جوابی کوتاه به “طرف” (عباس گویا )

مقالات

هر وقت آجندای خودمان را به آجندای فلسطین تبدیل نکنیم شاید بفهمیم مشکل فلسطین چیست. طرف میگه چون اسلام سیاسی در غزه و یهودیت سیاسی در اسرائیل از *بهانه* مذهب برای پیشبرد پاکسازی قومی استفاده میکنند، پس از آتئیستهای جهان بخواهیم که برای عقب راندن این نیروهای دولتی به میدان بیایند! چیزی که طرف نمیگوید این است که “آتئیسم” درست خلاف اسلام سیاسی و یهودیت سیاسی، یک هویت سیاسی نیست. آتییست ها دست بر قضا اغلب دست راستی اند. بخشی از آنها با دولت مذهبی و دست راستی اسرائیل همره اند. ثانیا از نظر هویت اجتماعی نیز آتئیست نماینده یک طبقه اجتماعی نیست. شما نمیتوانید بگوئید “آتئیستهای جهان اعتصاب کنید” __ حال یا نیروی کارتان اعتصاب کند یا سرمایه تان __، چون این فراخوان نه تنها از نظر محتوائی مسخره است بلکه از نظر لجستیکی هم غیر ممکن است. همین فراخوان را به سکولارها بسط بدهید.
مشکل اساسا با عقب زدن مذهب حل نمیشود، آنچه با عقب زدن مذهب حل میشود *بهانه* جاری است. اما بهانه سال ١٩۴٨ چه بود؟ بهانه سال ١٩۶٧ چه بود؟ بهانه سال ١٩٧٣ چه بود؟ در تمام این جنگهای تعیین کننده، در هر دو طرف دعوا ما نه تنها آتئیستها و سکولارها را داشتیم که حتی سوسیالیستها و کمونیستها را داشتیم. دعوا اسرائیل و فلسطین مذهبی نیست، مذهب بهانه است. صورتمسئله این است: ٧٣ سال است که جنگی عمدتا یکطرفه بر سر خاک صورت گرفته است. یکطرف دعوا، برنده بدون شبهه این جنگ شده است و نتیجه اش آوارگی میلیونها نفر بوده است. خب حالا چه باید کرد؟ نسلی که ٧٣ سال پیش آواره شد، دیگر زنده نیست. آیا ما کمونیستها قرار است مدافع باز تولید آواره ها باشیم؟ این دقیقا کاریست که “دوستان” فلسطین، که در اصل مخالف اسرائیل و آمریکا هستند انجام میدهند. بجای برسمیت شناسی حق شهروندی در جائی که فلسطینی سابق زندگی میکند، کسانی که به فلسطینی منتسب هستند، پرچم فلسطین بدست شان میدهند، تفنگ بدست شان میدهند تا دعوای خودشان را با اسرائیل حل و فصل کنند. اینها هستند که هویت ملی را باز تولید میکنند. آنچه “مقاومت” فلسطین نامیده میشود، اساسا دعوا بین غرب با مخالفین غرب است. روزگاری بلوک شرق از مسئله فلسطین برای دعوا با بلوک غرب استفاه میکرد، امروز اسلام سیاسی.
کسی که “فلسطینی” ٧٢ ساله ای که در فلسطین بدنیا نیامده و هیچگاه زندگی نکرده است را “آواره فلسطین” خطاب میکند میخواهد آواره فلسطینی خلق کند، یک آجندای سیاسی دارد، یک ناسیونالیست طوق است. از فلسطین به عنوان ابزاری برای دعوایش با غرب استفاده میکند. حق آن “فلسطینی آواره” داشتن ملیت و کشور “فلسطین” نیست، حقش را همان دولتی که به او شهروندی نداده است و ” پناهنده و آواره فلسطینی” خطاب میکند ضایع کرده است.
جنگ بر سر “خاک” را یکروز چهارشنبه باید خاتمه داد. نباید صد ه ها کش داد. جدال “حق فلسطینی آواره” با “حق یهودی آواره” پاسخ میگرد. برنده ندارد. اگر واقعا بدنبال جواب متمدنانه” به مسئله فلسطین هستیم، باید سوت پایان جنگ را بزنیم، نه اینکه دائما “حق فلسطین” را باد بزنیم. “دوستان، دشمنان! جنگ تمام شد، هر کاری میکنید، این پنج میلیونی که در غزه و کرانه باختری هستند را در هر کجای دنیا بعنوان *شهروند* برسمیت بشناسید”!