از شادی زنده ماندن تا مبارزه برای استقلال و آزادی، فصلی میان مرگ و تاریخ ✍️علی جوادی

مقالات

توقف جنگ: نفسی میان دو شلیک
امروز جهان برای لحظه‌ای نفس کشید. پس از دو سال بمباران، پس از آوارگی دو میلیون انسان بی گناه، گرسنگی و مرگ دهها هزار تن و تخریب یک جامعه، خبر اعلام شد: آتش ‌بس میان اسرائیل و حماس، آغاز مبادله «گِروگان‌ها» و زندانیان، امکان ورود کامیونهای غذا و دارو و عقب‌ نشینی نسبی نیروهای اسرائیلی. ترامپ، نتانیاهو، و سخنگویان حماس این توافق را با لبخندهای مصنوعی اعلام کردند، گویی از آغاز جنگْ تنها برای پایان دادن به آن نقشه کشیده بودند. اما تاریخ نشان داده است که هرگاه فاتحان صحنه را تزئین می‌کنند، قربانیان هنوز در خاکستر می سوزند.
در غزه، صدای بمب‌ها خاموش شده است، اما صدای انسان برخاسته. کودکانی که تا دیروز در صف دریافت غذا کُشته می‌شدند، امروز زنده‌اند. مادری که هفته‌ها پیکر پسرش را در زیر آوار می‌جست، امروز سطل آب را پر می‌کند تا شاید نان و غذایی بپزد. بیمارستانی که سقفش از خمپاره شکافته است، امروز امکان دارد محموله دارویی بجای محموله بمب و موشک دریافت کند. کامیون‌هایی که تا دیروز سوخت مرگ می‌بردند، حالا شاید آرد، پتو و دارو حمل ‌کنند. انسانهایی که به اسارت و «گِروگان» گرفته شده بودند، امکان دارد فردا آزاد شوند، و این معنای واقعی توقف جنگ است: نوزادی که نفس می‌کِشد و این ‌بار زنده می‌ماند؛ کودکی که در صف نان می‌ایستد و از آسمان بر سرش موشک نمی‌بارد. این شادمانی کوچک، اما عظیم است. زیرا شادی کسانی ا‌ست که از مرگ گریخته‌اند، نه آنان که بر خرابه‌ها سخن می‌گویند.
نمایش فاتحان، سکوت قربانیان
در همان لحظه‌ای که مردم در کوچه‌های مخروبه غزه می‌گریستند و می‌خندیدند، در صدها و هزاران کیلومتر آن ‌سوتر، سیاستمداران و سران دول این جهان وارونه خود را فاتح صلح خواندند. نتانیاهو، حماس، و ترامپ هر سه مدعی‌اند که این “آتش ‌بس” نتیجه سیاست خردمندانهٔ آنان است. اما این صلح، نه از تدبیر قدرت این نیروهای تروریست و میلیتاریست، که اساسا و در بنیاد از فشار خشم جهانی زاده شد.
در واقع، توقف جنگ نتیجه اعتراضات میلیون‌ها انسان در خیابان‌های لندن، نیویورک، مکزیکو سیتی، برلین، کپنهاک، پاریس … و حتی تل‌آویو است. نتیجه صدای آن مردمی که فریاد زدند: بس است – نه نتیجه صرف دیپلماسی، بلکه وجدان عمومی بود که اساسا توپخانه را وادار به سکوت کرد.
اما فاتحان و حاکمان همیشه بازمی‌گردند تا از خون و زخم مردم، تاج بسازند. نتانیاهو می‌خواهد این توقف را پیروزی بنامد تا از اتهام نسل ‌کشی بگریزد؛ حماس می‌خواهد آن را نشانه ایستادگی بنامد تا در زیر آوار مشروعیت بجوید؛ و ترامپ از آن به‌عنوان موفقیت سیاست “بازگرداندن نظم” و شاید هم جایزه صلح یاد می‌کند. در حالی که هیچ ‌یک صلحی پایدار نیاورده‌اند – بلکه مردم، کودکان و معترضان‌اند که برای چند روز، برای چند هفته، شاید هم ماهها، مرگ را عقب رانده‌اند. و هنوز راهی طولانی تا دستیابی به صلح پایدار که متضمن برسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطینی است، باید پیموده شود.
پیروزی واقعی
اما پیروز واقعی از آن کودکی است که زنده مانده. از آن زنی است که داروی شوهر بیمارش را یافته. آن زندانی و گروگانی است که به آغوش خانواده بازمی‌گردد. پیروز واقعی نه در کاخ‌ها که در چادرهای موقت است. همین یک روز بدون بمب، یک شب بدون موشک، ارزشی فراتر از تمام اعلامیه‌های “صلح تاریخی” این سران جنایتکار دارد.
در حقیقت، این آتش ‌بس، نتیجه خیزش وجدان جهانی است: تظاهرات صدها هزارنفری، فریاد دانشجویان، پزشکانی که خواستار توقف قتل‌عام شدند، خبرنگارانی که در مواجهه با خطر مرگ، کشته شدند و روایت کردند، و انسان‌هایی که مرزها را کنار زدند تا فریادشان یکی شود. این است قدرت نیرویی که از دل خیابان برمی‌خیزد و سلطه نیروهای حاکم را به چالش می‌کشد.
خطر تکرار
اما تاریخ «هُشدار» می‌دهد: آتش ‌بس می‌تواند همچون پُلی لَرزان میان دو دَره خون باشد. هنوز خاکستر جنگ گرم است، و هر دو سوی معادله -« فاشیسمِ نظامی اسرائیل» و «اسلام‌ سیاسی» – در کمین‌اند تا شعله را دوباره برافروزند. در تل‌آویو، نیروهای اُولترا‌ راست نتانیاهو و متحدانش از آتش‌ بس همچون تاکتیکی موقت یاد می‌کنند؛ آنان در سکوت محاسبه می‌کنند که چگونه می‌توانند با ترس، دوباره مشروعیت نداشته شان را رنگ و روغن بزنند. سیاست آنان جنگ را متوقف نمی‌کند، بلکه در آزمایشگاه سیاست نگاه می‌دارد تا در لحظه مناسب دوباره آزادش کند.
در سوی دیگر، جریان‌های اسلامی – از حماس تا رژیم اسلامی در تهران – این آتش‌بس را نه به‌عنوان فرصت زندگی، بلکه به‌عنوان نفس ‌گیری برای ادامه همان مرگ می‌بینند. آنان از خون مردم برای بازسازی قدرت خود تغذیه می‌کنند، و شعار “مقاومت” را چون پرده‌ای بر فساد، سرکوب، و تسلیم می‌کشند. رژیم اسلامی در ضعیف ‌ترین موقعیت سیاسی خود در منطقه، از سویی با شعار ضدیت با موجودیت اسرائیل عربده می‌کشد، و از سوی دیگر ناگزیر از پذیرش توافقی است که بدون او شکل گرفته است – همچون شبحی بی‌اثر که هنوز می‌خواهد در صحنه بماند.
در چنین میدانی، هر دو قطب، اسرائیلی و اسلامی، به تداوم جنگ نیاز دارند تا اقتدارشان «فرو نَپاشد». توپخانه‌ها خاموش‌اند، اما انبارها هنوز پر از موشک‌اند؛ فرمانِده هان لبخند می‌زنند، اما انگشتانشان بر ماشه مانده است. آینده این آتش ‌بس، «در حقیقت»، نه در دفترهای نخست ‌وزیران و فرمانده هان، بلکه در صِدای مردمی است که گفتند: بَسْ است. همان اعتراضاتی که ماشین جنگ را متوقف کردند، باید بیدار بمانند تا نگذارند «فاشیسمِ نظامی» و «اِرتجاع اسلامیستی» دوباره بر سر مردم سایه اندازند.
صلح پایدار: شناسایی کشور مستقل فلسطین، و ثبت حقیقت
اما اگر می‌خواهیم این توقف به صلحی پایدار تبدیل شود، باید فراتر از آتش ‌بس فصلی فکر کنیم. صلح پایدار نه با تعویق موقت بمباران که با بازنوشتن نظم سیاسی منطقه آغاز می‌شود. در صدر هر خواست صلح باید قرار بگیرد: شناسایی رسمی و جهانی کشور مستقل فلسطینی و تضمین حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین. بدون به ‌رسمیت‌ شناسی سیاسی و حقوقی، بازسازی تنها تزئینی است؛ وقفه ای که نیروهای جنگ طلب و تروریست مجددا شعله های جنگ را خواهند افروخت.
بازسازی مخروبه‌ها باید به ‌صورت همزمان و با تاکید بر برسمیت شناختن حق حاکمیت این مردم و مشارکت مستقیم مردم فلسطین انجام شود. خیابان‌ها، بیمارستان‌ها، مدارس و خانه‌ها باید نه به‌عنوان پروژه‌های خیریه موقت که به‌عنوان بستر بازسازی اجتماعی و اقتصادی تحت کنترل و نظارت مردم فلسطین بازسازی شوند. کمک‌های بین‌المللی و صندوق‌های بازسازی باید در گِروِ مکانیزم‌هایی باشند که از بازپس ‌گیری منابع توسط دولت‌ها یا گروه‌های مسلح جلوگیری کند و تضمین کند که سود بازسازی به بازسازی زندگی مردم بازمی‌گردد نه به پیمانکاران وابسته به قدرت‌های خارجی.
رُکن دیگرِ جلوگیری از بازگشت چرخه جنایت و جنگ، ثبت دقیق آنچه بر سر مردم آمده است، می باشد. خبرنگاران آزاد باید بدون مانع و تهدید در میدان حاضر شوند تا گُزارشی مُستدل و مُستند از تخریب و جنایات ارائه دهند. ثَبتِ حَقیقت، چراغی است بر سرِ راه عدالت؛ وقتی جنایات ثبت شود، تِکرار آنها دشوارتر می‌شود. دستگاه‌های بین‌المللی انساندوست، روزنامه ‌نگاران مستقل و شبکه‌های مدنی باید متصل شوند تا شاهدان و مدارک را جمع ‌آوری کنند و اجازه ندهند روایت رسمی فاتحان، تاریخ این دو سال را بازنویسی کند. تمام این جنایتها باید ثبت گردد تا آیندگان نتوانند جنایات را انکار کنند.
در کنار اینها، فشار سیاسی جهانی باید بر رهبران و دولت‌هایی باشد که از امکانات نظامی و اقتصادی برای تداوم خشونت سود می‌برند. مکانیسم‌های پاسخگویی و الزام‌های حقوقی باید به ‌کار گرفته شوند تا آنانی که مسئول جنایت در این دو سال هستند، رسما و عملا مسئول شناخته و محاکمه شوند. اما همه اینها بدون حضور و سازماندهی مردم، بدون جنبش‌های اجتماعی که خواست شناسایی فلسطین و عدالت را به صدر مطالبات خود ببرند، ناکافی است.
فصل تازه
امروز، تاریخ ورق خورد – اما این ورق تنها با جوهر مردم معنا می‌یابد، نه با امضای قدرتمندان. توقف جنگ، حتی اگر موقت، فرصتی است تا این انسان ها دوباره خود را بازیابند. باید آن را گرامی داشت، اما ساده‌ اندیشانه ستایش نکرد.
اگر این لحظه به سازمان اجتماعی و همبستگی انسانی بدل شود، شاید بتواند نخستین گام به ‌سوی خلاصی از این نکبت واقعی باشد. اما اگر به دست سیاست ‌مداران حاکم رها شود، دوباره به سلاح بدل خواهد شد.
ما در مرز میان دو سناریو در تاریخ ایستاده‌ایم. اگر سکوت کنیم، دوباره تراژدی خواهد آمد؛ اگر وسیع تر برخیزیم، شاید برای نخستین‌ بار نمایش این مرتجعین و فاتحان قلابی را از صحنه بیرون برانیم و خود تاریخ را بنویسیم.
اما تا آن روز، امروز کودکان غزه نمی‌میرند – و همین کافی است تا جهان معنایی تازه یابد. اما فردا، اگر جهان خاموش بماند، مرگ باز می‌گردد. باید فریاد زد، باید نان، دارو، بازسازی واقعی و حق تعیین سرنوشت را از دل خاکستر بیرون کشید. تنها آنگاه است که آتش ‌بس به صلح واقعی میتواند تبدیل ‌شود.