین کودکی مناسب ترین زمان برای یادگیری زبانهای متفاوت در انسان است. کودک به سادگی میتواند چند زبان را در سنین پایین فرا بگیرد. تجربه کودکان ما در خارج کشور خود گواه چنین واقعیتی است. راه حل مسلما قومی کردن سیستم آموزشی نیست. راه حل آن برسمیت شناختن این واقعیت و ارائه خدمات آموزشی لازم است.

پرسش: اخیرا محسن ابراهیمی از حککا در مطلبی پراز جعلیات به حق “انتخاب” زبان آموزشی توسط کودکان اشاره کرده است. چه نقدی به این “انتخاب” دارید؟ آیا واقعا کودکان زبان آموزشی خود را انتخاب میکنند؟ آیا انتخاب آزادانه جامعه در ارتباط با زبان آموزشی اصلی و زبان انگلیسی یک تحمیل رضاخانی به کودک است؟

علی جوادی: “جعلیات” تعبیر کاملا درستی از مطلب ایشان است که پرداختن به آن اتلاف وقت است. بجای پاسخگویی به مباحث ایشان بهتر است به سراغ بستر اصلی این بحث یعنی ناسیونالیستهای قوم پرست برویم. اما تا آنجا که به سئوال شما برمیگردد باید تاکید کنم که پیش از این “راه کارگر” نیز در مورد حق “انتخاب” حجاب کودک برای خود یک اسکاندال دست و پا کرد. ایشان اکنون به همان استدلالات متوسل شده و در همان راه قدم گذاشته اند. انتخاب زبان آموزشی توسط کودک متاسفانه یک خام اندیشی ساده انگارانه نیست. تلاشی آگاهانه برای استفاده ابزاری از کودک در یک جدال سیاسی و حاد در جامعه است. “انتخاب” کودک پوچ است. “انتخاب” والدین و یا بالاتر قوم و “ملت” واقعی است. بعلاوه آیا جامعه و نیروهای پیشرو “حق” ندارند جامعه را متقاعد کنند که در یک انتخاب آزاد آن زبان آموزشی را “انتخاب” کنند که بیشترین تسهیلات و امکانات را در عرصه علمی و آموزشی و مراودات بین المللی برگزینند؟
پرسش: در دفاع از مساله حق آموزش به زبان مادری به کودکان و مشکلاتشان در آموزش اشاره میشود. مساله آموزش در کل طول زندگی و برای بزرگسالان چه میشود؟

علی جوادی: آموزش امری محدود و یا مختص کودکان و نوجوانان نیست، محدود به دوران آموزشی و یا دوران آموزش اجباری نیست. پدیده ای است که اکنون به امری مهم در طول عمر بشر تبدیل شده است. من و شما نمیتوانیم بدون اینکه هر روزه خود را آموزش دهیم، امورات زندگی روزمره خودمان را به پیش ببریم. رشد تکنولوژی و پیشرفتهای جامعه بشری به گونه ای شده است که ما هر روزه نیازمند یادگیری هستیم. از این رو محدود کردن آموزش به دوران آموزش اجباری کاملا محدود نگرانه، عقب مانده و ندیدن واقعیات زندگی بشر امروزی است. راه حل ما باید هم معضلات آموزشی کودکان را در نظر داشته باشد و هم راه حلی برای معضلات آموزشی در طول حیات زندگی انسانها باشد. از این رو من طرفدار این هستم که زبان انگلیسی هر چه سریعتر و در طی یک پروسه اصولی به زبان متداول در جامعه تبدیل شود.
پرسش: محسن ابراهیمی در عین حال به این مساله اشاره میکند که کودکان بسیاری نظر به تفاوت زبان آموزشی و زبان مادری خود ناچار به ترک تحصیل شده اند، پاسخ شما چیست؟

علی جوادی: هیچ کودکی نباید از تحصیل به هر دلیلی کنار بماند. در حکومت کارگری، هر کودک و نوجوانی باید دوره آموزش اجباری را به پایان برساند، دولت شوراها نیز باید تمامی ملزومات آن را فراهم کند.
یک سئوال ساده، آیا در میان کودکان ترک تحصیل کرده، کودکان خانواده های ثروتمند جامعه نیز یافت میشوند؟ اما اگر کودکانی در گذشته در مناطق محروم و عقب نگهداشته شده جامعه، ناچار به ترک تحصیل شده اند، علت اصلی میتواند فقر و محرومیت و نه الزاما تفاوت زبان مادری و زبان آموزشی باشد. برای این نتیجه گیری که آیا تفاوت زبان مادری و آموزشی عامل ترک تحصیل است یا فقر و فلاکت، باید جمعیت های انسانی را که عامل فقر در آن کنترل شده باشد، مقایسه کرد. امری که بهیچوجه در چنین بررسی ها صورت نگرفته است و نتیجه گیری در این زمینه را فاقد اعتبار میکند.

پرسش: جایگاه و نقش زبان انگلیسی در سیستم آموزشی و اداری و در آینده جامعه چیست؟ چگونه و طی چه پروسه ای زبان آموزشی باید به زبان آموزشی و اداری رایج در جامعه تبدیل شود؟

علی جوادی: مسلما در این راستا صرفا به کلیاتی میتوان اشاره کرد. زبان انگلیسی را باید طی یک پروسه ای از کودکی در جامعه آموزش داده شود. بنظر من در عین حال باید امکانات لازم را برای تمام آحاد جامعه و مستقل از سیستم آموزشی فراهم کرد. هر علاقمند و داوطلبی باید بتواند این زبان را بیاموزد. یادگیری زبان انگلیسی یک نیاز زندگی در تاریخ امروز جامعه بشری است.
تا آنجا که به سیستم آموزشی بر میگردد طی پروسه ای باید بخش هر چه بیشتری از دروس به زبان انگلیسی تدریس و آموزش داده شوند. علوم دقیقه بنظرم در درجه اول اولویت قرار دارند و به سادگی قابل تدریس به زبان انگلیسی هستند و هر چه به مدارج بالاتر آموزشی سیر میکنیم باید وزن دروسی که به زبان انگلیسی آموزش داده میشود، افزایش یابد. بنظر من دوره آموزش عالی باید کاملا به زبان انگلیسی باشد.

پرسش: جریانات ناسیونالیسم قومی پرچمدار سیاست “آموزش به زبان مادری” در جامعه ایران هستند. مساله زبان چه جایگاهی در پروژه این جریانات فدرالیست دارد؟

علی جوادی: یک رکن طرح و سیاست ناسیونالیسم قومی و فدرالیزه کرده جامعه بر سیاست “آموزش به زبان مادری” استوار است. سیاستی که امروزه در صفوف حککا و خط راست حاکم بر حزب نیز متحدینی تازه پا پیدا کرده است. مساله آموزش به زبان مادری یک رکن پایه ای حکومتهای فدرال در جامعه است. بخشی از هویت “قومی” کردن جامعه است. این سیاست در کنار سیاست حاکمیت قومی بر سرزمین، یک پایه طرح ارتجاعی فدرالیسم در جامعه است.