هفت تپه، اعتصاب بی «والّا»؛ یا «از کجا به کجا رسیده‌ایم!» – جمشید هادیان

کارگری

همه اعتصابات و اعتراضات دنیا در طول تاریخ با نوعی «والّا»، با نوعی «خط نشان»، با نوعی «التیماتوم»، با نوعی «تهدید» همراه بوده‌اند. و واضح است که همین «والا»ها بوده که به اعتصاب و اعتراض اساسا معنا و محتوا می‌بخشیده. این «والا»ها یا صریج بوده‌اند یا ضمنی. مثلا وقتی کارگران اعتصاب می‌کنند و کار را می‌خوابانند و لیستی از خواست‌ها جلوی کارفرما می‌گذارند معنی ضمنی این کار، یعنی معنای عملی این اقدام ما که نیاز به بیان صریح بصورت تهدید یا التیماتوم ندارد، اینست که مادام که خواست‌های ما را ندهید کار تعطیل خواهد بود و کارخانه ضرر خواهد داد. اما کارگران اگر تا آنجا که مقدور بود صبر و تحمل کردند و دیدند با بی اعتنائی یا امروز و فردا کردن کارفرما روبرو هستند، واکنش‌شان در مقابل برآورده نشدن خواست‌هایشان، یعنی همان «والا»ی ضمنی، را این بار صریحا مطرح می‌کنند – مثلا به این صورت: خواست‌های ما را بدهید والا ما از فلان تاریخ کارفرما را به داخل کارخانه راه نمی‌دهیم، کارخانه را در اختیار می‌گیریم، تولید می‌کنیم و محصول را بنفع خودمان مصادره می‌کنیم.

در اعتصاب جاری در هفته تپه هم خواست‌ها الزاما با «والّا»هایی همراهند، والا که کل ماجرا پوچ و بیمعنا می‌شد. اما این «والا»ها در این اعتصاب جاری در هفت تپه از نوع بدیع و غریبی هستند، یعنی تا حال در هیچ اعتصابی دیده نشده‌اند ولی بنحو بدیعی بهر حال وجود دارند. بداعت «والا»های هفت تپه در اینست که نه ضمنی‌ند و نه صریح، بلکه استنتاجی‌ند. و غرابت‌شان در اینست که کارکردی درست معکوس کارکرد یک «تهدید» یا خط و نشان و یا التیماتوم دارند.

«والاها»ی هفت تپه در حال حاضر منتج از وضع پا در هوای شرکت از یک طرف، و حبس بودن اعتصاب در «چارچوب قانون» جمهوری اسلامی است که تا آنجا که به اعتراض و اعتصاب کارگر برمیگردد در یک کلمه خلاصه می‌شود: سرکوب. پا در هوا بودن وضع شرکت هم در دو بُعد جریان دارد: ۱- جمهوری اسلامی هفت تپه را بعنوان یک واحد تولیدی بکلی طلاق داده و از «خیر» تولید شکرش گذشته است، چون تولید شکر ناچیز هفت تپه هیچ جایگاهی در کل اقتصاد ایران بخصوص بعنوان یک خوان یغما، یک دزدخانه، برای رژیم ندارد؛ برخلاف مثلا صنایع نفت و پتروشیمی که در حال حاضر مهمترین منبع غارت برای دست اندرکاران رژیم است؛ ۲- فریبی به اسم «خلع ید از بخش خصوصی» که از طریق توییت رییس دیوان محاسبات—که در آن این مقام ارشد رژیم این «پیروزی» را به کارگران هفت تپه «تبریک» گفته بود!!— اعلام شد، و از آن پس نقش یا خاصیتی جز بعنوان نخود سیاه یا سرابی که کارگران پنج ماه است بدنبالش می‌دوند برای آنها نداشته است. پس نه تولیدی در کار است که «والا»ی ضمنی‌یی بتواند در کار باشد، و نه عملی وجود دارد که بتوان با آن رژیم را «تهدید» کرد؛ جز، البته، در اختیار گرفتن شرکت و اداره شورایی آن. این، بر فرض که در این شرایط ِ حیف و میل و غارت و نابود شدن امکانات فنی میسر باشد، از لحاظ سیاسی ممکن نیست. «از لحاظ سیاسی» به این معنا که با وجود خط مشی حاکم بر اعتصاب که توسط خود رژیم و از طریق عوامل شورای اسلامی و «بسیج دانشجوئی مطالبه گر و عدالتخواه» تعیین می‌شود، طرح خواست کنترل شرکت و تولید شورایی بعنوان یک خواست «چپ» با حساسیت و واکنش شدید امنیتی این دو بازوی رژیم روبروست. حاصل آنکه، همه «خط و نشان» کشیدن‌هایی که با طرح خواست‌ها همراه است در واقع منتج از این وضع پا در هو، از یک طرف، و غلبۀ خط خود رژیم بر تعیین مسیر اعتصاب از طرف دیگر است. در نتیجه همه آنها بجای آنکه تهدیدی برای جمهوری اسلامی باشند در واقع تضمین کننده فرصت نامحدود، یا آرامش خیال مطلق، برای آنند، بنفع آنند!

بنابراین، همانطور که گفتیم، «والا»های هفت تپه نه ضمنی‌اند و نه صریح، بلکه استنتاجی‌ند، و این بداعت‌‌شان است. این «والا»ها، از طرف دیگر، تماما بنفع جمهوری اسلامی هستند، به این معنی که چیزی جز فرصت نامحدود و آسایش خیال برایش فراهم نمی‌کنند، و این غرابت‌‌شان است. بعنوان مثال، «تکلیف شرکت را روشن کنید، والا مگر نمی‌بینید که اموال شرکت را دارند جلوی چشم همه غارت می‌کنند؟!»؛ «تکلیف شرکت را روشن کنید، والا مگر برایتان مهم نیست که ما چند ماه است حقوق نگرفته و گرسنه‌ایم؟!»؛ « تکلیف شرکت را روشن کنید، والا مزارع دارند خشک می‌شوند چون عوامل اسدبیگی دزد و فاسد آب را بسته‌اند»؛ «تکلیف شرکت را تعیین کنید، والا چرا مسئولین آب را برای آبیاری مزارع باز نمی‌کنند؟»؛ «خواسته‌های ما را بدهید، والا از شخص اول قوه قضائیه جناب آقای آیت الله رئیسی تقاضا می‌کنیم لطفا تشریف بیاورند اینجا و تکلیف ما را یکبار برای همیشه معلوم کنند»؛ «خواسته‌های ما را بدهید، والا به خود رهبر معظم متوسل می‌شویم»؛ «خواست های ما را بدهید، والا تا خلع ید نگیریم از پا نمی نشینیم!»؛ «خواست‌های ما را بدهید، والا مرگ بر ستمگر درود بر کارگر»؛ «خواست‌های ما را بدهید، والا هل من نصرا ینصرنی؟ (آیا کسی هست ما را یاری کند؟)»؛ «خواست‌های ما را بدهید، والا لعنت بر کارفرمایان و مسئولینی که زندگی ما را ویران کرده‌اند»؛ «خواسته‌های ما را بدهید، والا ما از جلوی فرمانداری تکان نمی‌خوریم!»؛ «خواسته‌های ما را بدهید، والا مسئولین بدانند که ما از خواسته‌هایمان کوتاه نمی‌‌آییم»؛… و الی آخر بر همین سیاق. می‌گویید نه، این نحوه طرح خواست‌ها در اعتصاب هفت تپه نیست؟ پس جواب این سوال را بدهید: آیا از جملۀ کارگر هفت تپه که می‌نویسد «لعنت بر کارفرمایان و مسئولینی که زندگی ما را ویران کرده‌اند» و پلاکارد «آیا کسی هست ما را یاری کند؟» که در همان روز در جلوی فرمانداری بدست فرزند یک کارگر داده شده، رویهم معنائی جز این استنتاج میشود که «خواست های ما را بدهید، والا آن نیروی غیبی که از طریق فریاد لعن و نفرین خودمان و پلاکاردی که بدست فرزندمان داده‌ایم به یاری طلبیده ایم به یاریمان خواهد آمد، حساب کارفرمایان و مسئولین ستمگر را کف دست‌شان خواهد گذاشت، و خواست های ما را خواهد داد»؟ باز هم می‌گویید نه، این نحوه طرح خواست‌ها در اعتصاب هفت تپه نیست؟ پس جواب این سوال را بدهید: آیا این چیزی جز خیال راحت کارفرما و دولت است که ما کارگران داریم هم در واکنش‌های ضدکارگری آنها به بدبختی‌هایمان بچشم می‌بینیم و هم ماه‌هاست با شکم خالی خود و خانواده‌هایمان داریم با پوست و گوشتمان تجربه‌اش می‌کنیم؟ بعبارت دیگر، بدبختی‌های ما و ادامه داشتن آنها و پیدا نبودن هیچ نوری در انتهای تونل، آیا چیزی جز انعکاس خیال راحت مقامات رژیم است؟

چکیده کلام اینکه این نحوۀ عبث یا عقیم مطالبۀ خواست‌ها عینا یادآور التیماتوم خنده‌آور انور سادات به اسرائیل است که گفت «اسرائیل اگر تا ده روز دیگر از صحرای سینا خارج نشود پس کی می‌خواهد خارج بشود؟».

گفتیم که همه اعتصاب‌ها و اعتراض‌های دنیا در طول تاریخ با نوعی «والّا»، با نوعی «خط نشان»، با نوعی… همراه بوده‌اند. برای آوردن نمونه لازم نیست راه دور برویم، در همین هفت تپه خودمان هم سابقا همینطور بوده؛ و عنوان دوم این نوشته، «از کجا به کجا رسیده‌ایم»، به همین واقعیت اشاره دارد. اسماعیل بخشی در اولین روز اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه که «از ساعت هشت وسی دقیقه امروز، دوشنبه مورخ ۲۵ دیماه سال ۹۶، از اداره تعمیر و نگهداری ماشین آلات شروع شد… خطاب به مسئولین شرکت و منطقه سخنان کوبنده ای بیان» کرد:
«اگر تا آخر این هفته — خوب گوش بدید!— اگر تا آخر این هفته به مطالبات و وضعیت قراردادهایمان رسیدگی نشود، مطالبات‌مان را نمی‌خواهیم، *هفت تپه* را پس می‌گیریم… خودمان می‌رویم در این (ساختمان) مدیریت می‌نشینیم و خودمان اداره‌اش می‌کنیم…» (اعلامیه سندیکای هفت تپه همراه با ویدئوی صحبت‌های بخشی، (https://t.me/syndica_7tape/101

اما در همین اولین صحبت اسماعیل بخشی علاوه بر «والّا»ی روشنی که در نحوه طرح مطالبات آمده، نکات آموزنده‌ دیگری وجود دارد. در میان اینها روشن شدن مفهوم و جایگاه جسارت در رهبری برای خود من مهمترین نکته بود. و برداشتم در این زمینه بشرح مختصر زیر است:

کسی در کار رهبری موفق خواهد بود که از جمله سایر خصلت‌ها جسارت داشته باشد، به این معنا که جسارت ِ زدن حرفی را داشته باشد که کارگران خودشان جسارت زدنش را ندارند. (بهمین دلیل است که در هر گونه تجمع اعتراضی بلااستثنا می‌بینیم شرکت کنندگان بیشترین تشویق را نثار سخنرانی می‌کنند که رادیکال ترین حرف را می‌زند، یا بقول معروف حرف آخر را می‌زند.) حاصل اینکه، نحوه بیان ِ حق قدم اول در گرفتن حق است. و حق آن حرفی است، آن خواستی است، که در دل کارگر است، و رهبر باید «حرف دل» کارگر را بزند. حرف دل کارگر در یک اعتصاب همانطور که گفتیم آن حرفی است که خودش جسارت زدنش در ملا عام را ندارد. جسارتش را ندارد چون وسع یا ظرفیت «هزینه»‌ای – آنهم در یک نظام سراپا توحش – که باید بابت زدن حرفش بپردازد را ندارد. پرداخت هزینه به این ترتیب جزء جدائی‌ناپذیر یک رهبری موثر است. بقول معروف رهبر باید پیه دادن هزینه را به تنش بمالد. این منطق ذاتی پروسه رهبری است. به این ترتیب جسارت یعنی توانائی گردن گذاشتن به این منطق گریزناپذیر ِ برای پیشگیری از هر گونه سوء تعبیر این نکته را باید اضافه کرد که پرداخت هزینه در عمل یعنی جسارت داشتن، یعنی سر نترس داشتن و پا پیش گذاشتن و بالای چهار پایه رفتن و رهبری کردن، و نه اعتقاد به این منطق در ذهن یا در حرف. یعنی بعنوان مثال خود من اگر کارگر اعتصابی هفت تپه باشم الزاما، یا خود بخود، یعنی بصرف آگاهی بر این منطق، جسارت روی «سنگر» رفتن و بعنوان رهبر حرف زدن را پیدا نخواهم کرد.

چشم از هفت تپه برنداریم، چون ما از هفت تپه ایم و هفت تپه از ماست!
پرتوان باد مبارزات کارگران هفت تپه!
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!

۱۲ اوت ۲۰۲۱، ۲۱ مرداد ۱۴۰۰