می پرسند چه تضمینی وجود دارد که در فردای سرنگونی رژیم، خون و خونریزی نشود؟ – علی جوادی

مقالات

سئوال مهم و کلیدی که مدتها است در رسانه های مجازی و فضای سیاسی جامعه بر گشت و گذار است و این روزها در “کلاب هاوس” مرتب تکرار میشود: “چه تضمینی وجود دارد که در فردای سرنگونی رژیم خون و خونریزی نشود؟”
در بررسی و پاسخ باید به مفروضات و اهداف نهفته در این پرسش و همچنین اشاراتی به پروسه های احتمالی در پس تحولات سیاسی آتی داشت. از مفروضات و اهداف چنین پرسشی باید آغاز کرد.
١-یک رکن تبلیغات دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم اسلامی بر این سیاست تکیه دارد که سرنگونی رژیم اسلامی منجر به جنگ داخلی، تکه پاره شدن و از هم گسیختن شیرازه جامعه و هرج و مرج و آنارشی تمام عیار در جامعه خواهد شد. این تبلیغات بطور وارونه تلاش میکند تا مطلوبیت رژیم اسلامی را در مقابل آینده “تیره ای” که در این تصاویر ترسیم میشود، نشان دهد و مردم سرنگونی طلب را برای برحذر داشتن از چنین آینده ای به رضایت به حفظ وضع موجود بکشانند. جالب است رژیم اسلامی میکوشد مردم مشتاق سرنگونی رژیم را به هراس از وضعیت تیره ای در پس سرنگونی خود بیندازد!
٢-این تبلیغات در عین حال بر واقعیت و فرض روشنی استوار است. سرنگونی رژیم اسلامی پیش فرض این سئوال و پرسش است. چه پرسش کننده فرضی و چه دستگاه تبلیغاتی و اطلاعاتی رژیم بر این فرض تکیه دارند که مردم خواهان سرنگونی رژیم اسلامی اند و نتیجتا پرسش و تبلیغات خود را بر این فرض استوار کرده اند. طرح این سئوال در عین حال نشان تحمیل واقعیت و حضور قدرتمند جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم به رژیم اسلامی و دستگاه تبلیغاتی اش است.
٣-پاسخ به این پرسش نمیتواند صرفا بر خنثی کردن و افشای تبلیغات رژیم اسلامی و یا هراس افکنی های آن استوار باشد. علاوه بر این باید به واقعیات و مخاطرات احتمالی در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی اشاره کرد و کوشید فاکتورهای معینی که در خنثی کردن چنین وضعیتی دخیلند را دقیق و روشن برشمرد.
۴-واقعیت این است که شناخت مخاطرات احتمالی در پروسه سرنگونی شیرین رژیم اسلامی بخشی از مقابله موثر در شکل گیری چنین وضعیتی است. اینکه سرنگونی رژیم اسلامی میتواند به یک پروسه کشدار و پر مخاطره تبدیل شود، مستقل از درجه احتمال آن، واقعیتی انکار ناپذیر است. تحولات سیاسی در بسیاری از جوامع در دوران اخیر نشان داده است که جایگزینی رژیمهای سیاسی الزاما سریع و بی مخاطره نیست، میتواند پر پیچ و خم و پر مشقت باشد. این احتمال را باید برسمیت شناخت و برای خنثی کردن آن تلاش کرد. این واقعیتی است که منصور حکمت بطور مشخص از آن بعنوان “سناریوی سیاه” در مقابل “سناریوی سفید” تحولات سیاسی نام برده است.
۵-مهمترین فاکتور و مولفه در شکل گیری چنین وضعیتی خود رژیم و نیروهای شکل دهنده آن است. چگونه؟ واقعیت این است که اگر سرنگونی رژیم در پس یک خیزش عظیم سکولاریستی و آزادیخواهانه و سراسری و رادیکال صورت پذیرید و بساط دستگاه سرکوب و دستجات اوباش مسلح رژیم تماما برچیده و خنثی شود، چنین سناریویی اساسا غیر محتمل و غیر واقعی خواهد بود. بر عکس، هر گونه بند و بست و سازش با بخشهایی از خود رژیم و یا هر سناریوی تغییر و تحول و گذاری که بخشهایی از رژیم و ارگانهای حاکمیت خونین آن را حفظ کند، احتمال شکل گیری چنین پروسه ای عملا تشدید خواهد شد. واقعیت حضور تاکنونی طالبان در افغانستان و بند و بست با این جریانات اثبات چنین ادعایی است.
۶-رژیم اسلامی بر خلاف رژیم شاه حکومتی تماما متمرکز نیست که تمام قدرت در راس حاکمیت متمرکز شده باشد. رژیم اسلامی مجموعه ای از باندها و نیروها و دستجات تروریستی و اسلامیستی است. خامنه ای در راس حاکمیت است اما تمام قدرت در راس حاکمیت متمرکز نیست. به همین اعتبار سرنگونی رژیم اسلامی نمیتواند محدود به بزیر کشیدن و سقوط دار و دسته خامنه ای و ولایت فقیه شود. باید کل رژیم اسلامی با تمام قوای سرکوب و دستجات تروریستی اش را سرنگون کرد. حفظ و بقاء هر تکه از پیکره اسلام سیاسی عاملی در جهت خون پاشی به تحولات آتی و پروسه سرنگونی رژیم اسلامی است.
٧-وجود تکه پاره ها و دستجات تروریستی – اسلامیستی در پس سقوط جریان اسلامی عامل اصلی در خون پاشی و شکل گیری یک سناریوی سیاه در تحولات آتی اند. اما نیروهای چنین سناریویی محدود به جریانات اسلامی نیستند. در صورت شکل گیری چنین وضعیتی جریانات قومپرست و فالانژهایی آریایی نیز یک پای دیگر چنین شرایطی خواهند بود. جریاناتی که وجه مشترکشان عدم پایبندی به هرگونه اراده آزاد و حقوق پایه ای و انسانی مردم و جامعه ای سکولار و آزاد و برابر است.
٨-سرنگونی رژیم اسلامی حتمی است. مساله بر سر چگونگی سرنگونی رژیم اسلامی است. خنثی کردن مخاطرات احتمالی در تحولات آتی مستلزم حضور همه جانبه طبقه کارگر با پرچم سویالیستی در پروسه سرنگونی رژیم و در راس اعتراضات توده های مردم بپاخاسته است. نقش طبقه کارگر با آلترناتیو سوسیالیستی و کارگری خود فاکتور تعیین کننده در کوتاه و کم مشقت کردن پروسه سرنگونی رژیم اسلامی است.
٩-علاوه بر نقش کلیدی طبقه کارگر در راس اعتراضات جامعه فاکتور مهم دیگر حضور قدرتمند آزادیخواهی، برابری طلبی و سکولاریسم در تقابل با گرایشات اسلامیستی و قوم پرستانه و ناسیونالیستی است. به هر میزان که افق و سیاست اسلامیستی و قوم پرستانه و ناسیونالیستی حاشیه ای و منزوی شود، به همان میزان نیز سدی در مقابل چنین مخاطراتی ایجاد شده است.
١٠-اگر کسی ریگی به کفش نداشته باشد و خواهان تضمینی در قبال مخاطرات احتمالی در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی باشد، خواهان کم مشقت ترین پروسه چنین تغییر و تحولاتی باشد، باید به صف و اردوی نیروی تعیین کننده و جنبشی بپیوندد که میتواند ضامنی اساسی در جهت خنثی کردن چنین سناریوی سیاهی باشد. هر چه پروسه سرنگونی رژیم اسلامی قاطعانه تر، رادیکال تر، سازمان یافته تر و تحت رهبری همه جانبه نیرویی کمونیستی به پیش برده شود، احتمال وقوع شکل گیری چنین مخاطراتی کم تر است. تنها آلترناتیو کارگری و اردوی کمونیسم کارگری میتواند در صورت لزوم با شکل گیری ارتش کارگری بساط انواع و اقسام اوباش اسلامیستی و قوم پرست و آریایی را جمع کند.