از کنست تا شرم‌الشیخ، چگونه سران جهان ریاکاری را جشن گرفتند ✍️علی جوادی

مقالات

نمایش شرم
این پایان جنگ نیست، یک نمایش است. شرم ‌الشیخ صحنه همیشگی ریاکاری جهانی بود: سیاستمداران با چهره‌های صیقلی و دست‌های آغشته به سرکوب و جنایت، زیر نور فلاش‌ها از “صلح” سخن گفتند. و ترامپ، همان دلال جنگ که خود را منجی می‌نامد، کارگردان این سیرک بود. مردی که با دهانی پر از “ایمان و امید” ضد انسانی مذهبی از پشت تریبون کنست موعظه کرد و در عمل پیام ‌آور عصری تازه از قیمومیت و نئوکولونیالیسم شد.
سنگ قبر عدالت
او گفت “اسرائیل با کمک ما هرچه می‌توانست با زور به ‌دست آورد، به ‌دست آورده است.” این جمله باید بر سنگ قبر عدالت نقش بندد. معناش روشن است: با زور، بمب، گرسنگی ده‌ها هزار کودک و بیش از شصت هزار جسد، می‌خواهند “صلح” بسازند. همان منطق تاجر فاشیست است که پس از غارت، بسته “بازسازی” عرضه می‌کند. ترامپ، قمارباز وال‌استریت، در هیات صلح ‌طلب، بازار مرگ را به کار انداخته؛ بازاری که در آن جان انسان به بند قرارداد بدل می‌شود.
سپیده دروغ
بر خلاف ادعای پوچ ترامپ، سیمای خاورمیانه تغییر نکرده، تغییر به سود مردم اتفاق نیفتاده، بلکه به زیان استقلال و رهایی بوده است. همان مرزها، همان ارتش‌ها، همان دستان خون ‌آلود پا برجا مانده‌اند. در غزه بوی مرگ هنوز در کوچه‌ هاست و در تل‌آویو سیاست‌هایی ایستاده‌اند که از خاکستر انسان سود می‌جویند. ترامپ می‌خواهد این منظره را “سپیده ‌دم” بخواند، اما این نور نیست، شعله‌ای است بر پیکر خسته انسان، آفتابی که ویرانی را روشن می‌کند و استهزا را می‌افشاند.
نمایش صلح بدون حق
هیچ طرحی که حق مردم فلسطین را به رسمیت نشناسد صلح نیست. تا کشور مستقل فلسطینی با پایتختی اورشلیم شرقی و با غزه و کرانه غربی شکل نگیرد؛ تا حق بازگشت و برابری تضمین نشود، چیزی پایان نیافته است. هر لبخند دیپلماتی، هر قرارداد میلیاردی، هر “شورای صلح”، تنها پوششی است برای تداوم سلطه و محرومیت. در قاموس این طرح، فلسطینی سوژه تاریخ نیست بلکه “موضوع مدیریت” و انباشت سرمایه است؛ این جوهر نئوکولونیالیسم است: اداره مردم به جای رهایی‌شان.
دستانی که بمب و قرارداد می‌فروشند
این نقشه را باید از همان ‌جا رسوا کرد که جوشیده است: در دست‌هایی که دیروز بمب‌های دوهزار پوندی را بسته ‌بندی کردند و امروز نسخه “صلح” را می‌پیچند. همان شرکت‌ها و لابی‌ها که تجارت مرگ را سامان دادند، اکنون با لبخندی حقیر بازسازی می‌فروشند؛ طنزی کریه که خون را با قرارداد معاوضه می‌کند و نامش را “بازسازی” می‌گذارند. بی ‌حقوقی مردم شرط بنیادین این نمایش است؛ حقوق به مزایده گذاشته می‌شود، آزادی تنزل می‌یابد به تعهدات اداری، و زنده ماندن بدل می‌شود به شرط ادامه سود سرمایه. این تئاتر نئوکولونیالی بی‌عدالتی را فقط توجیه نمی‌کند، آن را جشن می‌گیرد؛ باید به آن با خنده و ریشخند پاسخ گفت تا شرمساری تاریخ بر رخش بنشیند.
نان و دارو با زنجیر
هیچ انسان آزاده‌ای با باز شدن گذرگاه و رساندن نان و دارو مخالفت ندارد؛ اما نان فقط وقتی انسانیت است که عدالت همراهش باشد، نه زنجیر. اگر عدالت غایب باشد، هر نانی که داده می‌شود با زنجیری نامرئی بسته است: زنجیر سکوت، زنجیر سازش، زنجیر بازسازی بدون حسابرسی. و از طرف دیگر تاریخ جنایت در غزه نباید زیر ویرانی خانه‌ها دفن شود، هر دیوار شکسته، هر کوچه ویران باید مدرکی باشد علیه دستگاه مرگ. این خاکسترها را با قلم عدالت باید زنده کرد، نه با بولدوزرهای بازسازی.
ثبت حقیقت، نه پاک کردن آن
همه خبرنگاران، عکاسان و شاهدان باید آزاد و مصون باشند تا هر گوشه از فاجعه ثبت شود. هر تصویر، هر فیلم، هر شهادت، چاقویی است بر پیکر قدرتی که می‌کوشد حقیقت را با گرد و خاک بپوشاند. باید اجازه داد تاریخ این جنایت نوشته شود، نه به قلم فاتحان، بلکه به دوربین بازماندگان. زخمیان باید درمان شوند، گرسنگان سیر شوند، اجساد با کرامت از زیر آوار بیرون آورده و به نحو انسانی دفن شوند؛ و همزمان زنجیره مدارک باید حفظ شود: کالب دشکافی مستقل، گزارش‌های پزشکی قانونی بی ‌طرف، مستند سازی منظم تا هیچ قدرتی نتواند این جنایت را در لباس “بازسازی” بزک کند. این اسناد نه یادگاری تلخ که ابزار محاکمه‌اند.
عدالت برای همه، نه تفریح جنایتکاران
از نتانیاهو تا فرماندهان ارتش، از امضا کنندگان بمباران تا توجیه ‌کنندگان تحریم غذا و دارو، از سردمداران حماس تا حامیان‌شان، همه باید پاسخگو شوند. عدالت گزینشی نیست: یا برای همه است یا هیچ. اگر جهان هنوز ذره‌ای وجدان دارد، دادگاه‌های بین‌المللی باید به جای نمایش قدرت‌ها، به خواست قربانیان عمل کنند. هم زمان سرکوب داخلی در غزه باید ثبت شود؛ مردمی که نه تنها زیر بمباران‌اند، بلکه گروگان سرکوب داخلی نیز شده‌اند. تاریخ باید هر دو سوی جنایت را بنویسد تا حقیقت قربانیان در میان دروغ‌های سیاسی گم نشود.
سپیده دروغین بر زندان قدیمی
ترامپ می‌گوید “نسل‌ها بعد این لحظه را آغاز تغییر خواهند خواند.” دروغ است. هیچ تغییری آغاز نشده جز در دستگاه تبلیغاتی کاخ سفید؛ هیچ سپیده ‌دمی طلوع نکرده مگر برای شرکت‌هایی که سهم بازسازی را محاسبه می‌کنند. تغییر واقعی فقط رنگ تازه‌ای بر همان زندان قدیمی است. خاورمیانه او نه نو است و نه آزاد؛ فقط زندانی است که با رنگ تازه‌ای از نفاق تزئین شده.
آغاز حسابرسی
تاریخ دیر یا زود عدالت را می‌طلبد. آن روز نه ترامپ و نه نتانیاهو و نه هیچ فرمانده دیگری پشت واژه “صلح” پنهان نخواهند ماند. عدالت نه در سالن‌های شیشه‌ای شرم‌الشیخ که در کوچه‌های خاکی غزه و در میان سنگرهای فرو ریخته و در خیابانهای جهان نفس خواهد کشید. مردمی که امروز خاکسترند، از زیر ویرانه‌ها برمی‌خیزند و خواهند گفت: نه، این پایان جنگ نبود، آغاز حسابرسی بود.
پرچم عدالت
این نمایش دیر یا زود فرو می‌پاشد. شکست طرحی که آزادی را با بازسازی معامله می‌کند قطعی است؛ تجربه تاریخی این را تایید می‌کند. اما پایان نمایش به معنای پایان اعتراض نیست. باید ادامه داد تا عدالت برقرار شود و حق مردم فلسطین به رسمیت شناخته شود، نه با امضاهای نمایشی، بلکه با فشار مردمی، اقدام حقوقی و مبارزه جهانی علیه اربابان سرمایه. خاورمیانه زمانی دگرگون می‌شود که این طرح‌ها زیر پای آزادیخواهی جهانی له شوند و پرچم عدالت بالای این خاک افراشته گردد.