با تشکر در پاسخ به یک نقد: تفهیم اتهام شد! – علی جوادی

مقالات

نقد نقطه نظرات رفیق حمید تقوایی در نوشته (“در نقد “کمونیسم سیاسی” حمید تقوایی، تلاشی برای مارکسیسم زدایی از جنبش کمونیسم کارگری” و “تعرض به مارکسیسم در پوشش تعرض به ایدئولوژی”- پرسش ۷ و ۹) موجب واکنشهای متعدد از جانب مدافعین گرایش راست در حزب کمونیست کارگری شد. آنچه در این واکنشها مشترک بود، ایجاد گرد وخاک، فراخوان به ترک حزب و همچنین حملات شخصی و تحقیر آمیز بمنظور اجتناب از پرداختن به جوهر نقدی بود که مطرح شده بود. دریغ از پاسخی مستدل و دفاعی سیاسی!
در ادامه این واکنشها، رفیق حس صالحی از مدافعان این گرایش در حزب مطلبی تحت عنوان “افترا زدن نشان بی مایگی است!” منتشر کرده که نظر به نکات مطرح شده پاسخی در خور و جداگانه را می طلبد. این نوشته حاوی سه محور اساسی است. ۱- کوشیده است در حین تعرض تبیینی به اصطلاح “آبرومندانه” و متفاوت از آنچه مورد جدل است، ارائه دهد. این عقب نشینی را باید ثبت کرد. ۲- تلاش کرده تا برخی از دیدگاههای منصور حکمت در زمینه مورد جدل را بمنظور دفاع از تزهای حمید تقوایی تحریف کند. این را باید نشان داد! ۳- تلاش کرده است نقد تزهای حمید تقوایی را “افترا” تلقی کند، جلوی این بدعت را باید گرفت!
فرار به جلو
فرار به جلو محور اصلی مطلب حسن صالحی است. تلاش کرده است در حین تعرض تبیینی متفاوت از تزهای حمید تقوایی در زمینه “کمونیسم سیاسی” که اساسا تلاشی برای مارکسیسم زدایی از حزب در پوشش تعرض به ایدئولوژی است، ارائه دهد. مینویسد:
” یک معنای رایج ایدئولوژی که مارکس بر آن تاکید میکند آگاهی وارونه است. مثل مذهب، ناسیونالیسم و دیگر سیستمهای ایدئولوژیک غیر علمی و بی منطق. ایدئولوژی فرقه های مکتبی که مورد نقد حمید تقوایی است از این نوع است.”(تاکید از من است(
این یک عقب نشینی آشکار است. ظاهرا به این نتیجه رسیده اند که نمتیوانند از تزهای حمید تقوایی در مذمت ایدئولوژی و مشخصا مارکسیسم بطور صریح و آشکار دفاع کنند لاجرم ادعا میکنند که منظور ایشان ایدئولوژی فرقه های مکتبی مانند مذهب و ناسیونالیسم و … بوده است. بهمین سادگی!؟ آیا واقعا ایشان انتظار دارند که اعضا و کادرهای جنبش کمونیسم کارگری چنین توجیهی را بپذیرند؟ آیا واقعا حمید تقوایی در یادبود منصور حکمت جلسه گرفته بود تا ایدئولوژی فرقه های مکتبی مانند ناسیونالیسم و مذهب و … را نقد و بررسی کند؟ آیا حمید تقوایی عاجز از بیان نقطه نظرات خود است که احتیاج دارد حسن صالحی چندین تبصره بر تزهایش اضافه کند؟ منظورش را روشن کند؟ آیا خود ایشان نمیتواند منظور و مضمون نظرات خود را بدون ابهام و تفسیر مطرح کند؟ نمیتواند بگوید که منظور او نقد ایدئولوژی فرقه های گوناگون مذهبی و ناسیونالیستی است؟ راستی کدام فرقه های مکتبی، مذهبی و ناسیونالیستی در سمینار ایشان مورد نقد قرار گرفته اند؟ آیا به غیر از ایدئولوژی چپ و کمونیسم به نقد جریان دیگری پرداخته شد؟ میتوانید این فرقه ها را نام ببرید؟ آیا حمید تقوایی خودش نمیتوانست بگوید که هدف من از نقد ایدئولوژی، نقد مارکسیسم نیست؟ آیا به همین اعتبار نیست که ایشان چیزی در رابطه با مارکسیسم و جایگاه آن در جنبش کمونیسم کارگری در این مطلب و جلسه اش نگفته است؟ آیا موضوع به این “کم اهمیتی” تصادفا جا افتاده است؟ بهر حال راه ساده تر این است که اگر چنین باوری دارید، اگر میخواهید با یک تبصره ساده مساله را “حل” کنید، اشتباه خود را تصحیح کنید، احترام برانگیز خواهد بود.
اما برای روشن شدن بیشتر شاید تکرار این مطلب حمید تقوایی در توضیح تز اصلی سمینارش مفید باشد. میگوید: “کمونیسم سیاسی هم در تمایز از کمونیسمهائی مطرح میشود که ایدئولوژیک و فرقه ای و مکتبی اند.” از حسن صالحی عزیز باید پرسید، کجای این “کمونیسم” که در تمایز با “کمونیسم های” ایدئولوژیک و … مطرح شده است، اساسا میتواند در نقد مذهب و ناسیونالیسم باشد؟ از نظر ایشان ایدئولوژیک و فرقه ای و مکتبی بودن در یک طراز و در نقطه مقابل “سیاسی” قرار دارند. از یک جنس اند. اگر ایدئولوژیک باشید، فرقه هستید. اگر مکتبی هستید، فرقه هستید. ایدئولوژیک بودن را معادل فرقه ای بودن میداند. آیا حسن صالحی تفاوت این موضوع را با “ایدئولوژی فرقه های مکتبی” از نوع مذهب و ناسیونالیسم تشخیص نمیدهد؟ دوست عزیز من هم حاضرم در کنار شما شبانه روز “ایدئولوژیهای فرقه های مکتبی” از نوع مذهب و ناسیونالیسم را نقد کنم. اما بحث در اینجا بر سر این باورهای خرافی و ضد انسانی نیست. بحث دقیقا بر سر ایدئولوژی و مشخصا مارکسیسم است. به همین اعتبار بحث بر سر مارکسیسم یعنی ایدئولوژی جنبش کمونیسم است. تفاوت این دو، تفاوت میان یک ایدئولوژی انقلابی و دگرگون کننده مناسبات سرمایه داری حاکم و دیگری یعنی ایدئولوژی های مذهبی و ناسیونالیستی مدافع نظام استثمارگر موجود است.
در اینجا شاید ذکر نکته ای پیرامون نقش ایدئولوژی ها و از جمله مارکسیسم در شکل دادن به جنبشهای اجتماعی از منظر منصور حکمت برای روشن شدن رابطه ایدئولوژی و جنبشهای اجتماعی مفید باشد:
“همانطور که گفتم مبارزه طبقاتی یک کشمکش جاری است، ایدئولوژی ویژه ای بر آن ناظر نیست. ایدئولوژیها و سیاستها بعدا خودشان را به مبارزه طبقاتی عرضه میکنند، مبارزه طبقاتی بسته به اینکه چه ایدئولوژیی، چه وضعی در آن پدید می آید، جنبشهای اجتماعی را ببار میآورند. برای مثال جنبش کمونیستی، جنبش ناسیونالیستی، جنبش اصلاح طلب، جنبش تریدیونی ، اینها جنبش های هستند که خودشان را در صحنه مبارزه اجتماعی مطرح میکنند و یک نفوذی بدست میآورند… بنابراین ما از مبارزه طبقاتی به جنبشهای اجتماعی میرسیم… من “کمونیسم کارگری”را آن جنبشی تعریف میکنم – در خود این چهارچوب سوسیالیسم کارگری – که آگاهانه مارکسیست است. میگوید من مارکسیستم.” (منصور حکمت – سمینار دوم کمونیسم کارگری – تاکیدات از من است(
آنچه در این تز مطرح است، رابطه کلی ایدئولوژی ها در شکل دادن به جنبشهای اجتماعی در جامعه است. همانطور که ایدئولوژی ناسیونالیستی به جنبش ناسیونالیستی شکل میدهد، مارکسیسم نیز به جنبش کمونیسم کارگری شکل داده و میدهد. مساله اما این است که حمید تقوایی این حقیقت را که ایدئولوژی ویژه ای بر مبارزه طبقاتی ناظر نیست را به ناظر نبودن ایدئولوژی بر جنبش کمونیسم کارگری بسط داده و “کمونیسم سیاسی” اش را بر این پایه استوار و تعریف کرده است. و این یعنی تعریف کمونیسم کارگری بدون ایدئولوژی مارکسیسم، یعنی مارکسیسم زدایی از کمونیسم کارگری. و اگر حسن صالحی عزیز کماکان بر این نکته خود مصراست شاید یاد آوری این بخش مطلب حمید تقوایی برایشان جالب باشد. حمید تقوایی در ادامه توضیح تم سمینارش اضافه میکند: “منصور حکمت اولین بار در سال ٩٩ در نوشته ای تحت عنوان “حزب و جامعه: از گروه فشار تا حزب سیاسی” نقد خود را از کمونیسمهای فرقه ای- ایدئولوژیکی مطرح میکند.” (تاکید از من است) این یک تحریف آشکار نظر منصور حکمت است. من می پرسم: آیا شما یک کلمه در بحث حزب و جامعه منصور حکمت در نقد “کمونیسمهای فرقه ای – ایدئولوژیکی” پیدا میکنید؟ کجا منصور حکمت فرقه ای بودن را معادل و یا نتیجه ایدئولوژیک بودن یا مکتبی بودن دانسته است؟ آیا منصور حکمت در سمینار کمونیسم کارگری مطرح نمیکند که ما از دیگران خیلی هم “مکتبی” تریم، یعنی مارکسیست تریم؟ مساله این است که حمید تقوایی “کمونیسم سیاسی” خود را در تقابل با کمونیسم – مارکسی و مارکسیستی و به این اعتبار کمونیسم کارگری قرار داده است. این تقابل و دو قطبی تماما کاذب است. منصور حکمت به دنبال آن بود که حزب مارکسیستی و به همین اعتبار حزب ایدئولوژیک کمونیسم کارگری، درعین حال حزبی تماما سیاسی و معطوف به تصرف قدرت سیاسی باشد. حزبی اجتماعی باشد. برای او سیاسی بودن (به معنای خاص تلاش برای تصرف قدرت سیاسی و نه سیاسی بودن به معنای عام آن) و ایدئولوژیک بودن به معنای مارکسی آن وجوهات متفاوت یک پدیده واحدند. تفکیک ناپذیرند. همانطور که مارکسیسم از جنبش کمونیسم کارگری تفکیک ناپذیر است. همانطور که مارکسیسم بخشی از تعریف جنبش کمونیسم کارگری است و در پیوندی تاریخی و ناگسستنی با آن قرار دارد. اما برای حمید تقوایی در این مجموعه از تزهایش از قرار “سیاسی” بودن در نقطه مقابل “ایدئولوژیک و مارکسیست” بودن قرار دارد. به همین دلیل است که حمید تقوایی هرگز نگفته است منظورش از ایدئولوژی، مارکسیسم نیست. بی دلیل نیست که شما کوچکترین اشاره ای به نقش و جایگاه مارکسیسم در جنبش کمونیسم کارگری در سخنرانی و نوشته اش نمی بینید. هیچ تفکیک و جایگاه ویژه ای هم برای مارکسیسم، به هر عنوان، ایدئولوژی، دکترین و یا دستگاه فکری، قائل نیست. نتیجتا آیا یک فرد منصف به شما نخواهد گفت که عزیز من این یک تحریف آشکار مباحث منصور حکمت است؟ حرف خودتان را بزنید، قائم به ذات از آن دفاع کنید. نمیتوان مدعی دفاع از کمونیسم منصور حکمت بود اما هر از چند گاهی یک خشت از مبانی تئوریک و نظری این جنبش را از جا در آورد.
در ادامه دوست دارم تاکید کنم که بحث حزب و جامعه در مورد پروسه تغییر و تحول تحزب کمونیستی کارگری از گروه فشار به حزب سیاسی است و نه الزاما بحثی در ارتباط با برداشت سایر جریانات کمونیستی و چپ از مارکسیسم. بحث بر سر تحزب کمونیسم کارگری است که باید به یک حزب سیاسی کارگری که عمیقا مارکسیست است، عمیقا اجتماعی است،حزبی که برای تصرف قدرت سیاسی خیز برداشته است، تبدیل شود. بحث جنبش و حزبی است که میخواهد بر پایه مارکسیسم و رادیکالیسم سیاسی و افراطی گری اش اجتماعی شود. به همین اعتبار بحثی در مورد تغییر و تحول خود حزب کمونیست کارگری است که بمنظور آماده شدن برای تصرف قدرت سیاسی باید به حزب تمام عیار سیاسی تبدیل شود. بی دلیل نیست بخش پایانی همان مطلب در مورد مارکسیسم حزب و ستون فقرات مارکسیستی حزب است. “حزب مارکسیستی و حزب اجتماعی” یک سوء تیتر همین رساله است. هدفش تغییر و تحول در خود حزب و رفع موانعی است که برای قدرت گیری جنبش کمونیسم کارگری میتواند موجود باشد. واقعا چه بر سر انصاف و حقیقت آمده است؟
حسن صالح میگوید که ” یک معنای رایج ایدئولوژی که مارکس بر آن تاکید میکند آگاهی وارونه است.” و ظاهرا این تبین خارج از چهارچوب و زمان و مکان در بررسی ایدئولوژی های موجود در زمان مارکس در ایدئولوژی آلمانی این مجوز را برای ایشان صادر کرده است که به نقد و جایگاه ایدئولوژی در جنبش کمونیسم کارگری بپردازند و آن را نیز “آگاهی وارونه” معنی کند.
در مطلب “تعرض به مارکسیسم در پوشش تعرض به ایدئولوژی- پرسش شماره ۹” اشاره کردم که ارزیابی مارکس معطوف به نقد ایدئولوژیهای زمان خود است و نه هر ایدئولوژی و دستگاه فکری دیگری در طول تاریخ و خارج از زمان و مکان. مارکس در ایدئولوژی آلمانی و در نقد تزهای فوئرباخ به نقد ایدئولوژی های ایده آلیستی زمان خود پرداخته است، وارونگی و ایده آلیسم ذاتی این ایدئولوژیهای معین را نشان داده است و نه هر ایدئولوژیی که در فردای فرضی ممکن است شکل بگیرد. به هر حال اگر تعبیر مارکس در زمان خودش از ایدئولوژی آن بود که قید شده است، آیا همین تعبیر هم امروز در جهان معاصر کماکان صادق و یا حاکم و رایج است؟ آیا زمان تغییر نکرده است؟ آیا تهاجم ایدئولوژیکی که دستگاه تبلیغاتی بلوک سرمایه داری غرب در دوران پیش و بعد از سقوط بلوک شرق انجام میداد ومیدهد نیز بر مبنای این تعبیر مارکس ازایدئولوژی استوار است؟ نگران “آگاهی وارونه” بودند؟ آیا اراجیفی از قبیل پایان مبارزه طبقاتی، پایان عصر ایدئولوژی ها، پایان کمونیسم و … نیز با این تعبیر و تبیین مارکس از ایدئولوژی صورت گرفته است؟ آیا شما نمی پذیرید که تعبیر رایج و امروزی حاکم بر جامعه در این زمینه نیز انعکاس آراء طبقه سرمایه داری حاکم بر جامعه است؟ آیا نمیدانید که ضدیت گرایش راست پرو غربی و ضد کمونیسم در ایران با “ایدئولوژی” اساسا متوجه مارکسیسم است؟ پوششی برای تعرض به مارکسیسم است؟ آیا نشنیده اید که حکومت سکولار مورد نظر راست اساسا مبتنی بر جدایی ایدئولوژی از دولت است (مستقل از اینکه حکومت کارگری مورد نظر ما روشن و صریح حکومتی مبتنی بر شوراها است که تماما سیاسی و انتخابی است*)؟ آیا نمیدانید که تعرض به ایدئولوژی در این دوران پوششی برای تعرض به مارکسیسم و هرگونه ایده برابری طلبانه و رهایبخش است؟
حسن صالحی می پرسد: “چرا نقد فرقه های ایدئولوژیک که تحت لوای کمونیسم فعالیت میکنند “مارکسیسم زدایی” است؟” سئوالی تماما بی ربط به موضوع مورد جدل. دوست عزیز بحث بر سر نقد فرقه های رنگارنگ حال با هر ایدئولوژی و یا تحت لوای هر پرچمی نیست. شما هر بلایی میخواهید بر سر فرقه های متفاوت بیاورید، مجازید، کارتان را بکنید. مشروط بر اینکه فرقه بودن این جریان را ابتدائا اثبات کرده باشید. مشروط بر اینکه نخواهید تر و خشک را با هم بسوزانید. مگر ما در نقد کمونیسم بورژوایی ابتدائا تعلق اجتماعی و طبقاتی و جنبشی این جریانات را نشان نداده و به نقد نکشیدیم و سپس به نقد نقطه نظرات و تئوریی هایشان پرداختیم و نشان دادیم که چرا چنین نظراتی را ارائه میدهند؟ نشان دادن پایگاه اجتماعی و تعلق جنبشی این جریانات شرط اولیه نقد کمونیستی و مارکسیستی است. حمید تقوایی به نقد ایدئولوژی جنبش کمونیسم کارگری رفته است. از قرار تعلق ایدئولوژیک را مانند ویروسی میداند که ماهیت فرقه ای به جریانات می بخشد و از قرار هویت اجتماعی آنها را تعیین میکند. واقعیت این است که زمانی که شما به جنگ ایدئولوژی و تعلق ایدئولوژیک در حزب و جامعه میروید دارید در عین حال به جنگ مارکسیسم کمونیسم کارگری میروید. در حقیقت پرچم مارکسیسم زدایی را در دست گرفته اید. زمانیکه شما “کمونیسم سیاسی” خود را در تقابل با کمونیسمی که تعلق ایدئولوژیک و مارکسی دارد مطرح میکنید در حقیقت پرچم مارکسیسم زدایی را در دست گرفته اید. آیا تردیدی دارید که در دنیای امروز ایدئولوژی زدایی مترادف مارکسیسم زدایی است؟ مساله این است که حمید تقوایی ایدئولوژی جریانات کمونیستی را معیار و شاخصی برای فرقه ای بودن آنها بحساب می آورد. ایدئولوژی در این چهارچوب و در سیستم نظری ایشان مترادف دگماتیسم و فرقه گرایی است. آیا کم شنیده اید که به کرات نقد مارکسیستی را “برخورد ایدئولوژیک” قلمداد کرده و به سخره میگیرد؟ شما پاسخ دهید!
حسن صالحی در ادامه می پرسد: “آیا به همین شیوه نمیتوان گفت نقد ما به “سوسیالیسم خلقی” به معنای مخالفت با سوسیالیسم است؟!” از قرار در نگرش ایشان “سوسیالیسم خلقی” دارای دو جزء تفکیک پذیر به سوسیالیسم و خلق است. که از یک جز آن میتوان دفاع کرد و جزء دیگر را نقد کرد. به همین روال کمونیسم بورژوایی را هم باید به دو جزء تفکیک پذیر تقسیم کرد و از یک رکن آن دفاع کرد و رکن دیگر آن را به نقد کشید؟! آیا عجیب نیست پس از چند دهه بحث و جدل در باره جنبشهای متفاوت اجتماعی و سوسیالیسم و کمونیسم جنبش های متفاوت اجتماعی بار دیگر باید به بحث پیرامون این مباحث پایه ای در جنبش کمونیسم کارگری بپردازیم؟ دوست عزیز نقد ما به “سوسیالیسم خلقی” نقدی به ماهیت غیر کارگری و پوپولیستی این گرایشات و نیروها و در عین حال نقدی به سوسیالیسم این جریانات نیز هست. این اجزاء از هم قابل تفکیک نیستند. همانطور که مارکس در مانیفست کمونیست انواع سوسیالیسم ها را به لحاظ اجتماعی و نظری مطرح و به نقد کشید؟ آیا نقد مارکس به سوسیالیسم فئودالی و سوسیالیسم بورژوایی نقدی به سوسیالیسم این جریانات نبود؟ البته ایشان اضافه کرده اند که “آدم باید خیلی بی بضاعت باشد که به چنین نتایج مشعشعی برسد.”؟!
تحریف دیدگاه منصور حکمت
حسن صالحی در حکم پایانی خود در این جدل و آنجا که از قرار میخواهد آخرین میخ را بر تابوت نقطه نظرات مورد نقدش بزند، با شهامت مدعی شده است که:
“در مورد ایدئولوژی بودن مارکسیسم مایلم این را بگویم که دراسناد مکتوب و مصوب حزب، ما هیچگاه از مارکسیسم بعنوان ایدئولوژی سخن نگفته ایم. در سرتاسر برنامه حزب که توسط منصور حکمت نوشته شده است هیچگاه حرفی از “ایدئولوژی کمونیستی” حزب زده نشده است بلکه از “بنیادهای اجتماعی و فکری کمونیسم کارگری” سخن گفته شده است. این البته بی دلیل نیست. … ما کمونیسم را آنطور که انگلس میگوید علم شرایط رهایی طبقه کارگر میدانیم و علم و نقد علمی ایدئولوژی نیست.”
جالب است! تاکید بر “اسناد مکتوب و مصوب حزب” است. من می پرسم آیا مگر قرار بود در اسناد مصوب حزب که سیاستهای حزب را بیان و تدوین میکنند، در مورد مارکسیسم و ایدئولوژی اساسا حرفی زده شود؟ ما یک سازمان مارکسیستی و کمونیستی هستیم اما از کی تا حالا در سنت ما در مورد تئوری و یا ایدئولوژی مصوبه صادر شده است. آیا واقعا ایشان انتظار داشتند که حزب مصوبه صادر کند و اعلام کند که مارکسیسم ایدئولوژی جنبش کمونیسم کارگری است؟ آیا چنین ادعایی برای نقد نقطه نظرات مقابل یک سفسطه و مغلطه آشکار نیست؟ دوست عزیز این روش در بحث برازنده حزب ما نیست!
میگوید در برنامه حزب که توسط منصور حکمت نوشته شده است حرفی از ایدئولوژی کمونیستی نزده است. درست است شما کلمه “ایدئولوژی کمونیستی” را پیدا نمی کنید. اما آیا برنامه حزب از پیوند عمیق و تاریخی جنبش کمونیسم کارگری با مارکسیسم و نقد مارکسیستی به جامعه سرمایه داری نیز حرفی نزده است؟ (رجوع کنید به یک دنیای بهتر، صفحه ۵، بخش کمونیسم کارگری) آیا حس صالحی معتقد است که نظر منصور حکمت در این زمینه ناروشن و یا حتی موافق نقطه نظرات ایشان است؟ من می پرسم آیا منصور حکمت در بخش وسیعی از آثار خود از مارکسیسم بمثابه ایدئولوژی جنبش کمونیسم کارگری صحبت نکرده است؟ آیا در رساله تاریخی تفاوتهای ما، سمینارهای کمونیسم کارگری از مارکسیسم به عنوان ایدئولوژی جنبش کمونیسم کارگری یاد نکرده است؟ امیدوارم که ذکر چند نقل قول مستقیم در این زمینه پاسخ قطعی به تحریف و یا شک وشبهه شما بدهد؟
” کمونیسم، بحث مارکس این است که بطور مشخص ایدئولوژی و دیدگاه ناظر بر تلاش این طبقه است برای رهایی” (منصور حکمت – سمینار دوم کمونیسم کارگری)
“اینکه علم رهایی طبقه کارگر است یعنی اینکه کمونیسم کارگری، کمونیسم، اندیشه‌ای است، ایدئولوژی‌اى است و مجموعه نگرش و دیدگاه و استراتژی‌اى است که ناشی از پیدایش یک طبقه معیّنی است به اسم طبقه کارگر مزدبگیر که همراه انقلاب صنعتی و بعد از انقلاب صنعتی، همراه خودش، با جدالش برای رهایی، جنگش برای رهایی از شرایط استثمار آور خودش است که کمونیسم را در جامعه شکل میدهد و بارور میکند” (همانجا(
“آیا مارکسیسم از سر مستضعف پناهیش یک ایدئولوژی کارگری است؟” (همانجا، تاکیدات از من است(
تصور میکنم که دیدگاه منصور حکمت در این زمینه روشن و شفاف است. اینکه نظرات حسن صالحی و حمید تقوایی در موارد متعددی با نظرات منصور حکمت متفاوت است، جای تردیدی نیست، اما چرا صریحا این را اعلام نمیکنند؟
نقد یا افترا ؟!
تیتر نوشته و مطلب حسن صالحی تحت عنوان “افترا زدن …” یک پیام مشخص و ویژه در خود دارد و آن این است که نقد تزهای حمید تقوایی از این پس میتواند “افترا” و یا “اتهام” تلقی شده و نتیجتا میتواند پی آمد تشکیلاتی و انضباطی و یا قضایی نیز بدنبال داشته باشد. این حرکت را باید جدی تلقی کرده و نباید از آن سرسری گذشت. باید در مقابل آن قاطعانه ایستاد!
در تاریخ جدلهای درون حزب کمونیست کارگری تاکنون سابقه نداشته است که یک بحث سیاسی و انتقادی در جنبش کمونیسم کارگری به “افترا” زدن تعبیر شده باشد. این اقدامی بی سابقه و غریب است. این اقدام مستقل از هر نیت و انگیزه ای میتواند سرآغاز فصلی نوین در حیات و سوخت و ساز درونی حزب کمونیست کارگری باشد. سرآغازی برای تغییر رسمی مناسبات باز درون حزبی به مناسبات بسته و شبه فرقه ای که در آن رهبری و یا افرادی از خط حاکم از حقوق ویژه و در اینجا مشخصا از “مصونیت سیاسی” در درون حزب برخوردار میشوند. هاله ای به دور آنها کشیده میشود، از انتقاد مصون میشوند و فرای نقد و انتقاد قرار میگیرند. و نتیجتا حتی نقد تزها و نقطه نظرات غیر مصوب شان نیز، افترا تعبیر میشود.
برای روشن شدن بیشتر مساله چند نکته را باید با ارجاع با اسناد و سنتهای درون حزبی توضیح داد. در برنامه حزب کمونیست کارگری، یک دنیای بهتر، افترا و هتک حرمت ممنوع اعلام شده است. احدی چه درحزب و چه در خارج از حزب مجاز نیست به کسی افترا زده و یا از کسی هتک حرمت کند و در چنین صورتی میتوان خواهان برخورد انضباطی و تشکیلاتی شد. این یک باور و سنت عمیق در جنبش ماست. اما در عین حال حزب بیشترین فرجه را برای جدل و نقد سیاسی فراهم کرده و مناسبات تشکیلاتی و اصول سازمانی حزب آن را تضمین کرده است. در این زمینه در نامه دبیر شماره یک که توسط منصور حکمت نگاشته شده بود و پیرامون سنت ما در برخورد به جدلهای درونی است، به روشنی آمده است:
“مخالفت سیاسی، هر قدر با لحن تلخ و سرد و خصومت آمیز همراه باشد، تا وقتی سیاسی است، هیچ پاسخ تشکیلاتی نمیخواهد. اگر کسی بنویسد فلان کمیته یا مقام حزب راست، چپ، رفرمیست، ناسیونالیست و غیره است و باید برکنار شود و غیره، کار خلافی نکرده است، باید پاسخ داد.”
در جنبش کمونیسم کارگری نقد تند و پر حرارت یک سنت جا افتاده است. نقد شدید و غلیظ تزها و نقطه نظرات متفاوت امری طبیعی است. نتیجتا سئوال این است که چرا این رفقا نقد یک مجموعه از تزهای سیاسی را که حمید تقوایی در جلسه ای علنی و رو به جامعه و نه حتی در ارگانهای حزبی مطرح کرده و مصوبه هیچ ارگانی نیست را “افترا” قلمداد کرده اند؟ هدفشان چیست؟ آیا میدانند با این بدعت گذاری مناسبات حزبی را به کجا دارند سوق میدهند؟ آیا فراموش کرده اند که بحث سیاسی اساسا علنی است؟ چگونه است که در حزب به خط و فرد و جریانی میتوان گفت راست و ناسیونالیست، اما نمیتوان گفت تزهای راست رفیق معینی تلاشی برای “مارکسیسم زدایی” از جنبش کمونیسم کارگری است؟
واقعیت این است که هدف از حقوقی کردن مساله و افترا تلقی کردن نقد سیاسی تلاشی برای جلوگیری از نقد نقطه نظرات راست در حزب است. و این خطی است که از قرار این دوستان در قبال نقد نقطه نظراتشان در پیش گرفته اند. این گرایش ناتوان از جدل سیاسی متمدنانه به اقداماتی روی آورده است که میتواند تبعات حقوقی داشته باشد. توصیه من به این دوستان عزیز این است که قدم در این راه نگذارند، برازنده حزب و کمونیسم کارگری نیست!
در پایان
از نقطه نظر من دو قطبی “کمونیسم سیاسی” و “کمونیسم ایدئولوژیک” یک دو قطبی کاذب است. تقابل “سیاست” و “ایدئولوژی” (سیاست به معنای تلاش برای تصرف قدرت سیاسی و ایدئولوژی به معنای مشخص مارکسیسم) آنچه که حمید تقوایی در مباحث اش بیان کرده است، یک دو قطبی کاذب و پوچ است. تلاشی برای مارکسیسم زدایی از جنبش کمونیسم کارگری است. کمونیسم ما عمیقا مارکسیستی، عمیقا ایدئولوژیک و در عین حال عمیقا سیاسی است!

  • پی نوشت: ما مارکسیستیم. حزب کمونیست کارگری حزبی مارکسیستی و کمونیستی است. بخشی از جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر است. ما برای یک حکومت کارگری مبتی بر ساختار شورایی تلاش میکنیم. جنبش ما عمیقا تئوریک، عمیقا مارکسیست و به این اعتبار ایدئولوژیک است. اما ساختار حکومتی مورد نظر ما تماما سیاسی است. غیر ایدئولوژیک است. سکولار و مدرن و تماما انتخابی است. و هر زمان که انتخاب کنندگان اراده میکنند میتوانند تمامی انتخاب شدگان را برکنار کنند.