کومه له و تلفات آن در پی سیاست های راست روانه – هیوا کاکه رش

Uncategorized مقالات

بعد از قریب به یک سال و نیم نامه وتماس با کمیته مرکزی و کمیته و مسؤل حوضه بلاخره این حزب دلیل سانسور من و محروم کردنم از تمام ابزارهای تشکیلاتی را که باعث شده بود دیدگاه و نظر سیاسی خود را در فضای مجازی به اشتراک بگذارم ، (نظری که از نظر خودم نقدی کمونیستی از خط رهبری کومه له سازمان کوردستان حزب کمونیست ایران بود)، بلاخره تشکیلات کومه له به جای جواب سیاسی، ابتدا در میان اعضای تشکیلات شایعه پراکنی کرده و بعد از طریق اعضای درجه چندمشان حکم اخراجم را به خاطر اینکه در شبکه ی اجتماعی از جمله فیسبوک نقدهایی را نوشته ام که کومه له ان راکاملا “مغایر” با اساسنامه ان تشکیلات، خوانده است، صادر کردند. کومه له مثل همیشه با اخلاقی کردن و متوصل شدن به بندهایی از اساس نامه که خود کمیته ی مربوط در عمل کوچکترین پایبندی ایی به ان ندارد و حتی ان را در مورد من هم رعایت نکرده و من را اخراج کردند.
نقد من نقدی از دیدگاه مارکسیستی و لنینیستی به مماشات و سازش اخیر کومه له با جریانات فوق ارتجاعی و بورژواناسیونالیست کوردی، از جمله سازمان اسلامی خه بات و حزب دموکرات بود و هست و من همچنان بر این عقیده ام که این گردش به راست نه صرفا “تاکتیکی مشخص” انچه رهبری و سخن گوی این پروژه ابراهیم علیزاده روی ان انگشت می گذارد بلکه پروژه ای ادامه دار و اینکه سیاستی است که سال های سال است به عنوان استراتژی در این حزب پیش می رود و امروز به صورت روشن و مستقیم عملی می شود، سیاستی که در گذشته تحت عنوان تلاش برای تشکیل جبهه ی کردستانی و غیره پیش می رفت، امروز از احزاب ناسیونالیست فراتر رفته است و همکاری مشترک با احزاب مرتجع و فاشیستی اسلامی از جمله مجاهدین کوردی یعنی سازمان خه بات هم رسیده است.
من روابط کومه له با احزاب بورژوایی، ناسیونالیست قومپرست و مذهبی را ناشی از ایدئولوژی غیر کمونیستی کومه له و حزب کمونیست ایران و ان را در تقابل هر گونه برنامه ی تاکتیکی و استراتژیکی کمونیستی می دانم و در واقع باید کل رهبری کومه له را به دلیل این اقدام باید با برنامه ی کمونیستی توبیخ و اخراج کرد. اما اینجا مساله اساس نامه و یک کاغذ پاره نیست که خود کمیته مرکزی هم ده سال یک بار نگاهی به ان نمی اندازد، بلکه مساله قدرت راست که در این حزب پرچمدار است. مساله ریشه دار بودن محفلیسم و طیف های لمپن و حلقه به گوش از جنس شعبان جعفری است در درون کومه له که با یک سوت فلان عضو کمیته ی مرکزی ازجلو نظام وایساده و حاضر است، به شخصیت رادیکال ترین کمونیست ها به شیوه یی کاملا لمپنیستی حمله کند و تا حد نابودی کاراکتر انسانی و افشای مناسبات خصوصی اش و علنی کردن مناسبات جنسی اش در فضای مجازی هم پیش برود که من هم از ان بی بهره بودم.
از دیدگاه من بر اساس خط مشی کمونیستی که اکثریت کومه له یک زمانی پایبند ان بود و من نه تنها در چند سال اخیر، بلکه از دوران نوجوانی با پیدا کردن درکی سیاسی از کومه له ی دوران مارکسیسم انقلابی با این جریان اشنا شدم، اما تا بعد از عضویت در کومه له خط مشی جدید کومه له را به صورت دقیق دنبال نکرده بودم. نقش کومه له را من در تقویت و فعالیت در راستای جنبش کارگری در کردستان و پیوند ان به جنبش سراسری در ایران ، تقویت و اگاه گری زنان و… افشای ناسیونالیسم و مذهب و تلاش برای رفع ستم ملی می دیدم، اما امروز می بینم که همین حزب به یک جریان ناسیونالیستی چپ تبدیل می شود که از چپ بودن تنها ادعایش باقی مانده است. من نه مماشات و معامله با جریانات فوق ارتجاعی در سطح همگرایی و همسویی با انها را چه به صورت تاکتیکی و مقطعی و چه به صورت استراتژیک و مداوم قبول دارم و نه این سیاست را کمونیستی خطاب می کنم.
در شرایطی که فعالین کمونیست و کارگری در نبرد لحظه به لحظه ی خود با سرمایه داری و دست و پنجه نرم کردن با کارفرما و کارخانه دار و صاحب کار کورد هستند و استثمار کورد و غیر کورد نمی شناسد، از طرف کومه له فراخوان به این داده شد که منافع ملی شما مقدم بر منافع طبقاتی شما است کارگر کورد زبان و این همان درک ساده و کمونیستی است که رهبری این تشکیلات با خیزش های پیاپی به سمت ناسیونالیسم از درون رهبری کومه له، هر گونه مقاومت رادیکال و انقلابی را شدیدا سرکوب کرده و ان را مانعی برای پیشبرد پروژه های ناسیونالیستی شان قلمداد می کنند و از درون این سازمان علیه مخالفین شمشیر کشیده و حمله های فالانژیستی را در دستور کار خود قرار داده و به طرف منتقدان درون کومه له و خارج از ان به حمله ی شخصی و نه سیاسی می کنند.
من جدا از نقد سیاسی ام به این پروژه، که رهبری کومه له تبدیل به سخن گوی ان شده است، به برخورد های تعدادی اعضای این تشکیلات به منتقدین سیاسی تشکیلاتشان شدیدا نقد داشته و ان را لمپنیستی و ضد سیاسی می خوانم. برخوردهایی که در دنیای امروز در شبکه های اجتماعی از جمله فیس بوک به عنوان کانال ارتباطی با جامعه از جانب اعضای کومه له در جواب نقد سیاسی صورت می گیرد، نشان می دهد که علیرغم ضعف تئوریک اکثریت اعضای کومه له، لمپنیسم درون این سازمان یک پدیده ی غیر قابل انکار است.
اگر رهبری کومه له پایبند اساسنامه و برنامه ی خود بود باید به این برخوردهای لمپنیستی و حقیر برخورد می کرد، اما همانطور که اعلام کردم اساسنامه و برنامه درون کومه له تنها کاغذ پاره ی افتاده یی هستند که حتی رهبر این جریان به ان پایبند نیست و همیشه از طریق محفلیسم اساسنامه و برنامه دور زده می شود.
به چند مورد از این برخورد ها از جانب اعضای کومه له و حزب کمونیست ایران در فضای مجازی به من و دیگر مخالفانشان توجه کنید:
“”کمونیسم کارگری و جمهوری اسلامی برای من فرقی ندارند
“سگ حزب دمکرات از کمونیست کارگری بهتر است”
“حرفها و پست های شما در راستای اطلاعات جمهوری اسلامی است”
“بهتر است به دکتر مراجعه کنید”
به اضافه ی پیام های شخصی و تهدید امیز و افشاگری مسائل شخصی و تلاش برای علنی کردن مسائل محرمانه ی من و سانسور و بلاک کردن دسته جمعی در فیسبوک
این نمایشی بود از اعضا و کادر های این تشکیلات رو به منتقدین سیاسی خود در طی این مدت که من هر بار با ان برخورد کردم و تذکر دادم این فرهنگ مجاهدینی است نباید اعضای یک حزب کمونیستی همچین برخوردی با مخالف سیاسی خود داشته باشند اما بعد از مدتی خودم هم زیر این فشار و تحقیر قرار گرفتم که حتی قبل اینکه این تشکیلات حکم اخراج من را بدهد، از طریق طرفداران کومه له نه ارگانهای رسمی یا اعضای این تشکیلات حکم اخراجم به من اعلام کردند که عضو تشکیلات نیستم ، یعنی حکم تشکیلاتی اول از طریق هواداران و دوستان این تشکیلات صادر میشود!! این چه تشکیلاتی بی در و پیکری است که هوادرارنش و کسانی که در ان عضو نیستند، به مسائل “محرمانه” و “درون تشکیلاتی” ان اگاهی دارند و تمام اتفاقاتی که در اردوگاه کومه له می افتد توسط نادر کیانی و سایت های وابسته به جمهوری اسلامی با فاصله ی بسیار کوتاه بازتاب پیدا می کند!!
قبل از هر چیز اعلام کنم که من مدتهاست خود را با تشکیلات کومه له و خط حاکم بر این تشکیلات بیگانه می دانم و تمام رهبری این جریان را علیرغم داشتن اختلافات ریز و درشت رفورمیستی و ناسیونالیستی می دانم، همچنین به نظرم این حکم اخراج من یک اخراج کاملا سیاسی است و اگر تشکیلات کومه له سعی کند جنبه ی تشکیلاتی به ان بدهد، شدیدا به ضررش تمام خواهد شد، چون دوستان و رفقای من از راه دور و نزدیک در جریان اختلافات سیاسی من با کومه له بوده و هستند و در صورت ضرورت به شیوه یی راسخانه از حقیقت وجود این اختلافات و از شخصیت سیاسی من دفاع خواهند کرد. مساله ی دیگر این است که عضو رسمی حزب کمونیست ایران بودم و تشکیلات کومه له من را از دو رای گیری و حضور در کنگره حزب کمونیست ایران بدون هیچ دلیلی محروم کردند و همچنین لازم است اعلام کنم که رای گیری برای نمایندهای کنگره ۱۷ کومه له که به قبل از تاریخ حکم اخراجم بر میگردد، این اقدامات سرکوبگرانه و ضد دمکراتیک و مخالف با سانترالیسم دمکراتیک را اقدام ضد ازادی بیان و ابراز عقیده ی سیاسی برای اقلیت ها در حزب می دانم و با استناد به اساسنامه ی تشکیلاتی حزب در مورد محفوظ بودن حق سازمان های حزبی و اعضای ان که اختلافات درون حزب را با اکثریت اعلام نماید ، باید این اقدام کومه له در سطح وسیع محکوم شود. اگر کومه له اعلام کند که من به خاطر نقض اساسنامه ی تشکیلاتی و غیره اخراج شده ام و یا اقداماتی را مرتکب شده ام که در شأن یک انسان “کمونیست” نیست، باید بتواند با مدرک ثابت کند، در غیر این صورت کسانی که حکم اخراج من را صادر کرده اند، خود باید به شیوه ی تشکیلاتی و با مراجعه با همین اساسنامه ی تشکیلاتی مورد برخورد تشکیلاتی قرار گرفته شوند، اما همانطور که بارها اشاره کردم، در کومه له اساسنامه بردی ندارد و این بازوی کلفت اعضای محافل لمپنیستی است، که نقش اصلی را ایفا می کند.
زنده باد سوسیالیسم
هیوا کاکه رش
۲۱.۰۷.۲۰۱۷