جمشید هادیان

در حاشیه بحث من با کاظم نیکخواه -جمشید هادیان

مقالات

رفیق ما کاظم، و رفقای همفکرش، هر بار که چیزی در اثبات حقانیت شعار «حکومت انسانی» مینویسد حتما از این مضمون شروع میکند و یا این مضمون را حتما در آن می گنجاند، و قطعا بیش از یکبار و دو بار، که «من نمی فهمم این رفقا چرا قبول نمی کنند که محتوای کمونیزم همان انسانیت است» یا برعکس «من نمی فهمم رفقا چرا نمی فهمند انسانیت چیزی جز محتوای کمونیزم نیست». در حالیکه از شروع این بحث تا حالا من یکی در بحث های مختلف لااقل ده بار این را گوشزد کرده ام که این حرف اصلا زدن ندارد، چون همه ما کمونیست شدیم اساسا به این دلیل که ماهیت آن را عین انسانیت یافتیم! کاظم هم طی سه مطلبی که همین دو روزه در این باره نوشته چند بار همان حکم را تکرار کرده، و باز گفته است که بحث ما اساسا سر اینست که رفقا این را قبول ندارند! این نمونه کلاسیک خلط مبحث است، و تنها خاصیتش گیج کردن کسانی است که بحث را بشکلی دنبال میکنند. لذا این یادداشت تلاشی است از جانب من برای جلوگیری از آن گیجی، یا از گیجی درآوردن رفقائی که به آن مبتلا شده اند.

من بارها تفاوت «انسانی» بمعنای ماهیت سوسیالیزم و «انسانی» بمعنای یک شکل یا ساختار حکومتی، همان «حکومت انسانی» که رفقا پیشنهاد میکنند، را توضیح داده ام: اولی بیان ساده ماهیت کمونیزم است از دید ما کمونیست ها؛ و برای همین است که هر طبقه ای از دید خودش تعبیری از این ماهیت، از این صفت «انسانی»، دارد. من و شما وقتی آژیتاسیون میکنیم به مردم میگوئیم هدف جنبش ما حاکم کردن انسایت بر زندگی مان است، چون وضع فعلی انسانی نیست و حتی بیشتر جاها ضدانسانی است. اما به مردم نمی گوییم ما میخواهیم یک «حکومت انسانی» درست کنیم یا نظام ما یک «حکومت انسانی» خواهد بود. چون این فقط در جواب این سوال که «شما چه حکومتی میخواهید بیاورید؟ نظام شما چه نظامی است؟» معنا دارد. حال اگر مردم واقعا این سوال را بکنند، و ما در جواب بگوییم می خواهیم یک «حکومت انسانی» بیاوریم، نظام ما یک «نظام انسانی» است، مردم میگویند: «این را که گفتید! سوال ما این بود که چه جور حکومتی میخواهید بیاورید؛ جمهوری، سلطنتی، دینی، جمهوری شورائی، چی؟». چرا مردم این را میگویند؟ برای اینکه فکر میکنند شما باز دارید آژیتاسیون می کنید و ماهیت انسانی حکومت تان را توضیح میدهید. بدین ترتیب «حکومت انسانی» اگر بخواهد معنایی بیش از حاکم کردن انسانیت بر زندگی داشته باشد، فقط میتواند بمعنای یک نظام حکومتی باشد. رفقای طرف بحث ما هم «حکومت انسانی» را به همین معنی مطرح میکنند، و از این رو میگویند بجای «جمهوری سوسیالیستی» بگوییم «جمهوری انسانی» یا «حکومت انسانی»! خب واضح است که اسم «حکومت انسانی» را بمعنی یک نظام حکومتی تا حالا هیچ تنابنده ای در تاریخ تشنیده است! مردم دنیا از سه قرن پیش تا حالا که کارگران و زحمتکشان میخواسته اند انسانیت را بر زندگی شان حاکم کنند راهش را در تشکیل یک «جمهوری سوسیالیستی» و «حکومت کارگری» دیده اند، نه در تشکیل «حکومت انسانی». و از همه این بحث ها گذشته، اگر «حکومت انسانی» به «حکومت سوسیالیستی» برتری داشت، آیا فکر نمیکنید خود مارکس و انگلس می توانستند این اسم را روی نظام مطلوب شان بگذارند؟ یا اگر ماهیت آن را بیشتر روشن میکرد به خلق الله حالی نمیکردند که این دو تا را در کنا هم بیاورند؟! از رفقا می پرسیم این «حکومت انسانی» حکومت چه طبقه ای است؟ شکل ساختمان سیاسیش چیست؛ جمهوری است، سلطنتی است، چیست بالاخره؟! مردم در اداره آن چه نقشی دارند؟ اصلا چه طبقه ای این حکومت را سر کار خواهد آورد؟! رفقا جواب این سوال های پایه ای را نمیدهند، و باز برمیدارند همان حرف پیش پا افتاده اظهر من الشمس را بعنوان محور بحث به ما نسبت میدهند. این جواب ندادن البته دلیل دارد. جواب نمیدهند چون خیلی ساده میخواهند از زیر سوال مشخص چه *طبقه ای* این حکومت انسانی را سر کار می آورد در بروند! چون میخواهند اصلا صحبتی از «طبقه» نشود، اصلا صحبتی از *هیچ* طبقه ای نشود، تا صحبتی از طبقه *کارگر* هم نشود، و در نتیجه از طبقه بورژوا بعنوان دشمن طبقه کارگر هم صحبتی بمیان نیاید. رفقا، برای نمونه کاظم، تلاش میکنند بگویند اگر محتوای سوسیالیزم انسانیت است، و اگر ماهیت طبقاتی سوسیالیزم کارگری است، پس چه اشکالی دارد شعار «حکومت انسانی» هم در کنار «حکومت کارگری» بیاید؟ جواب: هیچ اشکالی ندارد، اما فقط در صورتی که منظور شما توضیح ماهیت حکومت کارگری باشد، اگر یک شعار آژیتاسیونی باشد. والا اگر بمعنی یک ساختار حکومتی باشد، نشان دادیم که «حکومت انسانی» حرف پوچی است، مفهوم توخالی است، یک افسانه است مثل مثلا سیمرغ! رفقا خودشان قرار حزبی تصویب میکنند که چون سوسیالیزم بر اثر تجربه شوروی دیگر اسم خوشایندی نیست، دیگر خاطره خوشی در اذهان مردم نیست، لذا اگر بگوییم «حکومت انسانی» به گوش مردم خوش تر از «حکومت (جمهوری) سوسیالیستی» و «حکومت کارگری» می آید. و بنابراین ما از این ببعد حکومت انسانی را هم در کنار «جمهوری سوسیالیستی» و برای روشن کردن ماهیت آن خواهیم آورد. بنابراین رفقا حواسشان هست که نگویند میخواهند آن را *جانشین* «حکومت سوسیالیستی» کنند بلکه میگویند میخواهند آن را «در کنار» حکومت سوسیالیستی مطرح کنند تا *به این وسیله ماهیت حکومت سوسیالیستی را توضیح بدهند*!! بنابراین اولا، واقعا فکر کرده اند کسی متوجه معنا و اهمیت و جایگاه این «در کنار» نمیشود. ثانیا، یکی باید ازشان بپرسد خوب چرا ماهیت انسانی حکومت سوسیالیستی را *یکسره* برای مردم روشن نمکنید؟ مگر توضیح ماهیت انسانی سوسیالیزم کاتالیزور لازم دارد؟! ثالثا، لطفا یک بار عملا «حکومت (یا جمهوری) سوسیالیستی» و «حکومت انسانی» را «در کنار هم» در جائی مطرح کنید ببینیم چه شکل و شمایلی پیدا میکند! و این کار را لازم است حتما بکنند چون فقط آن وقت است که مردم نفس راحتی میکشند و میگویند «آخیش راحت شدیم؛ حالا فهمیدیم ماهیت سوسیالیزم انسانی است!».