پیمان نامه ٢۵ ساله جمهوری اسلامی و چین علیه کارگران و مردم ایران – محمد آسنگران

مقالات

پرسش: پیمان نامه یا سند همکاری ایران و چین مباحث زیادی را باعث شده است. شما این سند را چگونه ارزیابی میکنید؟ مواضع سیاسی جریانات اپوزیسیون راست را چگونه میبینید؟
آسنگران: ابتدا بگویم که اصل این پیمان نامه یا سند همکاری تا به امروز همچنان مخفی مانده است. وزارت خارجه جمهوری اسلامی یک سند کلی و با فرمولبندیهای دلبخواهی را منتشر کرده است اما همگان میدانند که این سند منتشر شده طوری تنظیم شده است که مانع اعتراض مردم بشود و اصل اسناد امضا شده را مخفی نگهداشته اند. در این مورد باید بگویم از نظر ما کمونیستها هر نوع دیپلماسی سری و قرار دادها و معاهده نامه ها و پیمان نامه های سری ممنوع است. ” لغو دیپلوماسى سرى. ممنوعیت ورود کشور به پیمان هاى ضد مردمى، سلطه طلبانه و سرکوبگرانه” دو اصل پایه ای سیاست خارجی مورد نظر ما است. که در برنامه یک دنیای بهتر آمده است.
با توجه به موارد فوق این سند همکاری، پیمان نامه ای و توافقی بین دو کشور سرمایه داری وحشی و ضد مردمی است. نه تنها سری بودن آن باید مورد اعتراض باشد، بلکه در همان بخشی هم که جمهوری اسلامی منتشر کرده است با تاکید اعلام نموده که همکاری این دو رژیم ارتجاعی شامل پیمانهای امنیتی، اقتصادی، سیاسی و نظامی و… است، و همین هم باید مورد اعتراض باشد. روشن است که جمهوری اسلامی با این اسناد امضا شده سری، دست دولت و سرمایه داران چین را باز کرده است که در همه عرصه ها، در ایران فعالیت کنند و در زندگی مردم تاثیر بگذارند.
از منظر دولت چین، ایران در منطقه ای استراتژیک قرار دارد و یک پازل اصلی برای تکمیل پروژه “راه ابریشم جدید” چین است. “راه ابریشم جدید” برای بورژوازی چین یک پروژه استراتژیک در رقابتهای جهانی برای دستیابی به بازار کشورهای دیگر و پروژه ای در رقابت با قدرتهای جهانی و برای گسترش منطقه نفوذ بورژوازی چین طراحی شده است.
از منظر بورژوازی چین، ایران به دلیل وجود ذخایر عظیم زیر زمینی بویژه نفت و گاز و به دلیل اینکه کشوری پهناور با هشتاد میلیون جمعیت است بازار مصرف مهمی برای کالاهای چینی محسوب میشود. قرار گرفتن ایران در کنار خلیج فارس و در منطقه نفت خیز کشورهای حاشیه خلیج از اهمیت ویژه ای برای بورژوازی چین برخوردار است. چین با تسلط بر ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، میخواهد در رقابتهای جهانی دست بالا پیدا کند و سازمان دادن نیروی کار ارزان ایران را به پشتوانه رقابتهای جهانی خود تبدیل کند.
اما این نوع همکاری برای جمهوری اسلامی اساسا از منظر امنیتی مهم است. جمهوری اسلامی در حالت استیصال و درماندگی کامل قرار گرفته است و در ضعیف‌ترین موقعیت خود چنین سندی را فرجی برای ادامه عمر ننگین خود میپندارد.
بورژوازی حاکم در ایران با تکیه زدن به یک قدرت جهانی مانند چین میخواهد خود را از سرنگون شدن نجات بدهد. حاکمان جمهوری اسلامی میدانند چین علاوه بر عضویتش در شورای امنیت عـملا یک قدرت اقتصادی امپریالیستی است که به سلاح اتمی و تکنولوژی پیشرفته مجهز است. بویژه در عرصه کنترل اینترنت شهروندان و امنیت سایبری، جمهوری اسلامی احتیاج فوری به تکنولوژی و تجربه چین دارد. همین ویژگیهای چین جذابیت خاصی برای حاکمان تهران ایجاد کرده است. اولین هدف حکومت اسلامی این است که در مقابل تعرض مردم به حکومت از کمکهای چین استفاده کند. علاوه بر این جمهوری اسلامی میخواهد در مقابل قدرتهای جهانی بویژه آمریکا، به روسیه و چین تکیه بزند. ناگفته نماند که چین بزرگترین وارد کننده انرژی فسیلی در جهان است و این هم جذابیت بالایی برای سران جمهوری اسلامی دارد.
اما تجربه تاریخی نشان داده است هیچ قدرتی از جمله قدرتهای جهانی مانند آمریکا و چین و غیره منافع دراز مدت خود را فدای رژیمهای ناپایدار نخواهند کرد. همچنانکه نزدیکی رژیم شاه به آمریکا و وجود هزاران مستشار آمریکایی و استفاده از امکانات امنیتی آمریکا برای دفاع از خود، نتوانست در مقابل تعرض مردم سلطنت را نجات بدهد. جمهوری اسلامی فی الحال مورد تعرض مردم ایران است و سرنوشتش را در خیابانهای ایران تعیین خواهند کرد.
علاوه بر این، مردم ایران هیچ قرار دادی که از جانب جمهوری اسلامی منعقد شود را برسمیت نمیشناسند و آنرا بی اعتبار اعلام میکنند. زیرا این رژیم نه نماینده مردم که قاتل مردم ایران است. هر نوع رابطه دیپلماتیک و برسمیت شناختن جمهوری اسلامی از جانب هر دولت و هرمرجع بین المللی عملا در مقابل مردم و علیه منافع مردم ایران است.

اما اجازه بدهید به جریانات مختلف اپوزیسیون راست بپردازم که هر کدام از آنها چه رویکردی به این سند همکاری جمهوری اسلامی و چین داشته اند: این پیمان نامه یا معاهده همکاری جمهوری اسلامی و چین از نظر جریانات و جنبشهای سیاسی برخورد های متفاوت و سیاستهای متفاوتی را به دنبال داشته است. مسله از منظر جریانات راست اعم از جمهوری خواه و سلطنت طلب و ملی اسلامی در اپوزیسیون، تماما از موضعی ناسیونالیستی و وطن پرستانه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این جریانات عمدتا با کدهایی مانند “وطن فروشی” و ” ایران فروشی” و بی لیاقتی رهبران جمهوری اسلامی” و… اعتراضشانرا بیان کردند اما در واقع اعتراضشان به این است که چرا جمهوری اسلامی به دامن یکی از کشورهای شرقی افتاده است. از منظر این جریانات اگر این سند با یکی از کشورهای غربی بویژه آمریکا منعقد میشد نتنها به آن هیچ نقدی نداشتند بلکه خوشحال هم میشدند.
علاوه بر این، جریانات راست اهداف ضد کمونیستی خود را در این بحث برجسته کرده اند و چین را کشوری “کمونیست” معرفی میکنند. در حالیکه عالم وآدم میدانند که در چین یک سرمایه داری هار بازار آزادی با نظارت دولت حکم میراند. بیشترین سرمایه گذاریها در خود چین از جانب کنسرنهای چند ملیتی کشورهای غربی اتفاق افتاده است. سود سرشار از قبل نیروی کار ارزان چین آن منبع مهم و غیر قابل چشم پوشی است که سرمایه داران غربی نمیتوانند از آن بگذرند. جریانات راست تلاش میکنند گفتمان اعتراض مردم ایران به فقر و استبداد و تبعیض و مبارزه برای آزادی و برابری را به گفتمانی ناسیونالیستی و وطن پرستانه تبدیل کنند و در این فرمت ارتجاعی قالب بزنند.
جریانات ناسیونالیستی با سیاستی راست وارد این میدان شده اند و تلاش میکنند با این بهانه گفتمان ناسیونالیستی و وطن پرستانه با محتوای ارتجاعی را تقویت کنند. در شرایطی که جامعه پاسخی به فراخوان آنها نداد و فقط تعداد معدودی تحت تاثیر افکار ناسیونالیستی با شعار “ایران، فروشی نیست و ایران ما را نفروشید و…” به خیابان آمدند اما بخش عمده ای از مردم در ابعادی وسیع به فراخوان بازنشستگان در روز ١۵ فروردین ١۴٠٠ پاسخ مثبت دادند و با شعارهای حق طلبانه و رادیکال به خیابان آمدند.
همین دو فراخوان و تفاوت شعارها و مطالبات آنها دو جنبش و تاثیرات آنرا به همگان نشان داد. اگر کسی دنبال ارزیابی از نفوذ چپ و راست در جنبشهای اعتراضی است همین دو نمونه شاید کافی باشد که ابعاد و محتوای این دو جنبش را بشناسد.
پرسش: هفته گذشته در چند شهر مختلف در ایران و در خارج کشور تظاهراتهایی در مخالفت با موافقتنامه ۲۵ ساله ایران و چین برگزار شده است. از نظر شما این اعتراضات چه مشخصه های سیاسی داشته اند؟
آسنگران: این تجمعات اولا در ایران جایگاهی نداشت و مردم پاسخی به آن ندادند. تعداد کمی از مردم که احتمالا تحت تاثیر تبلیغات ناسیونالیستی قرار گرفته یا بهانه ای برای اعتراض به رژیم یافته بودند به نادرست وارد این تجمعات شدند. اما شعارها بشدت ناسیونالیستی و راست و ارتجاعی بود. اما در خارج کشور در چند شهر این تجمعات با پرچم ناسیونالیستی سه رنگ شیر و خورشید برگزار شد. پرچمی که تاریخی خونین پشت آن است و پرچم یک جنبش ارتجاعی و راست است. ایکونهای جریانات ناسیونالیسم پروغرب و ضدیت با کمونیسم در این تجمعات برجستگی خاصی داشت. به این اعتبار ماهیت این تجمعات ارتجاعی و عقب مانده است.
افراد عادی مخالف جمهوری اسلامی به دلیل عدم افشاگری جریانات چپ، دچار توهم شدند و فکر کردند شعار “نه به جمهوری اسلامی” کافی است که آنها در این تجمعات شرکت کنند. اما این جنبش راست و ارتجاعی ناسیونالیستی میخواهد با این شعار که سالها از تکرار آن احتراز کرده است خود را همرنگ مردم نشان بدهد. مردم معترض نباید دچار توهم بشوند. هر نوع مطرح شدن و برجسته شدن شعار های ناسیونالیستی تیر خلاصی به آزادیخواهی و آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی است.
اما ترفند جریانات راست این بار هم همانند موارد قبلی عمرش طولانی نخواهد بود. جریانات راست و سلطنت طلب همیشه چند سالی از مردم عقب هستند. روزی که نه گفتن به جمهوری اسلامی مهم بود اینها مشغول مخالفت با انقلاب و طرح رفراندوم بودند. امروز هم مرتب تکرار میکنند مدافع مبارزه ای مسالمت آمیز هستند و نیروهای نظامی را برای بعد از جمهوری اسلامی لازم دارند. بعد از چهل و دو سال اینقدر “پیشرفت” کرده اند که “نه” گفتن به جمهوری اسلامی را بپذیرند. شک نکنید همین جریانات به نسبت رادیکال شدن اعتراض و مطالبات مردم فردا میتوانند خود را مدافع کارگر هم نشان بدهند. همچنانکه شیرین عبادی اخیرا نوشته است آلترناتیو بعد از جمهوری اسلامی، کارگران ایران و جنبش برابری طلبانه زنان ایران هستند. این همان شیرین عبادی ای است که جایزه خود را تقدیم خاتمی کرد.
در این میان هشیاری چپ بسیار مهم و تعیین کننده است. راستها هرچقدر شعار “رادیکالتر” بدهند به این معنی نیست که شعار ما را تکرار میکنند یا رادیکال شده اند. کسی که اینرا میگوید شرمگینانه میخواهد به جبهه راستها نزدیک بشود. برعکس آنها این کار را میکنند تا این امکان را بوجود بیاورند یک جایی خاکریز جنبش خود را نهایت راه اعلام کنند. همچنانکه خمینی دست کارگر را “بوسید” تا اعتصاب نفت را تمام کند، روزی خواهد آمد که جریانات راست هم دست کارگر را ببوسند تا به کارخانه برگردند و کاری به قدرت سیاسی نداشته باشند.
آنچه در این روند تحولات مهم است این است که جنبش کارگری و چپ کمونیست باید آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی خود را برجسته کنند. ما با جمهوری اسلامی جنگ داریم و با جریانات اپوزیسیون نقد. ما علیه این پیمان نامه چین و جمهوری اسلامی اساسا از موضع جنبش کارگری و کمونیستهای آن جامعه اعلام میکنیم که این قرار داد علیه کارگران ایران است زیرا اجرای آن بر استثمار شدید نیروی کار متکی است. علیه مردم ایران و برخلاف آمال و آرزوهای مردم ایران بطور کلی است، زیرا جمهوری اسلامی را تقویت میکند. علیه مردم ایران است زیرا اجرایی شدن این طرح قرار است جمهوری اسلامی را از زیر ضرب اعتراض مردم نجات بدهد.