پیروزی در هفت تپه، یک پیروزی در آغاز راهی سرنوشت ساز – علی جوادی

کارگری

کارگران هفت تپه به یکی از خواستهای فوری خود دست یافتند. بالاخره رژیم اسلامی در مقابل اعتراضات گسترده و درخشان کارگران هفت تپه و حمایت بخشهایی از طبقه کارگر و جامعه از خواست کارگران، ناچار به عقب نشینی شد و از مالکان خصوصی هفت تپه خلع ید کرد.
پیروزی کارگران هفت تپه یک پیروزی برای کل طبقه کارگر است. این پیروزی در درجه اول محصول تلاش و مبارزات گسترده چند ساله کارگران هفت تپه است. اما کارگران هفت تپه در این مبارزه تنها نبودند. بخشهای وسیعی از طبقه کارگر و جامعه از خواستها و مطالباتشان حمایت کردند و در مبارزه شان عملا شریک بودند. هفت تپه به حق به قلب اعتراضات کارگری و پایتخت اعتصابات کارگری در جامعه تبدیل شد.
این پیروزی را قبل از همه باید به کارگران هفت تپه و خانواده هایشان و صف رهبران عملی آن و همچنین به کل طبقه کارگر و آزادیخواهی در جامعه تبریک گفت! این پیروزی در این شرایط حساس کنونی شیرین و دلپذیر است.
پیروزی کارگران هفت تپه واکنشهای متفاوتی را در جامعه به دنبال داشت. از سیاست و عکس العمل حاکمیت باید آغاز کرد:
یک تو دهنی به حکومت اسلام و سرمایه
رژیم اسلامی در این مبارزه شکست خورد. وادار به عقب نشینی شد. ناچار شدند حکم خصوصی سازی هفت تپه را لغو کنند. این پیروزی در درجه اول سیلی محکمی بر صورت اوباش اسلامی حاکم بر ایران از هر جناحی بود. بخشی از طبقه کارگر با پرچمی رادیکال و حضور روشن گرایش سوسیالیستی در این اعتراضات توانست این پیروزی در مقابله با اوباش اسلامی حاکم را به اسم خود ثبت کند. اسماعیل بخشی چهره رادیکال و سوسیالیست این پیروزی بود.
بر خلاف تصورات ساده انگارانه برخی این پیروزی سیاست دولت گرایی اقتصادی در مقابله سیاست خصوصی سازی نیست. پیروزی کارگران هفت تپه در این کشمکش یعنی شکست سیاست خصوصی سازی، یعنی شکست سیاست تعرض وحشیانه تر بر حقوق و معیشت و موقعیت کارگر. در این جدال، سیاست تعرض گسترده به کارگر، که وجه مشترک سیاست هر دو جناح است، شکست خورد. این شکست در متن یک تعرض به کل سرمایه، و نه در حمایت از یک سیاست اقتصادی بورژوایی در مقابله با سیاست دیگر، به پیش برده شد. “کارگران بیدارند، از استثمار بیزارند”. این سیاست ضد کاپیتالیستی، سیاست غالب بر این مبارزات کارگری بود.
بدون شک بخشهایی از گرایشات راست ارتجاعی چه در جامعه و چه در صفوف طبقه کارگر چنین برداشتی داشتند و ایده آل شان حاکم شدن دولتگرایی اقتصادی بود. اما چه تحرک این گرایش و چه سیاست بخشهایی از اوباش اسلامی حاکم از قبیل رئیسی و غیره، کوچکترین تاثیر و خدشه ای در این واقعیت ندارد که این پیروزی نه اقدامی در چهارچوب جدال جناحها، بلکه مبارزه ای در مقابله با کلیت حاکمیت سرمایه و اسلام در ایران است.
بعلاوه این تصور ساده انگارانه که گویا عقب نشینی رژیم در قبال کارگران یک سیاست آگاهانه و طرحی برای به دام انداختن و بازی دادن رهبران کارگری و تبدیل این اعتراضات به سکوی پرش باندی از هیات حاکمه است، غیر واقعی و ندیدن قدرت اعتراض کارگری در عقب راندن رژیم اسلامی است. مسلما رژیم با ابزار و در اشکال مختلف، از سرکوب و تعرض و گرسنگی دادن به کارگران گرفته تا توسل به انواع توطئه ها تلاش خواهد کرد که اعتراضات کارگران را سرکوب و یا محدود کند. اما عقب نشینی در پس اعتراضی گسترده را به سختی بتوان توطئه و دسیسه رژیم خواند. جوهر چنین سیاست و ارزیابی بسادگی عدم باور به قدرت اعتراض متحد و گسترده کارگری است. این گرایش سیلی خوردن رژیم را نمی بیند و ادعا میکند که خودش صورتش را با سیلی سرخ نگهداشته است.
اپوزیسیون راست و بورژوایی
عکس العمل و واکنش جریانات راست اپوزیسیون واقعا گویا و طبقاتی بود. از رضا پهلوی تا احزاب و جریانات رنگارنگ سلطنت طلب و مشروطه خواه و جمهوریخواه، همگی در قبال این پیروزی کارگران لام تا کام چیزی نگفتند. انتظار دیگری هم نمیشد داشت. تعرض گسترده به معیشت و حقوق کارگر فصل مشترک تمامی جریانات راست و بورژوایی اعم از حاکمیت و بیرون حاکمیت است. این جریانات در هر پیشروی کارگر با پرچم سوسیالیستی زوال و افول آلترناتیو خود را مشاهده میکنند. در نگرش این جریانات، کارگر نیرویی است، ابزاری است، کالایی است، که برای مصرف کاری خریداری میشود و هر چه بی حقوق تر، متفرق تر و گرسنه تر باشد، مقامش در نزد این جریانات والاتر است. کار ارزان و کارگر خاموش لوگوی این جریانات است. پیشروی کارگر یک رکن مهم و تعیین کننده آلترناتیو کارگرو کمونیسم در تحولات حاضر است.
جریانات ملی اسلامی
این طیف یک بخش اش در حاکمیت است و بخش دیگرش علیرغم میل و تقلاهایش به موقعیت اپوزیسیونی رانده شده است. سیاست دولتگرایی اقتصادی سیاست عمومی بخشهایی از این جنبش است. از طرف دیگر تلاش برای محدود کردن اعتراضات کارگری به سیاستی سندیکالیستی و در چهارچوب مناسبات سرمایه داری موجود و قابل قبول برای رژیم اسلامی، یک رکن تلاش همیشگی شان است. مقابله با رادیکالیسم کارگری و چانه زنی با بخشهایی از هیات حاکمه و دخیل بستن به یک جناح سیاست آنها است. این گرایش در هفت تپه حضور داشت، اما دست بالا را نداشت. این گرایش با گرایش سوسیالیستی در هفت تپه در خلع ید از مالکان الدنگ این مجتمع همسو بودند. یک همسویی در جنبه سلبی یک اعتراض اما در جنبه اثباتی و مسیر آتی تفاوتها روشن و برجسته اند. اینکه چگونه هفت تپه اداره شود. نقش و جایگاه شورای کارگری متکی بر مجمع عمومی بخشهای مختلف چه باید باشد، از جمله مسائلی هستند که تماما مورد مناقشه اند. واقعیت این است که هفت تپه نشاندهنده هژمونی گرایش رادیکال و سوسیالیستی طبقه کارگردر این اعتراضات بود.
یک پیروزی با پرچم سوسیالیستی
کارگران هفت تپه در این مبارزات پیروز شدند. مبارزه کردند، اعتصاب کردند. اعتراض کردند. دستگیر شدند، زندانی و شکنجه شدند، اما به یکی از خواسهتای خود دست یافتند. این پیروزی را بطور روشنی باید یک پیروزی با پرچم سوسیالیستی قلمداد کرد. هفت تپه پیروزی سندیکالیسم نبود. پیروزی در پس مبارزه ای هدفمند و سازمان یافته بود. پیروزی با اتکاء به مجامع عمومی کارگری و نقش تعیین کننده رهبران عملی کارگران رادیکال و سوسیالیست بود. رهبرانی که نقشه راه را دارند. میدانند کجا باید تعرض کنند، کجا باید عقب نشینی کنند. چگونه از رهبران خود حمایت کنند و چگونه کارگران را علیرغم تلاشهای کارفرما و اوباشش در متحد نگهداشت و سیاستهای تفرقه افکنانه را خنثی کرد. یک واقعیت مهم و تعیین کننده این اعتراضات حضور چهره دوست داشتنی اسماعیل بخشی و سخنرانی های پرشورش در سازماندهی و پیشروی این مبارزات بود.
در این اعتراضات اسماعیل بخشی بطور خیره کننده ای در قامت یک رهبر شایسته و مورد احترام در جامعه قد علم کرد. “ما همه اسماعیل بخشی هستیم”، بیانگر توده گیر شدن سیاستی رادیکال و سوسیالیستی در عمق وجود بخشهایی از کارگران و توده مردم آزادیخواه و برابری طلبی است.
سیاست “اداره شورایی” در این اعتراضات بطور خیره کننده ای به سیاست مطرح و مهم در اعتراضات جامعه تبدیل شد. تاکید بر اینکه نژاد پرستان و ناسیونالیستها خودشان را به ما نچسبانند، دست رد روشن و صریحی بر سیاستهای راست و بورژوایی در اپوزیسیون بود. فریاد “لعنت بر این زندگی” بیانگر نقدی همه جانبه بر بنیادهای نظامی است که بر پایه استثمار و کار مزدی و محرومیت اکثریت عظیم توده مردم کارکن بنا شده است. پیروزی کارگران هفت تپه یک پیروزی با پرچم سوسیالیستی در جامعه بود. و این تنها آغاز کار است!
راه پیشروی
همانطور که رهبران هفت تپه اعلام کرده اند، این تنها شروع کار است. برای گامهای بعدی از هم اکنون باید سازمان داد و رهبری کرد:
تمامی احکام اخراج کارگران و از جمله احکام اخراج اسماعیل بخشی و محمد خنیفر باید فورا لغو شود. تمامی حقوق و مطالبات کارگران باید سریعا پرداخت گردد. سپیده قلیان باید آزاد گردد.
هفت تپه باید توسط شورای واقعی کارگران اداره شود، شورایی متکی بر مجامع عمومی و روتین کارگران. شوراهای اسلامی باید منحل شوند، اینها ابزار دست کارفرما و حکومت اند. کارگران باید بر کلیه امور هفت تپه نظارت و کنترل داشته باشند.
تمامی مسئولین هفت تپه باید انتخابی و زیر نظارت کامل شورای کارگران هفت تپه قرار گیرند. حقوق هیچ مسئولی نباید از متوسط حقوق کارگران بالاتر باشد.
پیروزی کارگران هفت تپه، یک پیروزی اولیه در یک مسیری پر پیچ و خم است. باید برای پیروزی نهایی آماده شد. پیروزی نهایی در گرو حضورطبقه کارگر با پرچم سوسیالیستی خود در راس اعتراضات توده مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی و خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه است.