وقتیکه ترور، یقه تروریستها را میگیرد! – محمد آسنگران

مقالات

ترور محسن فخری زاده مهابادی یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در روز ٧ آذر ١٣٩٩، در یکی از شهرکها (آبسرد ـ دماوند ) در حومه تهران در نوع خود عملیاتی پیچیده و چند جانبه بود. ترور این فرد با توجه به اینکه گفته میشود سه ماشین حامل و محافظ آن بودند و با توجه به اهمیتی که جمهوری اسلامی برای امنیت این فرمانده ارشد خود قائل بود و با توجه به حساسیتی که رقبا و مخالفین جمهوری اسلامی نسبت به او داشتند، بدون حمایت یک دولت یا ارگان نظامی با تجربه ممکن نبود. نظر به اهمیت نکات فوق، ترور محسن فخری زاده که پدر پروژه موشک اتمی ایران نام گرفته است یک بار دیگر بحث ترور و ترویسم دولتی را در صدر اخبار جهان قرار داده است. رسانه های رسمی بطور ضمنی و مقامات دولتی و نظامی جمهوری اسلامی آشکارا ترور فخری زاده را به اسرائیل نسبت داده اند. دولت اسرائیل تا کنون در این مورد سکوت اختیار کرده است. با این وجود برداشت عمومی در جهان این است که اسرائیل با چراغ سبز یا همکاری آمریکا این ترور را انجام داده است.
جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش، خیل دوم خردادیها و کل صف اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی، حزب چپ ایران و سازمان اکثریت و تعدادی از همراهان نوکر صفتشان بعلاوه بخش زیادی از رسانه های رسمی و دولتها و چهره های مدافع حفظ و مدارا با جمهوری اسلامی، یکصدا این ترور را محکوم کرده اند. تعدادی از خیل سینماگران و هنرمندان حکومتی در ایران، نامه فدایت شوم به این فرمانده ارشد سپاه و پدر پروژه موشک اتمی جمهوری اسلامی نوشته اند و خود را قدردان او دانسته اند. این نمایش مشمئز کننده گوشه ای از همان کارناوالی را تداعی میکند که در مورد مرگ قاسم سلیمانی تروریست راه انداختند.
اما کل طیف دوم خرداد و اصلاح طلبان در مورد کشتار مردم در دهه شصت، چون خودشان اسلحه به دست مشغول کشتار و ترور آدم ربایی بودند، تا همین امروز از سر انکار حرکت کرده و یا در بهترین حالت میگویند، امری مربوط به گذشته است و باید فراموش شود. این جنایتکاران و مدافعین و مجریان تروریسم دولتی حکومت اسلامی، در دی ماه ٩۶ و آبان ٩٨ هم تماما در کنار همین سپاهیان خونریز و تروریست ایستادند. دولتها و رسانه ها در آن مقاطع در قالب بیطرفی، یا ساکت و یا نظاره گر بودند. دولتها و رسانه های غربی در بهترین حالت بخشی از اتفاقات آن جامعه را فقط منعکس میکردند و با این سیاست عملا دست رژیم را برای سرکوب مردم باز گذاشتند. اما این “مخالفین” تروریسم دولتی که امروز گر گرفته اند، در مقابل ترور و کشتار مردم معترض بوسیله جمهوری اسلامی از روز اول قدرت گیری خمینی تا به امروز یا حامی حکومت تشریف داشته اند یا با مدارا و مصالحه با او کنار آمده اند. یک بار ما شاهد محکوم کردن تروریسم جمهوری اسلامی از جانب آنها نبوده ایم. این در حالی است که لیست ترورها و جنایات جمهوری اسلامی صدها و هزاران برابر ترورهایی است که به دولتهای رقیب جمهوری اسلامی در ایران منتسب شده است.
نگاهی به ترور و کشتار مخالفین سیاسی در ایران و خارج ایران
تروریستهای اسلامی قبل از انقلاب ۵٧ با به آتش کشیدن سینما رکس آبادان ماهیت تروریستی خود را به نمایش گذاشتند. بعد از قدرتگیری جمهوری اسلامی تمام دستگاههای امنیتی و نظامی حکومت برای شکست انقلاب دست بکار کشتار مخالفین شدند. بنابر این از انفجار سینما رکس آبادان تا به امروز بدون وقفه مشغول طراحی و اجرای ترور و اعدام و کشتار مخالفین خود بوده اند. در داخل و در خارج از کشور! این رژیم در دهه شصت دهها هزار انسان معترض را اعدام کرد. رهبران و مقامات جمهوری اسلامی در دهه شصت یک نسل کشی به تمام معنا سازمان دادند و اجرا کردند. اینها فاشیسم اسلامی و داعشیسم را در چهار دهه گذشته تمام قد به نمایش گذاشتند. جنایتی نمانده است که جنبش اسلامی در ایران انجام ندهد. از تجاوز و شکنجه تا اعدام و ترور از آدم ربایی مستمر تا سربه نیست کردن مخالفین از تحمیل فقر و فلاکت تا دخالت در تمام شئونات زندگی خصوصی مردم و از اعمال هر آنچه که زشتی و پلیدی و ضدیت با انسان و انسانیت نام دارد روی گردان نبوده اند.
اگر به لیست اعدامیهای چهل و یک سال گذشته نگاه کنید اسم دهها هزار انسان شریف و انقلابی و کمونیست را میبینید. اگر به لیست ترورها نگاه کنید اسم هزاران انسان معترض و مخالف سیاسی را میبینید. اگر به لیست آدم ربائیهای رژیم اسلامی نگاه کنید اسم صدها نفر را خواهید دید. اگر به لیست زنان و مردان سنگسار شده نگاه کنید لیست دهها نفر را میبینید که جرمشان فقط رابطه خارج از ازدواج بوده است. اگر به لیست کودکان مورد تجاوز قرار گرفته نگاه کنید اسم صدها و هزاران نفر را میبینید که نشکفته پر پر شده اند. اگر به لیست کودکان کار نگاه کنید با عدد میلیونی مواجه میشوید. اگر به لیست انسانهایی نگاه کنید که کار کرده و ثروت برای صاحبان کار تولید کرده اند و دستمزدشان پرداخت نشده است به عدد بالاتر از میلیون میرسید. اگر به لیست زنان مورد تجاوز جنسی و کلامی و روحی به دلیل پوشش غیر اسلامی نگاه کنید به عدد میلیونها میرسید و بالاخره اگر به لیست خانواده های زیر خط فقر نگاه کنید به عدد دهها میلیون میرسید. این تنها بخشی از کارنامه ننگین و جنایتکارانه جمهوری اسلامی در چهل و یک سال گذشته است.
اما این روزها بعد از ترور محسن فخری زاده اگر به رسانه های رسمی و سیاست دولتها و جریانات حکومتی و حاشیه حکومت نگاه کنید، همگی در یک کر دسته جمعی اعتراضشان گوش جهانیان را کرکرده و در حال محکوم کردن ترور یکی از همین تروریستهای رژیم هستند که شریک جرم این همه جنایاتی بوده است که فوقا به آن اشاره کردم.
آمارهای فوق فقط عدد خشک خالی نیستند. این آمارها فقط لیست کردن یک سری عدد برای سیاه نمایی نیستند. واقعیت این است که ما شاهد نابودی میلیونها زندگی هستیم. ما در این چهار دهه شاهد نابودی انسان و انسانیت در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی بوده ایم و هستیم. شاهد از هم پاشیدن دهها هزار خانواده هستیم. ما شاهدان تاریخ سیاهی هستیم که جریان اسلامی با مجریان و مدافعینش به جامعه ای مدرن و شهری در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم تحمیل کرده اند.
اگر بحث فقط بر سر ترور و تروریسم دولتی است چرا اینهمه داد و فغان برای بیش از سیصد نفر فعال سیاسی که در کردستان عراق بوسیله همین دستگاه جهنمی جمهوری اسلامی ترور شدند، نمی شنویم و کسی فریادی نزد؟ چرا دولتی و یا جریانی و هنرمندی که امروز صدا وامصیبتا بلند کرده اند کشتار مخالفین در داخل و خارج از مرزهای ایران بوسیله همین سپاهیان جنایتکار را محکوم نکرد؟ چرا این دولتها و رسانه ها بر سر ترور بختیار و قاسملو و غلام کشاورز و صدیق کمانگر و فرخ زاد و شرفکندی و فروهر ها و هزاران انسان دیگر که جرمشان فقط مخالفت سیاسی با جمهوری اسلامی بود و عوامل تروریست اسلامی آنها را در ایران و در کشور های دیگر ترور کردند چنین غوغایی بپا نکردند.
این اخلاقیات دوگانه و دوپل مورال و این یک بام و دو هوا فقط میتواند رذالت و پستی مدافعین جمهوری اسلامی را نشان داده و آنها را بیش از پیش در افکار عمومی منزوی کند. چنین سیاستی فقط میتواند کمکی باشد که لیست ترورهای جمهوری اسلامی طولانی تر و بیشتر بشود. اگر ترور بد است که هست، اگر تروریسم دولتی بد است که هست، اگر حذف فیزیکی مخالف جنایت است که هست، چرا در مورد ترور کسانیکه فقط جرمشان مخالفت سیاسی بود این همه داد و فغان برپا نکردید و نمیکنید؟ در حالیکه افراد ترور شده بوسیله تروریستهای جمهوری اسلامی نه مشغول درست کردن بمب اتم بودند و نه با موشک به کسی حمله کردند و نه در سرکوب مردم هیچ کشوری دخالت داشتند. کاری که برادران سپاه از روز اول تا به امروز مشغول آن هستند.
شاید توجه به یک نکته در این اوضاع مهم باشد و آنهم اینست که جمهوری اسلامی در رقابت با رقبای منطقه ای و جهانی خود شکست خورده است و کاری از دستش بر نمی آید. مدافعینش بجای کمک به مردم برای سرنگونی این دستگاه جنایت به کمک او شتافته اند تا نگه اش دارند. جمهوری اسلامی بعد از ترور قاسم سلیمانی تروریست نه فرمانده ای از ارتش آمریکا را کشت و نه حمله ای به ارتش و نیروی نظامی اسرائیل سازمان داد. آنچه که جمهوری اسلامی انجام داد انتقامش را از مردم ایران گرفت و یک هواپیمای مسافربری را با موشک زد که ١٧۶ انسان بی گناه در آتش همین تروریستهای موشک ساز سوختند.
جمهوری اسلامی هر چقدر در مقابل رقبایش سر بزیر و وقت شناس است، در مقابل مردم هار و خونریز و بی ملاحظه است. چنانچه فقط در آبان ماه سال ٩٨ در فاصله سه روز بیش از ١۵٠٠ انسان را به قتل رساند. جرم مردم ایران اعتراض خیابانی به گرانی بنزین و خواستشان آزادی و یک زندگی مرفه بود. اما اقداماتی که رقبای دولتی جمهوری اسلامی انجام داده اند را نگاه کنید که ترور محسن فخری زاده آخرین نمونه آن است و این رژیم علیرغم ادعایش که حفظ امنیت را به مردم میفروشد نتوانسته است حتی امنیت افراد رده بالای خودش را هم حفظ کند. در مقابل کشتن عواملش تا کنون هیچ غلطی نتوانسته است بکند. به لیست ترورها و آتش سوزیهای و… زیر نگاه کنید تا حقارت و دست پاچه گی جمهوری اسلامی را بیش از پیش متوجه بشوید.
ترورهای از نوع ترور فخری زاده از سال ٨٨ شمسی به بعد شدت بی سابقه ای گرفته است. تعداد ترورهای دست اندرکاران پروژه اتمی ایران و حمله به مراکز حساسی مانند نطنز و محل اختفای موشکهای دور برد جمهوری اسلامی و مراکز حساس پتروشیمی و برق و… از ده سال پیش شدت بیسابقه ای بخود گرفته است.
حملات سایبری مانند استاکس نت، و نسل جدید این ویروس به اسم “فلایم” باعث شد بخش زیادی از اطلاعات محرمانه این مراکز به دست اسرائیل و آمریکا برسد. اطلاعات متخصصین و دست اندرکاران رژیم هم در اختیار آنها قرار گرفت. در قدم بعدی حذف فیزیکی بخشی از این متخصصان و فرماندهان کلیدی، سه عرصه مهم آغاز شد. سه عرصه که نقطه قدرت جمهوری اسلامی محسوب میشدند عبارت بودند از ١ـ پروژه موشکی که فرمانده آن حسن تهرانی مقدم بود. او در نتیجه یک انفجار در یکی از انبارهای موشکی کشته شد. ٢ـ پروژه سپاه قدس که ترورهای خارج کشور وهدایت نیروهای تروریست اسلامی در کشورهای منطقه را به عهده داشت فرمانده آن قاسم سلیمانی در نزدیک فرودگاه بغداد با پرتاب موشک بوسیله آمریکا کشته شد. ٣ـ پدر برنامه موشک اتمی محسن فخری زاده در یک درگیری نظامی در آبسرد دماوند نزدیک تهران کشته شد.
پیچیدگی بسیاری از این عملیات‌ها، نیازمند ماه‌ها و سال‌ها برنامه‌ریزی‌، نفوذ در ارگانهای امنیتی و تربیت کادر خبره در این ارگانها است. علاوه بر این، پشتیبانی لجستیک و مالی و از همه مهم‌تر شبکه‌ای گسترده از جاسوسان، ماموران امنیتی و تیم‌های ضربت لازم بوده است که چنین عملیاتهایی انجام بگیرد. به همین دلایل است که گمانه‌زنی درباره حضور یک دولت مانند اسرائیل در پشت این حملات تقویت شده است. بویژه اینکه در مورد حملات سایبری به کامپیوترهای حاوی اطلاعات محرمانه پروژه اتمی از جانب آمریکا و اسرائیل تایید شد که آنها در این پروژه ها دست داشته اند. استاکس‌نت یک بدافزار ساخت دولت‌های آمریکا و اسرائیل بود که در سال ۱۳۸۹ با آن به تاسیسات هسته‌ای ایران و به طور ویژه نیروگاه بوشهر حمله شد.
ترور نفر دوم القاعده درمرداد ماه سال ١٣٩٩ در تهران نمونه دیگری از این نوع ترورها است که غیر مستقیم از جانب رسانه های آمریکا و اسرائیل تایید شد که کار مشترک این دو دولت بوده است. اگر چه مقامات دولتی جمهوری اسلامی فرد کشته شده را یک استاد تاریخ دانشگاه و او را لبنانی معرفی کردند. اما دانشگاههای لبنان اعلام کردند که استادی به این اسم نداشته اند. در اواخر آبان ماه روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد که فرد کشته شده ابو محمد المصری، مرد شماره دو القاعده و از مظنونان اصلی بمب‌گذاری‌های سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا بود که همراه دختر ٢٧ ساله اش مریم در تهران کشته شدند.
اما لیست ترورها و بمب گذاریها و انفجارها در سالهای اخیر بسیار بیشتر از موارد فوق است. انفجار در پارچین در سال ۱۳۸۶یکی از اولین انفجار‌هایی بود که به اسرائیل نسبت داده شد. در فاصله سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ چهار تن از متخصصین پروژه هسته‌ای ایران ترور شدند. ایران اسرائیل را مسئول ترور مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن، مسعود علیمحمدی و داریوش رضایی‌نژاد معرفی کرد. در این دوران، فریدون عباسی دوانی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی هم مورد سوءقصد قرار گرفت که در این حادثه بشدت زخمی شد. در ۲۱ آبان ۱۳۹۰ انفجاری بزرگ در زاغه مهمات سپاه پاسداران در شهرستان ملارد به کشته شدن دست‌کم ۱۷ نفر از جمله حسن تهرانی مقدم یکی از فرماندهان ارشد سپاه منجر شد. در این انفجار رئیس سازمان جهاد خودکفایی سپاه هم کشته شد. به گفته مقام‌های ارشد سپاه حسن تهرانی مقدم از پیشگامان و مهره‌های کلیدی در توسعه برنامه موشکی ایران بود.
دو روز بعد از این حادثه مجله آمریکایی تایم به نقل از یک منبع امنیتی غربی مدعی شد که موساد، سازمان اطلاعات اسرائیل، در این حادثه نقش داشته است. این مقام امنیتی گفته بود “اقدامات دیگری برای ضربه زدن به برنامه‌های هسته‌ای و موشکی ایران طراحی شده و به اجرا درخواهند آمد”. تیر ماه سال ۱۳۹۵ پس از آنکه مجتمع پتروشیمی بندر ماهشهر دچار آتش‌سوزی شد، خبرگزاری تسنیم اعلام کرد که آتش‌سوزی پتروشیمی بیستون، نهمین آتش‌سوزی صنعت پتروشیمی در آن سال بود. خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران هم در گزارشی از احتمال دست داشتن آمریکا و اسراییل در این آتش‌سوزی‌ها خبر داد.

به نوشته سایت مشرق در فاصله ۱۸۰ روز، ۱۵ حادثه در صنعت پتروشیمی ایران رخ داده است. پتروشیمی بوعلی سینا، مارون، بندر امام، تندگویان و ایلام از جمله واحدهایی بود که طعمه حریق شدند. به گفته غلامرضا جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل ایران، این حملات سایبری با استفاده از نسل جدید ویروس “استاکس‌نت”به “چندین بخش” صورت گرفته بود.
در ۱۲ تیرماه ١٣٩٩ انفجاری درتاسیسات هسته‌ای نطنز در یکی از ساختمان‌ها و سوله‌های مرکز مونتاژ سانتریفیوژها رخ داد. دو روز بعد از انفجار نطنز در ۱۴ تیر ماه همین سال، همزمان دو حادثه جداگانه در دو نقطه خوزستان خبرساز شد. نشت کلر در پتروشیمی کارون ماهشهر و حادثه نیروگاه حرارتی زرگان اهواز. رئیس آتش‌نشانی محل، حادثه اهواز را “انفجار” خواند. بنابر گزارش‌های منتشر شده، قتل ابو محمد المصری و دخترش همزمان بود با انفجارهای پی در پی در تاسیسات اتمی نطنز و چند پایگاه نظامی دیگر که مراکز امنیتی و نظامی محرمانه محسوب میشدند. در این میان تنها موردی که در سا‌ل‌های اخیر اسرائیل مسئولیت آن را رسما به عهده گرفت دسترسی و انتقال اسناد محرمانه برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی به اسرائیل از مرکزی در تهران بود.
در میانه این اتفاقات سرنوشت شهرام امیری پژوهشگر و متخصص رادیو ایزوتوپهای پزشکی در دانشگاه صنعتی مالک اشتر وابسته به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح قابل تامل است. او در سفر حج در خرداد ۱۳۸۸ ناپدید شد و در ۲۲ تیر ۱۳۸۹ به ایران بازگشت. پس از ورود به ایران دستگیر شد و در تاریخ ۱۳ مرداد سال ۱۳۹۵ در تهران اعدام شد. بر اساس گزارشهای منتشر شده مقامات دولتی و امنیتی جمهوری اسلامی تعدادی از عوامل ارگانهای نظامی امنیتی و افراد مشکوک را دستگیر کردند که سر نخهایی از عوامل اسرائیل پیدا کنند. طبق گفته مازیار ابراهیمی یکی از دستگیر شدگان به اتهام جاسوسی برای اسرائیل که بعدا آزاد شد، حدود ١٢٠ نفر متهمین این پرونده در زندان بوده اند. یکی از این متهمین مسئول میز اسرائیل در اطلاعات سپاه بود که بی سر و صدا اعدام شده است.
لازم به توضیح است که علیرغم تمام این اقدامات که من بخشی از آنها را به نقل از رسانه های جمهوری اسلامی و رسانه های غرب ذکر کرده ام، جمهوری اسلامی تا کنون نتوانسته است هیچکدام از عوامل فوق را دستگیر و یا مانع ادامه اقداماتشان بشود. بنابر این اقتداری که مقامات جمهوری اسلامی از آن اسم میبرند فقط قدرت نمایی در مقابل مردم ناراضی و فعالین مدنی و سیاسی بویژه جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی است.
بر عکس انفعال و زمینگیر شدن سپاه در مقابل دولتهای رقیب، در مقابل مردم دست به جنایاتی بی حد و مرز زده است. در مقابل جنایت این رژیم با محوریت سپاه پاسداران علیه مردم، نه دولتها و نه رسانه های رسمی هیچ وقت جنایات دولتی حکومت اسلامی علیه مردم را برجسته نکرده اند. انگارکشتار بیرحمانه آن همه انسان در داخل و خارج کشور بوسیله حکومت اسلامی مجاز و در چهار چوب قابل قبولی قرار داشته است. این دوپل مورال مشمئز کننده در قرن حاضر فقط در قاموس مدافعین نظام کثیف سرمایه داری میگنجد.
رسوا کردن، کر دسته جمعی دفاع از حکومت اسلامی و تروریستهای اسلامی ، یک وظیفه نیروهای انقلابی و کمونیست در این شرایط است. کسی که از تروریستهایی همچون قاسم سلیمانی و فخری زاده و .. دفاع کرده و آنها را دانشمند و قهرمان ملی نام می نهد، در حقیقت از حکومت نکبت اسلامی دفاع میکند و خود را در کنار جانیانی قرار میدهد که روزانه در حال ترور و کشتار مردم ایران هستند و در پرونده سیاه آنها جز مرگ و نابودی و ترور و انسان کشی هیچ چیز نمیتوان دید. اینها که با انتشار علنی نامه های فدایت شوم، از تروریستهای اسلامی دفاع میکنند، در فردای سرنگونی حکومت اسلامی، خود جزو متهمینی هستند که از دستگاه کشتار دفاع کرده و برای تکه نانی که بسویشان پرتاب شده ، در مقابل مردم ایران ایستاده و به تیز کردن دستگاه سلاخی حکومت کمک کرده اند.
کارگران و مردم ایران که امروز درگیر دهها و صدها مصیبت و از جمله کرونا هستند که مردم ایران را بدلیل بی کفایتی و بی مسئولیتی حکومت اسلامی درو میکند و روزانه صدها نفر جان خود را از دست میدهند، از این وقایع یک درس میگیرند، باید هر چه زودتر این حکومت را به زباله دان تاریخ پرتاب کرد، این تنها راه نفس کشیدن و زندگی کردن و پایان بخشیدن به ترور های روزانه در ایران است. آن روزی که پایان جمهوری اسلامی را جشن بگیریم خواهیم دید که همین مدافعین نکبت اسلامی، چگونه نامه های غلط کردیم را علنی خواهند کرد.
محمد آسنگران ۳۰ نوامبر ۲۰۲۰