سازمان زحمتکشان ابراهیم علیزاده و باند مهتدی زیر یک چتر! – سمکو نوری

مقالات

“پروسه آشتی و صلح” پ ک ک با رژیم ترکیه که کش و قوس آن فعلا معلوم نیست ، همانطور که انتظار می رفت، در میان احزاب کردایتی در سایر کشورهای دیگر نیز پرونده خیال پردازی و معامله و ذوب شدن در حکومتها را روی میز اینها هم قرار داده است. این روند، همانند سرنگونی انقلابی از پایین، بازتابی از تضادهای درون یک جامعه‌ی طبقاتی است. پ.ک.ک که سیاست اصلاح‌طلبانه را مسلحانه پی می‌گرفت، پس از ۲۶ سال بن‌بست نظامی و از دست رفتن پشت‌جبهه و محور مقاومت، با ورود شاخه‌ی سیاسی‌اش به پارلمان اردوغان، پروژه‌ ادغام در قدرت سیاسی را—این‌بار بی‌سلاح—در دستور کار قرار داده است؛ چه این روند به توافقی واقعی بیانجامد، چه صرفاً ابزاری برای اردوغان باشد.
برقراری همکاری، ائتلاف یا هر نوعی از همگرایی میان سازمان زحمتکشانیها دیر یا زود، امری عادی بود. با این حال، شرایط کنونی ناشی از بن بست موقعیت کردایتی در منطقه، به‌عنوان یک کاتالیزور، روند این نزدیکی را تسریع کرده است. همکاری، دید و بازدید و تلاش برای ایجاد به قول خودشان “چتر مشترک” قبلا هم طرح شده بود. “کنگره ملی کُرد” که سالها پیش در اربیل کردستان عراق برگزار شد دقیقا چنین هدفی را دنبال میکرد. کسی از پشت پرده این “همایش” خبر ندارد، اما سوال خبرنگار “روداو” از یکی از احزاب شرکت کننده “سازمان زحمتکشان ایلخانی زاده-کعبی” (که آنوقت هنوز به دو جناح تبدیل نشده بودند) که “آیا شما موافق شرکت نمایندگان جمهوری اسلامی در این کنگره هستید و پاسخ مثبت سخنگوی این حزب”، این را به ذهن هرکسی متبادر می کرد که باید در پس پشت این ماجرا خبری باشد. هدف کنگره یک کاسه کردن احزاب قومی و اسلامی کردستان برای بند و بست با رژیم بود. در هر صورت گرچه این به اصطلاح کنگره بدون نتیجه به کار خود پایان داد، اما بحث اصلی آنها “ایجاد چتر مشترک” میان احزاب قومپرست و اسلامی بود. میخواهم بگویم که این “چتر مشترک” قبلا هم مطرح شده است. همچنین چندین سال قبل از کنگره ملی، ابراهیم علیزاده در کنگره ۱۳ بحثی را به کنگره مذکور آورد و رسما از کنگره خواست به قطعنامه آن مبنی بر “برقراری رابطه با سازمان زحمتکشان مهتدی” رای بدهند که با مخالفت بخش زیادی از نمایندگان کنگره “مستقل از تبینهای حول این مخالفت” مواجه شد.
از طرفی دیگر جریان مهتدی، در سال ۲۰۰۳ گفته بود “در کردستان ما درگیر جنگ با نیروهای کمونیست هستیم؛ از همین‌رو، در شرایط کنونی از بین بردن این چند نفر کمونیست متشکل در “کومله” آسانتر است”. جریان ابراهیم علیزاده از این رو که این جریان را هم جنبشی خود به حساب می آورد این تهدیدهای مهتدی را به خود نمی گرفتند. اکنون، با وجود چنین پیشینه‌ای، سازمان زحمتکشان علیزاده در چارچوب یک نشست رسمی، به توافقاتی چندبندی با همین جریان بدنام دست یافته است. اما این اتفاق در چارچوب اوضاع سیاسی منطقه که احزاب قومپرست آشفته و تکه و پاره هستند مهم است و باید به دلایل سیاسی مرتبط با اوضاع کنونی در منطقه پرداخت. بدیهی است که توافق رسمی سازمان زحمتکشان علیزاده با باند بدنام و توطئه گر مهتدی برای اولین بار به خودی خود مهم است و نقطه پایان لفاظی های چپ گرایی ناسیونالیستی آنها نیز است.
بر اساس اطلاعات منتشر شده، دو شاخه از سازمان زحمتکشان نه ‌تنها بر سر تشکیل یک «جبهه مشترک» به توافق رسیده‌اند، بلکه امضاء چهار بند را به عنوان شروع “همکاری های بلند مدت” اعلام کرده اند که در این میان، دو بند از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند، دو بند دیگر تشریفات و تبلیغات حزبی است:
۱: تأکید بر این نکته که معامله با جمهوری اسلامی مسئله ای ملی است، و تلاش برای جلوگیری از اقدامات یک‌سویه سایر طرف‌ها.
۲:التزام به حفظ نظم و پایبندی به الزامات مشترک به‌منظور ایجاد هم‌پیمانی با سایر جریان‌های سیاسی.
پیشینه باند بدنام و ضد کمونیست مهتدی و همچنین صحبتهای مهتدی در مورد کومله وقت و حمله به اردوگاه آنها، بند ۲ این توافقات را از همان ابتدا در هاله ای از ابهام فرو برده است. اما مسئله مهتر بند اول است. پس از جلسه تشکیلاتی خالد عزیزی از حزب دمکرات و جیغ و فریاد ایشان از رشد کمونیسم در کردستان، برخی ها گزارش دادند که پس از گشوده شدن فضای همکاری میان ناسیونالیسم کرد و دولت ترکیه در چارچوب رژیم اردوغان، خالد عزیزی هم باری دیگر در(کردستان عراق) با نمایندگانی از سپاه پاسداران جمهوری اسلامی دیدار داشته است.
در ادامه، و در پی اعلام انحلال ساختار نظامی حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک) و اذعان به بن‌بست استراتژیک این جریان، شاخه ایرانی آن یعنی پژاک، از طریق سخنگوی خود امیر کریمی، بر ضرورت حل «مسالمت‌آمیز مسئله کرد» تأکید کرد. به گفته وی، تا زمانی که جمهوری اسلامی به این مسیر پایبند نباشد، پژاک نه اقدام به خلع سلاح خواهد کرد و نه عملیات نظامی را در دستور کار قرار خواهد داد.در واکنش به این تحولات، جریان تحت رهبری خالد عزیزی نیز، این بار به نمایندگی مصطفی هجری، نشست مشترکی را با شاخه‌ای دیگر از سازمان زحمتکشان به رهبری رضا کعبی برگزار کرد. در این نشست نیز مجدداً بر “راه‌حل صلح‌آمیز برای حل مسئله کرد” تأکید شد. اینها جزو معلومات هستند اما چیزی که “مجهول” است “دولت باخچلی جمهوری اسلامی” است. با این حساب خیز برداشتن جریان زحمتکشان مهتدی و علیزاده برای ایجاد چتر مشترک فشار بر پژاک و حزب دمکرات برای پیشگیری از بند و بست احتمالی و یکطرفه با رژیم، طبق اطلاعیه این نشست تحت عنوان ” یک امر ملی است”، می باشد.
در اوج خیزشهای انقلابی در ایران همین جریانات ناسیونالیست در تیرماه ۱۳۹۸ و اردیبهشت ۱۴۰۱ ، در نشستی با نمایندگان رژیم آدمکشان اسلامی در نروژ(سازمان نورف (NOREF – Norwegian Centre for Conflict Resolution)) شرکت کردند؛ نشستی که بی‌تردید بخشی از تلاش رژیم برای مهار جنبشی بود که پایه‌هایش نه بر توهمات قوم‌گرایانه، بلکه بر خواسته های سراسری سیاسی و اقتصادی استوار بود. با این حال، این خیزش به دلیل فقدان رهبری سازمان‌یافته، سرکوب وحشیانه رژیم، و همچنین نبود توازن قوای لازم، به نتیجه مطلوب نرسید. حال که رژیم آدمکشان اسلامی از هر طرف زیرفشار است، احزاب کردایتی نه در برنامه شان است که رژیم را سرنگون کنند و نه با آویزان شدن به مراسم شادی در فصل بهار می توانند از رژیم امتیازی به نفع خود دریافت کنند، نه آمریکا و ترامپ قصد سرنگونی رژیم را دارد، در نتیجه می خواهند تحت عنوان ” بند و بست یک امر ملی است”، حزب دمکرات و پژاک را تحت فشار بگذارند تا وزنه ” معامله با رژیم امر ملی است” را تقویت کرده و از این زاویه به رژیم اسلامی سیگنال بفرستند. توهم به بازشدن دریچه ای به سوی گرفتن سهمی از رژیم اسلامی کردایتی در کردستان ایران را به دو دسته تقسیم کرده است. از طرفی حزب دمکرات و پژاک و از طرفی دیگر دو سازمان زحمتکشان مهتدی- علیزاده. خالی شدن زیر پای احزاب قومپرست و بسته شدن درب اردوگاههایشان ازجانب احزاب برادر و خواهر در کردستان عراق، فعالیت سیاسی این احزاب را در قالب قبلی تیره و تار کرده و عملا سرگردان شده اند. نه “دولت باخچلی جمهوری اسلامی” ظهور کرده است، نه ترامپ لومپن که مهتدی از ایشان درخواست کمک می کند قرار است این جریانات را وارد معامله اش با رژیم کند، نه در جامعه جایگاهی دارند، نه پشت جبهه ای در کار است. متحدین قبلی جریان علیزاده یعنی پژاک و حزب دمکرات یکطرفه به سمت رژیم غش کرده اند و باند مهتدی که مدتی پادوی فاشیستهای سلطنت طلب بود و می گفت “از خانواده اهل سنت آمده است” نیز به چند فرسنگ دورتر از نقطه قبل بازگشت.
مهتدی طی بیش از دو دهه گذشته، مجموعه‌ای از سیاست‌های ارتجاعی، زن‌ستیز، ضدکمونیستی و اسلامی را در چارچوب یک سازمان پیگیری کرده؛ امری که جریان علیزاده نیز از آن بی‌اطلاع نیست. دستیابی به توافق میان جریان‌های قومپرست مهتدی و علیزاده صرفاً زمانی ممکن است که این دو جریان از نظر ماهوی دارای خاستگاه‌های ایدئولوژیک، سیاسی و طبقاتی مشترک باشند.
در شرایط پرتحول کنونی، که بخشهای مختلف جامعه به فقر کشانده شده ایران در کمین سرنگونی انقلابی رژیم هستند، این دست همکاریها، ائتلافها و قرار گرفتن جریانات متوهم به تغییر از بالا، صف سرنگونی انقلابی رژیم را از گردو غبار و پارازیت پاکسازی می کند. جریانات قومی و اسلامی چه در سطح سراسری چه در کردستان هدفی جز ایجاد مانع و دست انداز در مسیر سرنگونی رژیم ندارند. توافق جریان ابراهیم علیزاده با باند مهتدی که مدال “احزاب فعال در کردستان” به گردن آنها می آویزد ماهیتا تفاوتی با همکاری باند مهتدی و گروه سلطنت طلبان فاشیست ندارد. احزاب قومی و اسلامی در کردستان ایران به دنبال تقسیم قدرت سیاسی میان خود و کوتاه کردن دست جامعه از شکل دادن به آینده پس از جمهوری اسلامی هستند، اما دور از ذهن نیست که با وجود جمهوری اسلامی نیز به سهمی از قدرت رضایت دهند.