قطعنامه پیشنهادی به پلنوم ۵٢ حزب کمونیست کارگری ایران، با مقدمه ای از محمد آسنگران

نشريات

قطعنامه زیر پیشنهاد ما امضا کنندگان به پلنوم ۵٢ حزب کمونیست کارگری ایران بود. این قطعنامه در پلنوم بوسیله محمد آسنگران معرفی شد. بعد از معرفی مخالفین و موافقین در مورد آن اظهار نظر کردند. رفقا حمید تقوایی و محسن ابراهیمی به عنوان مخالف قطعنامه را نقد کردند. علی جوادی و محمد آسنگران در دفاع از قطعنامه سخنرانی کردند. پلنوم بعد از سخنرانی مخالفین و موافقین قطعنامه رای داد از دستور خارج بشود. با خارج شدن این قطعنامه از دستور به این معنی است که این سیاستها مورد قبول پلنوم نیست.
ما ضمن تاکید بر درستی و کارساز بودن این سیاستها برای جامعه ایران فکر میکنم پیروزی طبقه کارگر و کمونیسم ایران بدون این سیاست و پلاتفرم و بدون این جهت و افق دچار مشکلات زیادی خواهد شد. واقعیت این است جریانات راست ایران از ناسیونالیست پروغرب گرفته تا قومپرستان، از ملیگراهای مصدقی گرفته تا دمکراسی خواهان، از حقوق بشریها گرفته تا احزاب و چهره های شناخته شده این جنبش در یک بعد عمومی هم مدافع سرمایه داری بازار آزاد هستند هم ضد کمونیست. هم چشم به انتظار حمایت دولتها هستند هم میخواهند از کارت فشار اعتراض مردم استفاده کنند. اما در نهایت همه آنها خواهان حفظ نیروهای سرکوب و دم و دستگاه مافوق مردم و استفاده از مذهب و خرافات و سنتهای حاکم هستند.
در ایران امروز که ایدئولوژی رسمی بورژوازی حاکم، اسلامی است و جنبش اسلام سیاسی قدرت را در دست دارد و قوانین اسلامی در حاکمیت است، قدم به قدم دوز ناسیونالیسم ایرانی در میان لایه های مختلفی از حاکمان نفوذی بیش پیدا کرده و هر روز پررنگتر شده است. بدون شکست جنبش اسلام سیاسی پیروزی برای هیچ جنبشی ممکن نیست.
اما چپ و راست اپوزیسیون معنای متفاوتی برای این پیروزی تعریف کرده اند. چپ و کمونیسم کارگری در ایران فقط با اتکا به نیروی جنبش کارگری و کمونیستی میتواند این پیروزی را متحقق کند. برای پیروزی آزادیخواهی و برابری طلبی و رفاه و خوشبختی و برگرداندن عزت و کرامت به همه شهروندان، جبهه آزادیخواهی و چپ باید در قدم اول جمهوری اسلامی را سرنگون و تمام دم و دستگاه سرکوب و مافوق مردم را منحل و همه مجرمین و عاملان و آمران جنایت چهل و یک ساله اخیرعلیه بشریت را محاکمه کند. این یعنی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی.
باید حکومت شوراها که همه شهروندان جامعه از حقوقی برابردر آن برخوردارند برپا شود و شهروندان از این طریق بتوانند به عنوان قانونگذار و مجری قانون، اعمال اراده کنند. این تنها راه نفی دیکتاتوری و تنها سیستمی است که میتواند مانع احیای هر نوع زورگویی و تبعیض در جامعه باشد.
با این اقدام ساختن جامعه ای آزاد و برابر و مرفه باید قانونیت پیدا کند و لغو هر نوع تنعیض و نابرابری و استثماری ممنوع شود و قانون برابری همه شهروندان اعلام و اجرا گردد. موارد فوق ارکان سیاست کمونیسم کارگری برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برپایی جامعه ای سوسیالیستی است.
جریانات راست علیرغم تنوع و تفاوتشان همگی خواهان حفظ کلیت نیروهای سرکوبگر و دم و دستگاه بروکراسی مافوق مردم هستند. آنها با سیستم پارلمانی و قدرت نیروهای مسلح میخواهند منافع یک اقلیت این بار ناسیونالیست و ملیگرا را به جای جنبش اسلام سیاسی مستقر کنند. تنها چیزی که تغییر خواهد کرد حاکمان جبجا میشوند و بجای مذهب ملیت به ایدئولوژی رسمی حکومت تبدیل میشود. اقتصاد و سیاست تغییر ماهوی و بنیادی نخواهد کرد.
معنی متفاوت این دو نوع پیروزی که خواستگاه دو جنبش کمونیستی و ناسیونالیستی است همین امروز رنگ خود را به جدالهای سیاسی زده است. در پروسه جنگ شهروندان برای سرنگونی جمهوری اسلامی جدال دو سیاست و دو افق و دو آینده، چپ و راست قدم به قدم شدت پیدا میکند. پیروزی جبهه آزادیخواهی و برابری طلبی در مقابل جمهوری اسلامی در گرو سیاستی رادیکال است که امیدها و آرزوهای اکثریت جامعه را نمایندگی کند و حول این پرچم نیروی میلونی مردم را متحد کند. همزمان با پیشبرد این سیاست جبهه نیروهای راست و ناسیونالیست و اسلامی و… را باید بدون وقفه نقد، افشا و به مردم معرفی کرد. هر درصدی از جامعه که به سیاست نیروهای راست توهم داشته باشد به همان اندازه مانع و مشکل در مقابل پیروزی جنبش آزادی و برابری طلبی قوی خواهد بود. این قطعنامه بر محور چنین دیدگاهی تبیین و تدوین شده است. ما خود را متعهد به پیشبرد این سیاست میدانیم.
محمد آسنگران

قطعنامه پیشنهادی به پلنوم

جدال چپ و راست جامعه، بر سر کسب قدرت سیاسی

١ـ جمهوری اسلامی امروز بیش از پیش دربحران سیاسی و اقتصادی و اجتماعی همه جانبه ای غرق شده و در انزوای بین المللی قرار گرفته است. از نظر اقتصادی نه تنها راه حلی برای برون رفت از این تنگنا برایش قابل تصورنیست بلکه به لبه پرتگاه فروپاشی نزدیک شده است. در بعد سیاسی و اجتماعی جامعه ایران از جمهوری اسلامی عبور کرده است و در دو قطب متخاصم در مقابل هم قرار گرفته اند. با هیچ سیاستی این دو قطب را نمیتوان آشتی داد یا به هم نزدیک کرد. بنابر این تقابل مردم با جمهوری اسلامی هر روز عمیقتر و وسیعتر میشود و جامعه روی آخرین پله تعیین تکلیف نهایی ایستاده است.

٢ـ طرح و سیاست بورژوازی ایران برای استحاله جمهوری اسلامی از طریق احزاب رنگارنگ و چهره های شاخص خود در داخل و حاشیه حکومت این بود که ابتدا سیاست اصلاح رژیم اسلامی را در پیش بگیرند که به نتیجه نرسید. این طرح علیرغم حمایت مستقیم و غیر مستقیم بورژوازی جهانی و اپوزیسیون بورژوایی ایران و چراغ سبز دولتهای غربی شکست خورد. بعد از شکست جریانات اصلاح طلب حکومتی، بخشهای مختلف جریانات ملی اسلامی و اصلاح طلبان دچار انشقاق و تجزیه شدند. بخشی از آنها به ناسیونالیستهای پروغرب خارج از حکومت نزدیک شدند و بخش دیگری به جناح حاکم پیوستند. جریانات و فعالین بینابینی این طیف همچنان سرگردان به امید نزدیکی آمریکا و جمهوری اسلامی در انتظار بسر میبرند.

٣ـ جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی از مقطع ١٣٩۶ با شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگر تمامه ماجرا” وارد فاز جدید و تعیین کننده ای شد. اگر تا قبل از این مقطع، جنبش سرنگونی از چوب دستی اصلاح طلبان و ناراضیان درون و حاشیه حکومت استفاده میکرد از این مقطع به بعد همه جناح های جمهوری اسلامی را به مصاف طلبید. سال ١٣٩٨ با شعار “جمهوری اسلامی نابود باید گردد” ماهیت و استراتژی این جنبش با شفافیت بیشتر و در ابعاد وسیعتری به میدان آمد. اگر چه کشتار مردم در خیابان و سر به نیست کردن معترضین در زندان، اعتراضات سال ٩٨ را موقتا به عقب نشینی واداشت، با این حال مردم مترصد فرصتی هستند که یک بار دیگر در ابعاد سراسری و با قدرت بیشتر برای تعیین تکلیف نهایی و سرنگونی این رژیم به میدان بیایند.

۴ـ بر متن این اوضاع فقر و فلاکت و ناامنی سیاسی و اقتصادی وسیع و عمیقی به جامعه تحمیل شده است. بیش از شصت میلیون نفر از جمعیت هشتاد میلیونی ایران پنج برابر زیر خط فقر زندگی میکنند. ابعاد مبتلایان و مرگ و میر ناشی از کرونا بعلاوه وسعت دستگیریها و محاکمه فعالین سیاسی و مدنی و معترضین به وضع موجود و بیکاری میلیونی، زندگی اکثریت مردم را به حالت غیر قابل تحمل رسانده است. جنبش کارگری با طرح مطالبات معیشتی در ابعادی وسیع و بعضا سراسری وارد جدالی سخت با حکومت و سرمایه داران شده است. هزاران کارگاه و کارخانه و مراکز تولیدی ورشکسته و یا به حالت تعطیل و نیمه تعطیل در آمده اند. مسئله تامین معیشت امروز به مهمترین مسئله جامعه تبدیل شده است. حکومت در قبال معیشت مردم نه تنها بی توجه بلکه هر اعتراضی را با سرکوب پاسخ میدهد. ویروس کرونا و جمهوری اسلامی دست به دست هم داده و زندگی را بر مردم سیاه کرده اند. این حالت بی آیندگی و نا امنی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بیش از پیش گسترش و تعمیق یافته و جامعه را به حالت انفجار نزدیک کرده است.

۵ـ این شرایط از منظر دو طبقه اصلی کارگر و سرمایه در ایران قابل دوام نیست. بر همین اساس تغییر و دست به دست شدن حکومت از منظر اپوزیسیون بورژوای یا سرنگونی انقلابی حکومت از منظر کارگر و چپ و آزادیخواهی امری حتمی است. بنابر این علاوه بر به میدان آمدن جنبش سرنگونی به منظور پایان دادن به عمر رژیم، جدال جنبش چپ و راست بر سر هژمونی افق سیاسی یکی از این دو آلترناتیو در این جنبش اکنون شدت بیشتری گرفته است. دو گرایش سرنگونی طلب چپ و راست همزمان که برای کنار زدن جمهوری اسلامی در تلاشند دو سیاست و افق متفاوت و متضاد را نمایندگی میکنند. شعار “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” بیانگر این جدال وسیع اجتماعی است.

۶ـ جریانات ناسیونالیست پرو غرب سالها است که با طرحهای گوناگون مانند “کنگره ملی، شورای ملی، شورای مدیریت دوره گذار و فرشگرد و ققنوس و این اوخر پیام اتحاد رضا پهلوی و…” تا کنون نتوانسته اند به خود انسجام بدهند. اینها با سیاست “اجرای قانون اساسی، نافرمانی مدنی، رفراندوم و رژیم چنج” آمریکایی، شانس خود را امتحان کردند و به جایی نرسیدند. این اواخر از گذار مسالمت آمیز و عبور مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی حرف میزنند. اکنون تمام امید اینها به ارتش و بقول خودشان “بدنه سپاه” است که بتوانند در پروسه جنگ مردم با رژیم برای سرنگونی، آنها کنترل اوضاع را در دست بگیرند. در حقیقت استراتژی بورژوازی خارج حکومت نوعی “کودتای نظامیان با حمایت مردم” است.

٧ـ امروز جنبش کارگری در ایران با شعار ” اداره شورایی” هم علیه تبعیض و استبداد حاکم قرار گرفته و هم شکل اداره جامعه را در تقابل با جمهوری اسلامی و جریانات بورژوایی در اپوزیسیون به وضوح بیان کرده است. جنبش کارگری و کمونیسم کارگری و قطب جریانات چپ خواهان برچیدن همه تبعیضهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه است. جریانات بورژوایی در اپوزیسیون از جمهوری خواه تا سلطنت طلب از حقوق بشری تا دمکراسی خواه، از سرنگونی طلب تا انحلال طلب و… همگی تاکیدشان بر مشروعیت دادن به سیستم اقتصادی سرمایه داری بازار آزاد است. اقتصاد سرمایه داری بازار آزاد نقطه اشتراک و حلقه اتصال همه جریانات بورژوایی حاکم و اپوزیسیون هر دو است. از همین منظر به هر درجه که جنبش سر نگونی علیه رژیم قدرتمند میشود به همان اندازه نزدیکی اصلاح طلبان حکومتی و جریانات ناسیونالیست پرو غرب و عظمت طلب ایرانی شدت و سرعت بیشتری میگیرد. در عین حال چسب درونی اینها ضدیتشان با کمونیسم و حراست از مالکیت خصوصی و سرمایه داری بازار آزاد است.

٨ـ جریانات راست هر روز ضدیت خود با کارگر و کمونیسم را پررنگ تر و برجسته تر میکنند. آنها تلاش میکنند هم مانع قدرتگیری جنبش کارگری و کمونیستی بشوند هم متحدین ضد کمونیست درون و بیرون حکومت را به حمایت از خود راضی کنند. با استفاده از سیاست ضد کمونیستی تلاش میکنند دولتهای بورژوایی راست و شبه فاشیستی مانند ترامپ و دولتهایی مانند اسرائیل و عربستان را به حمایت از خود ترغیب نمایند. بنابراین ما با یک جنبش مدافع سرمایه داری بازار آزاد که بشدت ضد کمونیست و ضد برابری طلبی است طرف هستیم. جنبش ما جنبش کارگری و کمونیستی ضمن جنگ با جمهوری اسلامی جدال با اپوزیسیون بورژوایی تبعیض گرا و ضد کمونیست و ضد آزادی و برابری را یکی از اولویتهای خود میداند.

٩ـ به منظور استقرار آلترناتیو جنبش کمونیسم کارگری در قدم اول باید جمهوری اسلامی با اتکا به جنبش طبقه کارگر با پرچم سوسیالیستی و جنبش آزادی و برابری زن و مرد و جنبش خلاصی فرهنگی، سرنگون بشود. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی حلقه اول مبارزه طبقه کارگر و کمونیسم در ایران است. این یعنی خلع ید و محاکمه تمام حاکمان و سران جمهوری اسلامی و در هم کوبیدن کل ماشین سرکوبگر این حکومت که شامل تمام دم و دستگاه نظامی، انتظامی و امنیتی و ایدئولوژیک آن است. اما استراتژی جنبش و حزب کمونیست کارگری به سرنگونی جمهوری اسلامی محدود نمیشود.

١٠ـ با سرنگونی این حکومت به عنوان اولین و مهمترین مانع برپایی جامعه ای سوسیالیستی، قانونیت دادن به رفاه عمومی و بر پایی جامعه ای مرفه، آزاد و سوسیالیستی آغاز میشود. حکومت کارگری با اتکا به اداره شورایی جامعه، شرایطی را فراهم میکند که همه شهروندان در حکومت یعنی در قانون گذاری و اجرای قانون دخیل بشوند. این تنها سیستمی از اداره جامعه است که امکان و مجالی به مستبدین و دیکتاتورها نمیدهد که یک بار دیگر جامعه را وارد دور معیوب و تسلسل استبداد و تبعیض رژیمهای اسلامی و ناسیونالیستی بکنند. تنها حکومت شورایی مبتنی بر آزادی و برابری و رفاه، میتواند حکومتی غیر ایدئولوژیک و ضد تبعیض طبقاتی و ضد تبعیض سیاسی و اجتماعی باشد. از نظر ما سرنگونی رژیم اسلامی در مطلوبترین شکل خود با پیروزی انقلاب کارگری همراه خواهد بود.

١١ـ اتحاد جنبش کارگری و همبستگی با جنبشهای ضد تبعیض بر محور سیاست سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، بر پایی حکومتی آزاد و مرفه و سوسیالیستی و مجهز شدن بخش قابل توجهی از فعالین و رهبران جنبشهای انقلابی با سلاح نقد کاپیتالیسم از منظر کمونیسم کارگری ضامن پیروزی این استراتژی و برپایی جامعه ای سوسیالیستی است. استراتژی و سیاست ما برپایی چنین جامعه ای است.

ارائه دهنده:
محمد آسنگران

حمایت کنندگان: محمود احمدی، نسرین رمضانعلی و علی جوادی