نقدی بر سخنرانی ابراهیم عباسی، کارگر مبارز هفت تپه، در حضور آخوند موسوی در جمع کارگران اعتصابی هفت تپه، و بر نحوه پخش ویدئوی آن توسط کانال مستقل کارگران هفت تپه در تلگرام. -جمشید هادیان

کارگری مقالات

آنطور که از این ویدئو کلیپ پیداست آخوند موسوی در این تجمع گفته است اعتصابیون، یا رهبران، یا اسماعیل بخشی، یا خنیفر، یا … تحت نفوذ خارجی بوده‌اند، زیر نفوذ کمونیست‌ها بوده‌اند. در واکنش به این حرف رفیق کارگر ما، ابراهمی عباسی، جد و آباد جهان بینی نجات بخش طبقه کارگر، کمونیزم، را کاملا «آگاهانه»، یعنی بزعم خودش زیرکانه، بر باد می‌دهد، کمونیزم را هم ارز با خیانت به کشور (که از دید او قاعدتا یعنی مردم کشور و نه حکومت کشور) قرار می‌دهد و مطرح می‌کند، اعلان «ایرانی» بودن و «برای ایران جنگیدن» می‌کند، حق سیاسی خودش برای پیوستن به هر حزب سیاسی که دلش بخواهد را از بیخ و بن رد و تقدیم دشمن می‌کند، و حزبی نبودن کارگران را با «افتخار» فریاد می‌کشد انگار که نگران است که مبادا حکومت جلاد ضدکارگر و ضدکمونیست گوشش سنگین باشد و نشنود، و… و … الی آخر، تا آنجا که چیزی برای طبقه کارگر بعنوان یک طبقه مستقل و عقب نشینی نکردن ایدئولوژیک – سیاسی آن، عقب نشینی نکردنی که رهبران قبل از او لااقل در همین مجتمع صنعتی جان‌شان را بخاطرش بخطر انداخته‌اند، باقی نمی‌گذارد!

حال سوال ِ باید گفت سرنوشت سازی که با توجه به تجربه شکست‌های تاریخی طبقه کارگر و توده‌های مردم بطور کلی در اینجا مطرح می‌شود اینست: فعالین کارگری و اجتماعی و غیره در ایران بالاخره کی میخواهند به این نکته ساده اما حیاتی توجه کنند که با این گونه عقب نشینی‌های بیجا و بی تناسب در مقابل «انگ»ها و در حقیقت حملات سیاسی دشمن طبقاتی حاکم، نمی‌توانند او را خام کنند و کودکانه گول بزنند، بلکه با این کارشان فقط پس پسک می‌روند تا پشت‌شان به دیوار بخورد و مجبور شوند دست تسلیم بالا ببرند، یعنی با پای مبارک خودشان به استقبال دیکتاتوری و خفقان بروند؟

دقت کنید که بعد از همه فریادها و «برائت طلبیدن»‌های ابراهیم عباسی، آخوند نماینده حکومت آدمکشان حتی با اطوارهای بدنیش می‌رساند که گوشش به هیچکدام از این قصه‌های کودکانه بدهکار نیست و بنا ندارد با این کرنش‌های ظاهری که هزار بار از اقشار مختلف معترض شنیده خام بشود، و اصلا حوصله‌اش سر رفته و کم مانده خمیازه بکشد! تنها کاری که این حرف‌های عقب مانده، این عقب نشینی های نالازم و خطرناک، در واقع برای او می‌کند اینست که باعث می‌شود در دلش بخودش احسنت و ماشاالله بگوید که «ببین با چه موفقیتی نفس‌شان را بریده‌ایم که خودشان دیگر می‌دانند به چه شکل باید حق نفس کشیدن را از خودشان سلب کنند و گردن‌شان را در طلب پس گردنی جلو بیاورند و … الی آخر!». این اطمینان خاطر مجدد حداکثر ارزشی است که این کرنش‌های داوطلبانه کاملا نالازم برای این جانی دارد. کما اینکه می‌بینیم که بعد از همه فریادهای ابراهیم عباسی با این مضامین تاسف‌بار مبنی بر اینکه ما این نیستیم و ما آن نیستیم و ما برده سیاسی هستیم و اصلا چیزی به اسم آزادی نمی‌خواهیم و فقط حقوق عقب افتاده و لغو خصوصی سازی را می‌خواهیم و جان‌مان را فدای ایران کرده‌ایم و باز هم می‌کنیم و … الی آخر، بعد از همه این عقب نشینی‌ها و سر تسلیم داوطلبانه فرودآوردن‌ها، نماینده حاکمیت استثمارگر آدمکش فقط جای یک فقره «اسلام» را در این کرنش‌ها خالی می‌بیند، یعنی فقط از این یک لحاظ احساس می‌کند انگار میخ دیکتاتوریش در جسم و جان این آدم‌ها محکم کوبیده نشده است! بنابراین در دلش می‌گوید و این را همانطور که گفتیم در صورتش می‌شود خواند که «آقا، حوصله ما را لطفا سر نبر، همه این حرفها را حدود چهل سال است از شما مردمی که به ذلت درتان آورده‌ایم شنیده‌ایم». و بعد با صدای بلند در واکنش به حرف‌های ابراهیم عباسی می‌گوید ایران را که می‌خواهی جانت را فدایش کنی بیخیال شو، اینجا از اسلام بگو تا ببینم میخ توحش اسلامی تا چه حد محکم در روح و روان تو و اینهائی که داری از جانب‌شان حرف می‌زنی کوبیده شده! از اسلام بگو، از ایدئولوژی ضدبشری حکومت من بگو و در مقابل آن هم بخاک بیفت تا اسارت کاملت را بچشم ببینم و با احساس رضایت و موفقیت از اینجا بروم. و در این زمینه بخصوص در گزارش کانال مستقل کارگران هفت تپه (از قول «همکار») در تلگرام آمده است که کارگران این احساس رضایت را در او بوجود نیاورده‌اند، « کسی به ندای موسوی برای گفتن ایران اسلامی پاسخ نداد و ایشان قهر کرد و رفت». صحت و سقم خود این ادعا، اینکه آیا اساسا چنین قهری در آن مراسم وجود داشته است یا نه، و اینکه چنین قهری در اطوارهای رفتاری – بدنی آخوند موسوی لااقل در این کلیپ دیده نمی‌شود، البته خارج از موضوع بحث من در اینجاست؛ اما به آن بیربط هم نیست. این ربط پایین تر که به تفسیرات و تعبیرات کانال مستقل که بصورت زیرنویس در زیر کلیپ می‌آید اشاره می‌کنم، روشن خواهد شد.
این ترس‌ها، این عقب نشینی‌های بیجا و در واقع استقبال از دیکتاتوری و خفقان، این «بیا بزن توی سر من ولی یک لقمه نان بده بخورم»، برای طبقه و به این اعتبار برای کل جامعه متضمن تاوان سنگین است. این تاوان را پیش از این و در طول تاریخ هزار بار داده‌ایم، از جمله و بیشتر از همه در انقلاب ۵۷ و سرکوب خونین بعدی آن، و باز هم یقینا خواهیم داد. طبقه کارگر و طبعا در وهله اول رهبران آن تا وقتی «مصلحت» را در این ببینند که با «شماها کمونیستید»ی که دشمن طبقاتی حاکم بصورت «اتهام» بطرف‌شان پرتاب می‌کند عملا، و در واقع آنطور که او می‌خواهد، بعنوان «اتهام» برخورد کنند و در مقابل آن عقب بنشینند و بخیال خود با گفتن «نه ما کمونیست نیستیم، ما اصلا حزبی نیستیم، ما فقط ایرانی هستیم، ما فقط کارگر گرسنه هستیم، ولی ضمنا جان‌مان را برای ایران داده ایم و خواهیم داد» در صدد «رفع اتهام» از خود برآیند — بجای اینکه بگویند هستیم که هستیم، آزادیم که هر چه می‌خواهیم باشیم و عضو هر حزبی می‌خواهیم بشویم— در ِ بردگی و اسارت بر همین پاشنه خواهد چرخید. (این با آن ادعای مسخره حزب کمونیست کارگری از زبان خانم شهلا دانشفر در مقابل اعتراض میثم آل مهدی فرق دارد. آن نماینده آن حزب که ادعا میکرد حزبش در خلل و فرج تمام مولکول های جامعه و بخصوص در هفت تپه و فولاد و هپکو که در اوج مبارزه بودند حضور دارد، حرفش این بود که اگر رژیم گفت عضو حزب کمونیست کارگری هستی بگو بله هستم، «چون اگر نگوئی عقب مانده ای، چون این جوری است که حزب اجتماعی می شود»!!! رژیم سالهاست که به عضویت افراد در سازمان کمونیستی حساسیت دارد نه به صرف کمونیست بودن شان. به همین دلیل هم تقریبا در هیچ جا دیده نمیشود به فعالین اتهام کلی
و عام کمونیست بودن بزند، بلکه یک دستی می زند و فعالین را به این حزب و آن سازمان کمونیستی منتسب می کند و واکنش ها را – البته بعد از شکنجه مفصل – می سنجد.) بله، در بردگی مزدی و خفقان بر همین پاشنه خواهد چرخید به این دلیل ساده که شتر سواری دولا دولا نمی‌شود. رسیدن به رهائی راه میانبر ندارد. با کلک مرغابی و نعل وارونه زدن و خرگوش آزادیخواه و ضد سرمایه‌داری بودن را در آستین پنهان کردن به این امید واهی که مثل شعبده بازها یک روزی آن را از آستین درمی‌آوریم و همه را غافلگیر می‌کنیم، با اعلام عسس اگر دیدی من «حرف زیادی» زدم حق داری بگیری و هر بلائی میخواهی سرم بیاوری، و خلاصه با امثال این کرنش‌های بیجای تسلیم طلبانه تا هزار سال دیگر و با صد انقلاب دیگر از نوع انقلاب ۵۷ ، بدست نمی‌آید. باید به همه این نوع عقب ماندگی‌ها که لااقل از شهریور ۲۰ تا امروز یعنی ۸۰ سال است گریبان ما را گرفته و باعث شکست پشت شکست برای طبقه کارگر و بنابراین برای کل جامعه شده برای همیشه خاتمه داد. آخر چند بار باید همان اشتباه را تکرار کرد و تاوان داد و باز هم تکرار کرد؟! چند بار باید آزموده را آزمود و باز هم نیاموخت؟! چند بار باید نتیجه‌ی سیاست گردن خود را پیش آوردن و به حاکم گفتن که «بیا بزن پس گردنم» را دید و دوباره به استقبال سرخم کردن و توسری خوردن رفت؟!
و دیگر اینکه، بعد از همه این حرف‌ها، باید پرسید حکمت کامنت‌های زیر این کلیپ از جانب دوستان کانال مستقل کارگران هفت تپه چیست؟ چون در یکجا مثلا ابراهیم عباسی دارد از سر کرنش بیجا «ساده زیستی حاج آقا» را در واقع در مغز کارگرانی که اگر به هیچ چیز پی نبرده باشند به پوچ بودن این ادعا پی برده‌اند فرو می کند، و آنوقت کانال مستقل فورا زیرش می‌نویسد «ساده زیستی که آمده برای سپاه و بنیاد واسطه گری کند»! حالا چرا دوستان کانال مستقل مجبور شده‌اند چنین کامنت رفوگرانه‌ای در واکنش به حرف ابراهیم عباسی در زیرنویس بیاورند؟ دلیلش اینست که ابراهیم عباسی اصلا لازم نبود چنین امتیازی بیجائی به «حاج آقا» بدهد و ساده زیستی او، که یعنی حاج آقا دزد نیستند (!!)، را به کارگران تلقنی کند؛ کما اینکه خودش فورا بیربط بودن این حرف و بیجا بودن این امتیاز را تشخیص می‌دهد و اضافه می‌کند «ولی ساده زیستی حاج آقا چه ربطی به من دارد و چه دردی از من دوا می‌کند؟!». خب، دوست عزیز، اگر ربط ندارد چرا مطرح و «حاج آقا» را در چشم کارگران لااقل از این زاویه مبرا و محبوب کردی؟! در اینجا خود کارگران هفت تپه و مردمی که ناظر این صحنه‌اند هاج و واج می‌مانند که بالاخره کدام را باور کنند – کرنش و توهم پراکنی ابراهیم عباسی را، یا رفوکاری بیحاصل بعدی کانال مستقل را؟ در نتیجه این سوال در ذهن بیننده «اهل بخیه»ای امثل من شکل می‌گیرد که چرا «آگاهان» طبقه بعد از اینهمه سال باید روی طول موج‌های اینقدر متفاوت و فاصله‌داری حرف بزنند؟! و از آن مهمتر چرا حالا در این موقعیت و از طریق یک ویدئو و زیرنویسی که به آن اضافه شده دارند حرفهای‌شان را با هم می‌زنند؟!
در جای دیگری ابراهیم عباسی باز توهم می پراکند و با تاکید از «حاج آقا» می‌پرسد: «چند بار مکاتبه کردید با رهبر(!) که هفت تپه در حال نابودی است؟»؛ تو گوئی اولا چنین روشی برای حل مشکلات مردم اساسا ممکن است، و ثانیا باز تو گوئی اگر حاج آقا این کار را کرده و مراتب نابودی هفت تپه را به عرض «رهبر» معظم رسانده بود مشکلات حل شده بود! و دوستان کانال مستقل باز در زیرنویس در واقع بشکل دیگری و بزعم خودشان با یک کنایه گزنده رفقای کارگرشان و مردم بیننده کلیپ‌شان را گیج می‌کنند: «حاج آقا عاشق خصوصی سازی است»! اگر ابراهیم عباسی این را نمی‌داند و خودش دچار این توهم است که حاج آقا مخالف خصوصی سازی است، و به این دلیل انتظار داشته این آخوند با «رهبر» مکاتبه و مشکلات هفت تپه را حل کند، و با توجه به سابقه اعتصابات هفت تپه و با فرض وجود دوستان کانال مستقل در همان واحد صنعتی، معلوم نیست چرا اصلا ایشان اساسا در جلوی صف اعتراض به خصوصی سازی قرار گرفته است؟! یا اگر نمی‌دانسته «حاج آقا خودش عاشق خصوصی سازی است»، دوستان کانال مستقل چرا حالا در زیرنویس دارند این را به اطلاع او می‌رسانند و بقول معروف ارشادش می کنند، آنهم در زیرنویسی که اصلا معلوم نیست خطاب به کیست و بنابراین معلوم نیست معنا و محتوایش چیست: «حاج آقا عاشق خصوصی سازی است»! یعنی ما بینندگان قرار است زیرنویس را بخوانیم و چی را باور کنیم؟ عاشق خصوصی سازی بودن حاج آقا را، یا اشتباه بودن تصور ابراهیم عباسی از منویات درونی حاج آقا را؟ و بطور کلی این سوال پیش می‌آید که چرا ذهنیت دوستان کانال و ذهنیت ابراهیم عباسی بعد از اینهمه سابقه اعتراض و اعتصاب و مبارزه اینهمه از هم فاصله دارد؟! اگر ابراهیم عباسی حاج آقا را می‌شناسد و توهم ندارد، چرا اصلا باید باز یک کرنش دیگر بجا بیاورد و یک توهم پراکنی دیگر بکند؟! و بالاخره اینکه اگر ابراهیم عباسی نمی‌داند و توهم دارد و فعالین کانال مستقل می‌دانند و توهم ندارند، آیا نقش و خاصیت این جملات زیرنویس جز اینست که ۱- این فاصله ذهنی تاسف آور را نشان می‌دهد؟ و ۲- آیا جز اینست که فعالین کانال مستقل کاملا متوجه عقب ماندگی حرف‌های ابراهیم عباسی هستند، اما ظاهرا بهترین کاری که به فکرشان رسیده رفوکاری بوده، با این هدف که قدری جبران مافات (damage control) کنند و گوئی جلوی مردم آبروی کارگر هفت تپه را بخرند؟ یعنی آیا جز اینست که این نیش و کنایه به حاج آقا در زیرنویس قرار است قدری از تاثیر منفی حرف رفیق سخنگوی‌شان بکاهد؟
یا در جای دیگری ابراهیم عباسی می‌گوید «شما گزارش دارید که کمونیست دارد سوار هفت تپه می شود، اصلا اینطور نیست، کارگر هفت تپه ایرانی بوده، و برای ایران می جنگد، و برای هفت تپه می جنگد…» (و اینها عقب مانده ترین و بنابراین مضرترین بخش حرف‌های اوست که کسی مجبورش نکرده بود بزند و بنابراین، با توجه به آنچه در مورد استقبال از دیکتاتوری و سر خم کردن داوطلبانه در مقابل ظلم و زور گفتیم، بسیار خطرناک بود. و تاسف آور اینکه ایشان در پایان صحبتش باز همین حرفها را با فریاد بلند و تاکید خیلی قویتر از قبل تکرار می‌کند، چنانکه گوئی می‌خواهد خوب در خاطر همه حک شود و کسی فراموش نکند! و کانال مستقل ظاهرا باز به نیت رفوکاری و برای خنثی کردن این اعلام میهن پرستی زیرنویس می‌دهد که «کارگران مرز ندارند، برای طبقه خود می‌جنگند»! عجب! خب یکباره بگویید ما کارگران «کانال مستقل»ی هفت تپه نه تنها این آقای عباسی که از کارگران همان هفت تپه است را نمی‌شناسیم و نمیدانیم جمله بعدی که می گوید بنفع کیست، بلکه ما و ایشان ساکن دو کهکشان مختلفیم و این بار اول است که در این اعتصاب همدیگر را می‌بینیم!!
دوستان کانال مستقل، لطفا از دریچه چشم مردم به قضایا نگاه کنید، چون جامعه، میلیون‌ها مردم کارد به استخوان رسیده، امیدشان به طبقه کارگر است و دارند شما را نگاه می‌کنند. از این دریچه اگر نگاه کنید متوجه می‌شوید که ما مردم بعنوان نظاره ‌گر این صحنه از اعتصاب شما به دو فیلم از دو اعتصاب در دو واحد صنعتی نگاه نمی‌کنیم. به اعتصاب ابراهیم عباسی در یک طرف و اعتصاب کارگران کانال مستقل در طرف دیگر نگاه نمیکنیم. داریم به یک فیلم واحد، از یک اعتصاب واحد، در یک مجتمع صنعتی واحد نگاه می‌کنیم. لطفا تکلیف بیننده غیر باصطلاح «اهل بخیه» را که از «فاصله ایدئولژیک» شما با ابراهیم عباسی و دوستان دیگری نظیر ایشان بیخبر است روشن کنید! حرف‌های همکار و همرزم‌تان ابراهیم عباسی را قبول دارید، پخش کنید، قبول ندارید، پخش نکنید، قسمتی را قبول دارید و قسمتی را قبول ندارید، نقد کنید.
و، بله، مطمئن باشید همه از این فقره باخبرند که در یک اعتصاب واحد طبعا نظرات و موضع گیری‌های مختلف وجود دارد. اما کسی تا حالا این فقره را ندیده و نشنیده که یک بخش از اعتصابیون بیایند فیلم حرف بخش دیگری را پخش کنند و زیرش حرف‌هائی بزنند که معلوم نیست تایید است، تکذیب است، نقد است، پارازیت است، یا چیز دیگری! لطفا هر کاری می‌کنید بکنید، اما از طریق این گونه بدعت‌های گیج کننده حرف‌تان را به گوش رفیق مخالف‌ بغل دستتان در همان اعتصاب نرسانید! لطفا اختلاف‌تان را با پرتاب جملاتی در فضای لایتناهی که ممکن است خودتان از هدف و بنابراین معنایش سر دربیاورید ولی مردم سر در نمی‌آورند و فقط گیج می‌شوند، رو به بیرون مطرح نکنید. باور کنید مردم در این مقطع حساس تاریخی در همه زمینه‌های تعیین کننده و حیاتی مبارزه‌شان با این رژیم راهزنان آدمکش به اندازه کافی گیج هستند و بنابراین دیگر نیازی به چرخاندن سر به این طرف و بعد به آن طرف و تماشای تنیس بازی شما با دوستانی که در صف جلوی اعتراضات قرار می‌گیرند ندارند.
پیروز باد مبارزات قهرمانانه کارگران هفت تپه، نقطه امید مبارزات کل توده‌های زحمتکش!

لینک ویدئو
https://www.facebook.com/100013893544697/videos/992533554553087/?id=100013893544697&__tn__=%2CdC-R-R&eid=ARDkIm4rMF8dfBhIBc7qiwogxbiXlV7nLReM5UR-et59ye79EvqfjpjDr_3bwN-UKZP7NaddnqxUGQjj&hc_ref=ARQyEW48vEbEeWkl2I_VVgpa_ZqqP8UrvOcltQNNA01YiARq7aGzPhUukpy7dJY14r8&fref=nf

لینک مصاحبه محمود صالحی
https://www.facebook.com/100013893544697/videos/994011014405341/?story_fbid=994015297738246&id=100013893544697&notif_id=1597129988660121&notif_t=close_friend_activity

https://www.facebook.com/100013893544697/videos/994011014405341/?story_fbid=994015297738246&id=100013893544697&notif_id=1597129988660121&notif_t=close_friend_activity