صف بندی نیروها در فردای مضحکه انتخاباتی – گفتگو با علی جوادی

مقالات

پرسش: اجازه دهید گفتگو را از کلیاتی در مورد این مضحکه انتخاباتی شروع کنیم و سپس به اهداف تغییر آرایش در حکومت اسلامی برسیم. تاکیدات شما در قبال این مضحکه کدام است؟ تفاوتها در این دور چیست؟
علی جوادی: اینکه چه کسی در مضحکه انتخابات رئیس جمهوری حکومت اسلامی از صندوق بیرون آورده میشود، مهم نیست، فرق چندانی هم نمیکند. تفاوتها میکروسکپی است. تمامی این اوباش اسلامی، چه آنها که از فیلتر شورای نگهبان رژیم اسلامی عبور کرده اند و چه آنها که نکرده اند، تمامشان تعهدشان به حفظ کلیت رژیم اسلامی مورد تائید بالاترین ارگانهای حکومت اسلامی است. تمامشان سالها برای این رژیم شمشیر زده اند، کشته اند و تحمیق کرده اند و به خاک سیاه نشانده اند. تمامشان افسارشان در اختیار خامنه ای در راس این جماعت آدمکش است. تمامشان اولویت اولیه شان چگونگی حفظ نظام کثیف اسلامی در مقابله با مردمی است که میخواهند سر به تن این رژیم نباشد.
ما سالهاست که اعلام کرده ایم که گذاشتن نام انتخابات و اعمال اراده مردم به این مضحکه، تف کردن به روى حقیقت و بى حرمتى به شخصیت و شعور میلیونها مردمى است که بیش از چهار دهه تحت حاکمیت ارتجاع اسلامى زیسته اند. ما گفته بودیم که این رژیم صد هزار اعدام است، این رژیم چهار دهه زندان و شکنجه و چماقدارى است. رژیم شلاق، رژیم دار زدن و دست بریدن و سنگسار انسانهاى بیگناه است. رژیم جهل و خرافه است. رژیم ستم و نابرابری و فقر و فلاکت و استثمار است. رژیم اوباش و آخوندها و آدمکشهاى حرفه اى است. رژیم تحقیر و اسارت زن است.
در این “انتخابات” فقط به کثیف ترین کثافات اسلامی اجازه شرکت بعنوان کاندیدا مى دهند. کمونیست و سوسیالیست و آزادیخواه و آزاداندیش، نه فقط حق شرکت، بلکه در این رژیم، حتى حق حیات ندارد. زن، حتى آن زنى که به مجیزگویى اسارت خویش برخاسته باشد و دلال مظلمه و پاره بدن خود رژیم باشد، به اعتبار زن بودنش اجازه شرکت ندارد. از میان چند صد مرد مسلمان مرتجع و متحجر و امتحان پس داده، تنها ٧ نفر از غربال “تشخیص صلاحیت” گذشتند. حتى نیمى از خودشان، از “خودى” ترین خودى هاى خودشان که در طول این چهل سال بارها بعنوان عمله و اکره اختناق اسلامى امتحانشان را پس داده بودند و در تمام جنایت این رژیم سهیم بودند، اجازه کاندید شدن نیافتند. گذاشن نام انتخابات بر این معرکه اسلامی اهانت به راى و به شعور مردم است.
ما اعلام کرده بودیم که مردم انتخابشان را کرده اند. رژیم اسلامی باید گورش را گم کند. انتخاب مردم سرنگونی رژیم اسلامی است. ما اعلام کرده بودیم که شرکت در این مضحکه از نظر سیاسى فاقد هرگونه ارزش است. نباید در این راى گیرى شرکت کرد، اما نباید بى تفاوت ایستاد. ما اعلام کرده بودیم که دوره به اصطلاح مبارزه انتخاباتى جناحهاى حکومت کماکان، میتواند و باید صحنه گسترده ترین اعتراضات مردم علیه کل حکومت و همه جناحهایش باشد. میتوان و باید بیشترىن فشار را در این روزها به رژیم اسلامى وارد کرد. میتوان محاسبات و بند و بستهایشان را به نفع مردم و به نفع گشایش فضاى سیاسى و تغییر توازن قوای سیاسی بهم ریخت. میتوان مجموعه رژیم و همه جناحها را در برابر مردم به عقب نشینى وادار کرد. میتوان شکاف درونى ارتجاع اسلامى را عمیق تر کرد و تناسب قواى بسیار مساعدترى را به نفع مردم و امر آزادى بوجود آورد. میتوان و باید از تناقضات و کشمکشهاى فزاینده درون رژیم در دوره انتخابات براى گسترش مبارزه و اعتراض مستقل خویش فعالانه استفاده کرد. این سیاست اعلام شده ما بود.
و اکنون شاهد آن هستیم که این سیاست در صدر سیاستهای جامعه قرار گرفته است، به سیاست اساسی توده های مردم تبدیل شده است. به “تریبونهای آزاد” در گوشه و کنار جامعه نگاه کنید، سرنگونی طلبی از هر گوشه جامعه تتق میزند. به ویدئو کلیپ های خانواده قربانیان رژیم نگاه کنید، سرنگونی طلبی و آزادیخواهی است که فریاد زده میشود. مردم با جسارت قابل توجهی به مصاف کل حاکمیت اسلامی رفته اند. دوران انتخاباتی عملا به دوران اعتراض و تعرض، بر خلاف سیاست جریانات راست در اپوزیسیون، تبدیل شده است. رژیم اسلامی به دنبال “داغ کردن تنور انتخاباتی” بود اما مردم تنور سرنگونی طلبی و آزادیخواهی و برابری طلبی را داغ کردند. این شور انگیز است. نوید بخش تحولات بزرگ پیشاروی جامعه است.
پرسش: در شوی انتخاباتی این دوره رژیم اسلامی، ما شاهد شکل گیری پدیده های جدیدی هستیم. جناحهایی از طیف حاکمیت، چه آنهائیکه مستقیم سهیم در قدرت بودند و چه طرفدرانشان در حاشیه حکومت، به بیرون از دایره قدرت پرتاب شده اند. برخی از آنها تحریم و برخی عدم شرکت در شوی انتخاباتی را تبلیغ میکنند. جریان چیست؟
علی جوادی: اصلاح طلبان حکومتی جریان یک دستی نیستند. همانطور که اشاره کردید، برخی علیرغم میل شان ناچارا به موضع تحریم و یا عدم شرکت در این انتخابات رانده شده اند. البته باید اضافه کرد که برخی دیگر کماکان با هزار و یک دلیل سیاست شرکت در این مضحکه حکومتی را دنبال میکنند. مردم را از عواقب عدم شرکت و “تحریم” میترسانند. برخی از آنها مردم را به حمایت از همتی و یا دادن رای “نه” به رئیسی دعوت میکنند. از کروبی و خاتمی و سروش و خزعلی تا فرخ نگهدار جملگی چنین سیاستی را نمایندگی میکنند. این ها خودی ترین خودی های حکومت اند.
به دو مولفه برای این تغییر موضعگیری بخشهای مختلف اصلاح طلبان حکومتی در قبال این مضحکه میتوان اشاره کرد. اول اینکه به کاندیدای این جریانات اجازه حضور نداده اند. اما این مولفه نقش ناچیزی در تعیین سیاست بخشهای اصلی این طیف ایفا میکند. این جریانات بی پرنسیپ تر و زبون تر از آنند که چنین فاکتوری نقش تعیین کننده ای در تعیین تاکتیک سیاسی شان ایفا کند. به تکه استخوانی هم راضی اند.
نتیجتا به مولفه دوم میرسیم. میدانند رژیم رفتنی است. کل پروژه اصلاحات حکومتی بر این فرض پایه ای استوار شده است. بعلاوه عملا اکنون در ابعادی گسترده و غیر قابل انکاری دیده اند، سیاه روی سفید بر در و دیوار جامعه نوشته شده است، که رژیم اسلامی باید سرنگون شود. نتیجتا از سر “مصلحت اندیشی” و “دور اندیشی” هم که شده دارند صف خود را از بخشی از حاکمیت جدا میکنند، به این امید واهی که در فردای تحولات بتوانند غلطی بکنند و جایی در قدرت برای خود دست و پا کنند و دامنه و عمق اعتراضات رادیکال مردم را کنترل کنند. این بخش در حال حاضر نزدیکترین نیرو به قدرت است و این مهمترین اهرمشان برای هر بند و بست و نقشی در تحولات آتی است. بر این تصورند که میتوانند از بالای سر مردم سرنگونی طلب و با کمک بخشهای راست در اپوزیسیون خارج از حکومت قدرت را در دست بگیرند و کماکان به نقش مخرب و ضد انسانی خود ادامه دهند. مجددا به قدرت چنگ بیندازند. این سناریوی اصلی اعلام نشده بخشهایی از اصلاح طلبان حکومتی است. چه شواهدی برای این سناریو موجود است؟
سیاستهای اعلام شده تاج زاده سر نخ هایی از این چشم انداز بخشهایی از این جریانات را به نمایش میگذارد. موضعگیری های جدید احمدی نژاد نشان دیگری است. این تیر خلاص زن که خود را همانند حزب مشروطه فردی “لیبرال – دمکرات” معرفی کرده است. اینها حاضرند ولایت فقیه، شورای نگهبان، نظارت استصوابی، مجلس خبرگان و بخشهایی از رژیم اسلامی را بمنظور حفظ پایه ها و ارکان حکومت طبقاتی موجود و موقعیت خود در پس این تغیر و تحولات، قربانی کنند. سیاست “فشار از پائین، چانه زنی در بالا” زمانیکه جایی در بالا نداشته باشند، به فشار از پائین و خزیدن به بالا لاجرم تغییر خواهد کرد. اما بدبختی این جریان این است که جایی هم در پائین ندارند.
از طرف دیگر ما از هم اکنون شاهد استقبال بخشهای اصلی اپوزیسیون راست از چنین تحولی هستیم. زمانیکه مبارزه با کلیت رژیم اسلامی به مبارزه به ولایت فقیه و استعفای خامنه ای و غیره تقلیل پیدا میکند، این سیاست است که در دستور این جریانات قرار میگیرد. به این اعتبار زدن خامنه ای و ولایت فقیه نقط مشترک جریانات اصلاح طلب حکومتی و اپوزیسیون راست است. جریاناتی مانند شورای مدیریت گذار و رضا پهلوی نقطه اشتراکات بسیاری در این پروژه دارند. از خیر سلطنت موروثی گذشتن رضا پهلوی را نیز باید در این چهارچوب مورد بررسی قرار داد. هر کدام از دو طرف این معادله دارند برای رسیدن به توافقی در آینده خود را آماده میکنند. هر کدام دارند از گوشه ای از تاریخ خود عبور میکنند. آیا شانسی دارند؟
کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی باید از هم اکنون توده های مردم سرنگونی طلب را برای مقابله با چنین پروژه ها و سناریوهایی آماده کنند. این ایستگاههای توقف را باید یکی پس از دیگری از سر راه مبارزات مردم به کناری زد.
پرسش: تغییراتی در بالای جمهوری اسلامی در شرف وقوع است. تببین های متفاوتی از این تغییر و تحولات وجود دارد. تبیین شما چیست؟ از طرف دیگر چرا حتی خودی ترین خودی ها نیز به کناری رفتند؟
علی جوادی: این اولین دوره از مضحکه انتخاباتی رژیم اسلامی است که حتی بسیاری از کسانی که به سر خامنه ای هم هر روز قسم میخورند، رد صلاحیت شده اند. هدف روشن است، راس حاکمیت اسلامی در صدد است تا به هر قیمت شده فرد مورد نظر خود را از صندوقها بیرون بکشد. قبول این هزینه که حتی نزدیکترین و مرتجع ترین اوباش اسلامی، خودی ترین خودی هایش، هم “دلخور” شوند، مساله شان نیست. رئیسی قرار است رئیس جمهور شود، بدون اما و اگر! بقیه اش نمایش است، خودی ها و رد صلاحیت شدگان هم همگی خوب میدانند داستان چیست. از هم اکنون هم صندوقهای رای را پر کرده اند. شاید حتی شمارش آراء را هم انجام داده اند، فقط منتظرند ببیند که چند نفر از این کاندیداها روز قبل از این مضحکه انصراف خواهند داد تا ضرب و تقسیم آراء را راحت تر اعلام کنند.
اما سئوال این است چرا؟ مگر چه تفاوتی میان کاندیداهای جناحهای رژیم موجود است؟ مگر رئیس جمهوری این اوباش اسلامی چقدر قدرت عمل متفاوتی از راس حکومت دارد؟ چرا قصد حذف کامل جناح دیگرشان را دارند؟
اصلاح طلبان حکومتی معمولا به این سئوال دو پاسخ داده اند: گذار از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی. “حذف جمهوریت نظام”. این پاسخ بخش عمده شان است. عامل دوم، مساله و یا آنچه که بعضا “بحران جانشینی خامنه ای” نامیده میشود، است. چیدمان افراد و چهره هایی که باید جانشین خامنه ای را تعیین کنند.
“حذف جمهوریت نظام”: این پوچ ترین استدلالی است که میتوان در قبال تحولات در بالای نظام ارائه داد. نفس اینکه تاریخا، در زمانی، یک دعوای درونی نظام بر سر شکل حکومت اسلامی بود، کوچکترین ربطی به شرایط حاضر و مختصات و معضلات سیاسی دوران حاضر ندارد. در زمانی گرایشی در درون حاکمیت اسلامی به دنبال پایه گذاری حکومتی نعل به نعل بر مبنای دوران خلافت اسلام بود. تصویری از واقعیت و مطلوبیت شکل گیری قدرتگیری اسلام سیاسی در دوران حاضر نداشتند. ویژگی ها و ضرورت شکل گیری چنین نیرویی را در قرن بیستم را نمیدانستند. بر این تصور باطل بودند که گویا تاریخ بعد از قرنها تکرار شده است.
اما این گرایش از گرایش خمینی و دار و دسته اش شکست خورد. اسلام سیاسی جنبشی متعلق به دوران قرن بیست است. دورانی که اسلام سیاسی در مقابله با ناسیونالیسم نیمچه سکولار ناتوان از مقابله با عروج طبقه کارگر و آزادیخواهی توسط غرب به جلوی صحنه رانده شد. اسلام سیاسی، پاسخی عمیقا دست راستی و ارتجاعی در قالب اسلام و ظرفیتهای ارتجاعی اش در مقابله با طبقه کارگر و آزادیخواهی و کمونیسم است. آن جدال در دوران شکل گیری حکومت اسلامی نه واقعی بود و نه شانسی برای غلبه و تفوق داشت. شکست خورد و به سرعت حاشیه ای شد. این تصور که تغییر شکلی که نظامی در پی آن است، ادامه و تکرار همان جدال است، پوچ و مضحک است. زمان عوض شده است. تاریخ عوض شده است. چالشهای دیگری در مقابل نظام اسلامی و دار و دسته هایش قرار دارند.
مساله جانشینی خامنه ای چه نقشی در این تغییر آرایش رژیم اسلامی ایفا میکند؟ این تبیین جریاناتی است که اساسا آینده جامعه را در گرو وجود و بقای رژیم اسلامی می بینند. نتیجتا میخواهند جایی در راس حکومت اسلامی برای خود دست و پا کنند و یا نقشی در تعیین راس ولایت فقیه داشته باشند. بر این تصور پوچ اند که رژیم از پس اعتراضات جامعه برخواهد آمد و نتیجتا عمر سیاهش دوامی خواهد داشت. اما پروژه “جانشینی” بحرانی نیست که رژیم حاضر باشد چنین هزینه ای برای آن بپردازد. پس ارزش مصرف چنین تبینی از تغییرات در آرایش نظام چیست؟
پاسخ این سئوال ما را به فاکتوری خارج از کشمکش جناح های حکومتی و دعواهای درونی آن میرساند. فاکتوری است که مدتهاست حتی کشمکشهای درون حکومتی را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. جنبش توده ای برای سرنگونی رژیم اسلامی!
همانطور که قبلا نیز بارها تاکید شده است، رژیم اسلامی در حال آماده سازی خود برای مواجهه با موج اعتراضات و خیزشها و قیامهای شهری آتی است. دی ٩۶، آبان ٩٨، غرش رعد و برق در آسمان بی ابری نبود، دوره هایی از مبارزات سرنوشت ساز برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و دستیابی به آزادی و برابری و رفاه در جامعه است. این رویدادها تا تعیین تکلیف با این رژیم ادامه پیدا خواهد کرد.
دوران کرونا به هر حال پایانی دارند. این دوره، این وقفه، برای رژیم مائده ای آسمانی بود. اما جامعه در این نقطه توقف نخواهد کرد. راه خود را به جلو خواهد گشود. اعتراضات خیابانی کنونی، اعتراضات گسترده و تاریخساز طبقه کارگر، موید این واقعیت است.
رژیم اسلامی دارد برای آن دوران، برای نبردهای سرنوشت ساز آتی آماده میشوند. میدانند که بازی “اصلاح طلب – اصولگرا” دیگر تمام شده است. به آرایش جدیدی نیازمندند. مردم فاتحه آرایش و بازی های قبلی را اعلام کرده اند. این آن ضرورت اساسی و تاریخی تغییر آرایش راس نظام است. به قول مارکس، حرکت انقلاب و یا بهتر بگویم، حرکت توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی، کل این رژیم و ضد انقلاب را نیز متمرکز و فشرده میکند. در سوی دیگر این تقابل، در منتهی علیه آن، کارگر و کمونیسم افراطی و آزادیخواه و پا رو زمین، قرار دارد. این قطب نیز نیازمند آماده سازی خود برای قیامهای آتی است. در این زمینه و ملزومات پیروزی کمونیسم و آزادیخواهی باید بیشتر بحث کرد.
پرسش: “مناظرات” تلویزیونی کاندیدا های شوی انتخاباتی رژیم، با بی محلی همراه با تنفر مردم روبرو شده است. آمارهای دولتی از شرکت ٢٠ تا ٢۵ در صدی مردم در این شوی انتخاباتی خبر میدهد. جمهوری اسلامی در این دوره ظاهرا اصراری به شرکت مردم ندارد. سابق بر این رژیم برای فروش مشروعیت خود به خارج میزان شرکت مردم در “انتخابات” خود را شاهد می آورد. بنظر شما چه فاکتورهایی در شرایط سیاسی امروز تغییر کرده است که جمهوری اسلامی به یک “انتخابات” بی سر و صدا و جمع و جور رضایت داده است؟
علی جوادی: “بی سر و صدا” شاید بیان مناسبی برای این دوره از مضحکه انتخاباتی رژیم اسلامی نباشد. “سر و صدا” زیاد است اما بر علیه این مضحکه انتخاباتی! مردمی با شور و هیجانی ستودنی بر علیه این انتخابات به میدان آمده اند. انتخابشان هم از هم اکنون روشن است. سرنگونی رژیم اسلامی!
اما سئوال شما جنبه دیگری هم دارد و آن هم میزان “مشارکت حداقلی” در این انتخابات است. راستش رژیم بر خلاف تصور اصلاح طلبان حکومتی، نقش چندانی در تعیین میزان “مشارکت” مردم ندارد. رو در رویی های اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه نقش اساسی در تعیین این موقعیت ایفا میکند. مردم “مشارکت” دارند، اما در پروسه ای برای سرنگونی انقلابی این رژیم.
ببینید، این تصور که اگر رژیم به کاندیداهای جناح اصلاح طلب اجازه حضور در این مضحکه را میداد نتیجتا ما شاهد حضور گسترده مردم و یا حداقل حضور وسیعتر و مشابه دوران گذشته باشیم، تماما پوچ است. اصلاح طلبی مدتهاست که فاتحه اش خوانده شده است. این ارزیابی برخی از دوستان رژیم از سیر اوضاع است. افسوس گذشته را میخورند.
واقعیت این است که جناح راست ارزیابی “واقع بینانه تری” از سیر اوضاع دارد. تلاششان این است که این دوره را از سر بگذرانند. انتظارات بیشتری ندارند. به وعده و وعیدهای اصلاح طلبان حکومتی نیز وقعی نمیگذارند. در تدارک و آمادگی برای نبردهای آتی اند. برای این جناح اوضاع بعد از این مضحکه اساسی و تعیین کننده است.
پرسش: همزمان، جریانات راست در اپوزیسیون با شعار تحریم و همبستگی ملی انتخابات یک نشست اینترنتی برگزار کردند. شاید این برای اولین بار است که طیفهای مختلف اپوزیسیون راست در مقابل یک واقعه سیاسی یک سیاست واحد اتخاذ میکنند. این به چه معنا است، آیا جریانات راست مشغول شکل دادن به یک “بلوک سیاسی مشترک” میباشند؟ اهداف چنین بلوک احتمالی به نظر شما چیست؟
علی جوادی: مشاهده کاملا دقیقی است. ما از هم اکنون شاهد شکل گیری اولیه “ائتلافی” از جریانات راست در اپوزیسیون هستیم. کمپین جریانات راست تحت عنوان “نه به جمهوری اسلامی” و آری به استثمار و فقر و فلاکت و نابرابری و محرومیت، گوشه ای از این واقعیت است. “پیمان نوین” رضا پهلوی گوشه دیگری از این حرکت است. اعلام انصراف نیم بند رضا پهلوی از مرده ای بنام سلطنت موروثی واقعیت دیگری در این چهارچوب است.
اما ویژگی این “ائتلاف” در حال شکل گیری این است که به نظر من محدود به جریانات اپوزیسیون راست پرو غربی و بیرون حکومت نیست. خود این جریانات بارها اعلام کرده اند که خواهان همکاری و نزدیکی با بخشهایی از جریانات اصلاح طلب حکومتی هستند. این پروژه ای است که در تدارکش هستند. اما چرا اصلاح طلبان حکومتی؟ ارزش مصرف این جریانات در این “ائتلاف” چیست؟
واقعیت این است که پس از نا امیدی از شکل گیری پروژه “رژیم چنج” در دوران ترامپ و “فشار حداکثری” جریانات راست و سلطنت طلب سیاست نزدیکی با جریانات ملی – اسلامی، چه در اپوزیسیون و چه در حاشیه حکومت، را در دستور کار خود قرار دادند. ویژگی جریانات اصلاح طلب حکومتی برای جریان راست در این است که در حاشیه و نزدیک قدرت هستند. نزدیکی به قدرت کلمه کلیدی در این “ائتلاف” است. نیرویی در ارتش و سپاه و قوای سرکوب دارند. به قدرت سیاسی حاضر از سایر نیروها نزدیکترند. و اگر قرار است که از بالای سر جامعه، بدون اینکه مردم بتوانند تعیین تکلیف نهایی با رژیم اسلامی را در یک پروسه انقلابی به سرانجام برسانند، که شانس این جریانات از همه کمتر خواهد بود، نتیجتا میکوشند با کمک این نیروها به قدرت بخزند و “ختم ماجرا” را اعلام کنند.
یکی از موانع مهم و در واقعی یکی از حلقه های اصلی ای که در شکل گیری این “ائتلاف” نقش ایفا کرده است، اعلام انصراف نیم بند رضا پهلوی از پروژه مرده سلطنت در ایران است. برداشتن این “مانع” راه پیشروی این “ائتلاف” نا مقدس را هموارتر کرد.
اجازه دهید به این نکته هم اشاره کنم که انصراف رضا پهلوی از سلطنت موروثی هر چند که شانس پروژه احیای سلطنت را که کمترین احتمالی در آینده ایران داشت را به صفر رساند، اما در عین حال شانس اپوزیسیون بورژوایی و ناسیونالیست را برای قدرت گیری افزایش داد. چرا که مانع و شاخ اصلی هرگونه ائتلافی میان گرایشات متفاوت میان اپوزیسیون دست راستی و محافظه کار و همچنین برخی از نیروهای جنبش ملی اسلامی را از میان برداشت.
پرسیده اید که اهداف چنین بلوکی چیست؟ تصرف قدرت از بالا در تقابل با تلاش کمونیسم و کارگر برای خلع ید سیاسی و اقتصادی از اسلام و سرمایه. اگر هدف این تلاش قدرتگیری بخشهای مختلف بورژوازی است، نتیجتا این تلاش صرفا در مقابله با تلاش کارگر و کمونیسم معنی میدهد، اما این بار از موضع قدرت. با امکانات و نیروهای جدید. یک نیروی تازه نفس که میتواند بخشهایی از توده مردم سرنگونی طلب را هم با خود داشته باشد که بمثابه ترمزی در مقابل پیشروی کارگر و کمونیسم عمل کنند.
واقعیت این است که با پیشرفت جنبش توده ای برای سرنگونی ما شاهد شکاف و تقابل بیشتر دو اردوی چپ و راست در حین مبارزه برای سرنگونی رژیم هستیم. تلاش جریانات راست برای بند و بست با جریانات ملی اسلامی و شکل دادن به یک “ائتلاف” در این چهارچوب معنی میدهد.