“کفن پوشى” سنت اعتراض کارگرى نیست! سیاوش دانشور

کارگری

مقدمه: روز دوشنبه ١٨ آذر، تعداد معدودی از فولادی های قهرمان در صفاول تظاهراتشان با کفن ظاهر شدند. یادداشت زیر ده سال پیش در آبان ٢٠٠٨ نوشته شدهاست. انتظار از کارگران پیشرو فولاد اینست که همانطور که در دور قبلی اعتصاب وتظاهراتشان شعار؛ “مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر” را عقب راندند وآگاهانه در اجتماعات پرشکوه شان شعار؛ “مرگ بر ستمگر، درود بر کارگر” سردادند و آنرا به شعار تثبیت شده در دوره اخیر بدل کردند، سیاست و تاکتیک کفن پوشیرا کنار بگذارند. کارگران فولاد در دوره اخیر با شعارها و سیاستهای واقعی و مربوط شانجنبش کارگری را گامها جلو برده اند. ضروری است آگاهانه سیاست کفن پوشی و شعارهایاسلامی را که ربطی به مبارزه و آرمان کارگری ندارن

در دوره اخیر در اعتراضاتى کارگران “کفن پوش” ظاهر شده اند. اگرچه برگزیدن این “شکل و روش اعتراض” در مبارزات کارگرى عمومیت ندارد، اما وجود آن را هم نباید “عادى” فرض کرد. اعتراض کارگرى تلاشى برحق است اما روش اعتراض هم باید به همان درجه حقانیت داشته باشد. کارگران یک کارخانه یا رشته صنعتى بدلائل مختلفى از جمله بهبود وضعیت خویش و اضافه دستمزد و یا بدلیل تبعات بحران تعطیلى و ورشکستگى کارخانه مانند بیکار سازى، یا براى نقد کردن حقوق معوقه و دستمزدهاى بالا کشیده شده و غیره، اعتراض دارند. حق شان را مطالبه میکنند و دردشان را فریاد میزنند. اما نه فقط هر روشى قادر به تحقق خواست برحق کارگران معترض نمیشود، بلکه روشهائى این اعتراضات را منحرف و تلاش کارگران را وثیقه تقویت نیروها و گرایشات ارتجاعى میکند. کفن پوشى یک سنت اسلامى است که تلاش میکند رنگ خود را به جنبش کارگرى بزند. سنتى که سرسوزنى با خواست طبقه کارگر، هویت و تاریخ مبارزات این طبقه خوانائى ندارد.

منشأ اصلى این شیوه و تاکتیک، کسى جز شوراهاى اسلامى کار و خانه کارگری ها و جریانات دولتى و ضد کارگرى در میان کارگران نیستند. نکته اساسى اما بی توجهى و عدم نقد علنى این سنت اسلامى و تاکتیک هایش توسط فعالین جنبش کارگرى و در راس آنها فعالین رادیکال و کمونیست جنبش کارگرى است. اولین سوال اینست که چرا سنت اسلامى و ارتجاعى، هرچند موردى، قادر شده است خود را به اعتراض کارگرى تحمیل کند؟ ممکن است یک پاسخ این باشد که جریانات دولتى و وابسته به سرمایه داران در جنبش کارگرى حضور دارند، سوبسید سیاسى و مالى میشوند و از عقاید مذهبى بخشى از کارگران استفاده میکنند. به این هم بسنده نمیکنند؛ روزى تابوت قانون کار را به مراسم کارگرى مى آورند و روزى بساط نمایش مُضحک “مسابقه حسین شناسى و ادبیات عاشورائى” راه مى اندازند. تازه برخى از سندیکالیستها هم شعار اسلامى در اعتراض کارگرى میدهند. فریاد میزنند: “یا حجت ابن حسن ریشه ظلم را بکن”! یک پاسخ دیگر توسط برخى که “سیاسى تر” مسئله را نگاه میکنند، ممکن است اینگونه توجیه شود که این انعکاس “توازن قوا” است و “کارگر مجبور است به زبانى حرف بزند که تحمل میشود”! یا ممکن است گفته شود که معنى کفن پوشیدن کارگر در اعتراض اینست که میگوید؛ “چیزى ندارم از دست بدهم، از جان خودم و این زندگى سیر شدم، و حتى حاضرم بمیرم و پیشاپیش خودم را هم کفن کردم”! سوال بعدى که در مقابل این نوع استدلالها و توجیهات قرار میگیرد اینست که اگر کسى “چیزى براى از دست دادن ندارد”، چرا این ظرفیت اعتراضى نمیتواند مستقلا و با اتکا به سنتهاى کلاسیک و گرایشات ریشه دار و مبارزاتى موجود در این طبقه صورت گیرد؟ چرا باید چهارچوب نگرش اسلامى و تاکتیک اسلامى و شهادت طلبى اسلامى را اتخاذ کند؟ پاسخ “تناسب قوا” هم توجیهى بیشتر نیست، چون اعتراضات کارگرى فی الحال در اشکال بسیار متنوع و رادیکال و با حق بجانبى صورت می پذیرند. با وجود نهادهاى دولتى و سرکوبگر و جاسوس در میان کارگران، سکوت در مقابل این سیاست توجیه مناسبی نیست. کارگران چند بار و چند صد بار بگویند که امثال خانه کارگر و شورای اسلامی نهادهای پلیسی میان کارگران هستند. چند بار بگویند خواهان انحلال آنها هستند؟ چند بار بگویند که تشکل مستقل خود کارگران و اعتصاب و تجمع کارگرى را حق مسلم و بى چون و چراى خود میدانند؟ مگر تاکنون در مقیاس هزاران اعتصاب و اعتراض و تجمع همین را بیان نکرده اند؟ بنابراین پاسخ مسئله به جاى اساسى تر برمیگردد، به درجه جاافتادگى سنتهاى پیشرو کارگرى مربوط است. نه فقط جنبش کارگرى بلکه هر جنبش آزادیخواهانه وقتى براساس سنتهاى مستقل خودش پا به میدان اعتراض میگذارد و روشها و شیوه هاى معرفه و جهانى خود را اتخاذ میکند، هم امکان موفقیتش بیشتر است و هم توجه بیشتر جامعه و جنبش طبقه کارگر را جلب میکند.

اشغال کارخانه، مجمع عمومى کارگرى، ایجاد شورا و کمیته کارخانه، سازماندهى اعتصاب و متینگ کارگرى، راهپیمائى و جاده بستن و غیره، سنتهاى شناخته شده اعتراض کارگرى هستند. اما کفن پوشى سنت عتیق اسلامی و ضد کارگرى است. سنت دشمنان کارگران است. این روش اسلامیون و باب طبع دستگاههاى پلیسى رژیم اسلامى است. هیچ ربطى به جنبش کارگرى و سنتهاى اعتراضى این طبقه و گرایشات اجتماعى ریشه دار در طبقه کارگر ندارد. کفن پوشى، اعتصاب غذا، خود سوزى و خود کشى، سینه زنى و عزادارى سنت مبارزه کارگرى نیست. اشکالی غیر اجتماعی و واپسگرا هستند که تلاش میکند اعتراض کارگرى را قالب بزند و آن را عقیم کند. این روش، حتی وقتی توسط کارگران معترض اتخاذ میشود، فقط جنبش کارگرى را عقب میبرد و راه را براى رشد سنتهاى ناسیونالیستى و عقب مانده هموار میکند. یک نوع شهادت طلبى اسلامى است که خود را به اعتراض کارگر رسانده و تلاش دارد آنرا دفرمه کند.

کارگران رادیکال و سوسیالیست، رهبران عملى کارگران باید تلاش کنند که این سنت ارتجاعى را از جنبش کارگرى بیرون بیندازند. عواقب منفى این روش را براى اعتراض کارگران و دست نیافتن به حق مسلم شان توضیح دهند. این سنت بویژه به امید و اتکا جامعه به جنبش کارگرى ضربه میزند. و بالاخره روشنگرى و نقد سنتهاى اسلامى و ارتجاعى در مبارزه کارگرى لازم است اما کافى نیست. مبارزه کارگرى تنها میتواند به سنتهاى اعتراض ریشه دار خود طبقه و مشخصا سنتهاى رادیکال کارگران متکى شود. باید براى جاافتادن و تحکیم سنت و شیوه هاى اعتراض کارگرى و دست بالا پیدا کردن آن تلاش کرد. باید مبارزه کارگرى را از آلوده شدن به روشهاى ارتجاعى و غیر کارگرى مصون کرد. باید این سیاستها و اهداف ضد کارگرى مجریانش را براى کارگران افشا کرد. باید عملا و اثباتا نشان داد که چرا این سیاستها تنها زنجیرهاى بردگى طبقه ما را محکم میکند. این وظایف پیشروان طبقه و در راس آنها رهبران عملى کمونیست و سوسیالیست است. *